۲۷ اسفند ۱۳۸۶

پاشو! مرحله دوم مانده است

منبع: روز آنلاين
سيد ابراهيم نبوي

این بازی دوران کودکی گاهی اوقات بهترین راه بیان روش رفتاری مان باید باشد و متاسفانه ‏گاهی نیست. بازی این بود که « هر کسی کار خودش، بار خودش، آتیش به انبار خودش» البته ‏به نظر می رسد ما از قرنها قبل مثل همین امروز مشکلات الگوی مصرف سوخت داشتیم، به ‏همین دلیل هم دائما انبارمان آتش می گرفت. به عبارت دیگر وقتی کارمان را انجام می دادیم، ‏تازه موفق می شدیم که انبارمان آتش بگیرد. توضیح بدهم که من قصد ندارم درباره مشکل ‏آتش گرفتن انبار حرف بزنم، می خواستم درباره اختلاف نظر میان « تحریمی ها» و « ‏مشارکتی ها» حرف بزنم. سه گروه اصلی در مورد مشارکت در انتخابات نظر می دهند:‏
اول: در انتخابات شرکت می کنیم.‏
دوم: انتخابات را تحریم می کنیم.‏
سوم: نه در انتخابات شرکت می کنیم نه آن را تحریم می کنیم.‏
‏ هر کدام از این سه گروه دلایلی دارند که هم برای خودشان و هم برای گروه وسیعی از مردم ‏این نظرات اهمیت دارد. طبیعی است که هر کدام مان باید از نظرمان دفاع کنیم. باید مخاطب ‏مان هم مردمی باشند که ما از آنها می خواهیم در انتخابات شرکت کنند، یا شرکت نکنند، اما ‏شوخی شوخی موضوع تبدیل می شود به دعوای خودمان. گاهی به نظر می رسد کسانی که ‏تحریم می کنند، مشکل شان این نیست که مردم در انتخابات شرکت بکنند یا نه، بلکه مشکل ‏شان این است که حال کسانی که دعوت به مشارکت می کنند را بگیرند. در همین راستا ‏توضیحاتی چند ضروری است.‏
اول: کسانی که انتخابات را تحریم می کنند پس از اعلام نتایج انتخابات چنین نتیجه می گیرند ‏که اصولگرایان در انتخابات پیروز شدند، انگار که بنا بود اصلاح طلبان پیروز شوند. در ‏حالی که همه می دانستند و می دانند که در هیچ حالتی بنا نبود که اصلاح طلبان پیروز شوند. ‏چرا که اصولا دعوای اصلی سر 30 درصد مجلس بود و طرفداران مشارکت می گفتند سی ‏درصد بهتر از صفر درصد است.‏
دوم: کسانی که مشارکت در انتخابات را پیشنهاد می کردند، هم می دانستند این انتخابات ‏عادلانه نیست، هم می دانستند وزارت کشور تقلب می کند، هم می دانستند که نامزدهای اصلی ‏و فرصت تبلیغ و امکانات رسانه ای ندارند، با وجود اطلاع از همه این موارد تصمیم گرفتند ‏که حتی اگر یک نفر هم از سوی آنان به مجلس برود، بهتر از این است که هیچ کسی به مجلس ‏نرود. ‏

تقلب در انتخابات تهران

تقریبا قطعی و واضح و مبرهن و روشن و معلوم است که وزارت کشور بفرموده رئیس ‏جمهور که گفته بود « اعضای دولت حق ندارند در انتخابات دخالت کنند» نتایج انتخابات ‏تهران را از یک ساعت قبل از آغاز شمارش آرا به خبرگزاری فارس داده بود. البته هنوز ‏دقیقا معلوم نیست که نتیجه انتخابات را خبرگزاری فارس به وزارت کشور داده بود، یا ‏وزارت کشور به خبرگزاری فارس داده بود یا احتمالا رئیس جمهور نتیجه انتخابات تهران را ‏یک ساعت قبل از شمارش آرا از شورای نگهبان تحویل گرفته و برای وزارت کشور ارسال ‏کرده و یک رونوشت هم برای خبرگزاری فارس فرستاده بود. اما چیزی که معلوم است، این ‏که نتیجه انتخابات، چه اول به خبرگزاری فارس داده شده باشد، یا اول به وزارت کشور ابلاغ ‏شده باشد، این نتیجه یک ساعت قبل از پایان ساعت اخذ آرا ابلاغ شده بود که وزارت کشور ‏برای شمارش آرا زیاد دردسر و مشکل نداشته باشد. ‏

چرا تقلب می کنند؟
شاید به این موضوع فکر کرده باشید که محافظه کاران با وجود اینکه مطمئن هستند که ‏اکثریت مجلس را از طریق ردصلاحیت، کنترل حوزه های رای گیری، استفاده از تبلیغات ‏رسانه ملی برای طرفداران دولت به دست می آورند، اما به هیچ وجه حاضر نیستند رای ‏تهران را از دست بدهند. تقریبا مشخص است که بین 12 تا 17 نفر از فهرست اصلاح طلبان ‏در دور اول رای تهران را آورده اند، با این وجود وزارت کشور تمام تلاشش را می کند که ‏تمام تهران را بگیرد. به نظر من شورای نگهبان و وزارت کشور در هیچ شرایطی نمی تواند ‏از انتخابات تهران چشم پوشی کند.‏
اول: تهران ویترین دکان سیاسی کشور است.‏
دوم: نامزدهای تهران تعیین کننده اصلی مجلس هستند. ‏
سوم: وزارت کشور می خواهد طرفداران اصلاح طلبان را در مرحله دوم بی انگیزه کند.‏
چهارم: وزارت کشور در تهران است به همین دلیل تقلب در تهران بیشتر است.‏

برای مرحله دوم آماده شویم
ماجرا تمام نشده، لطفا مسافرت تان را جوری برنامه ریزی کنید که رای تهران را از دست ‏ندهید. یک هفته ای وقت داریم که لیست اصلاح طلبان را تبلیغ کنیم و سعی کنیم تا می توانیم ‏رای بیشتری را به پای صندوق ها بکشانیم. مرحله دوم برای تهران از مرحله اول هم مهم تر ‏است، چرا که هم تعداد بیشتری از این طریق وارد مجلس می شوند( شانزده نفر در تهران) و ‏هم این که اصلاح طلبان می توانند روی لیست مشخصی متمرکز شوند. ‏
اول: اصلاح طلبان هرچه زودتر تبلیغات را برای مرحله دوم شروع کنند.‏
دوم: اعتماد ملی و اصلاح طلبان برای مرحله دوم کنار هم قرار بگیرند.‏
سوم: خانم حکمت و بچه های هنرمند اگر می توانند افراد جدیدی را به فهرست هنرمندان ‏اضافه کنند و برای مرحله دوم هم فعال شوند، اثر فهرست هنرمندان شصت برابر تشکل های ‏سیاسی است. ‏

چه کسانی پیروز شدند؟
از نظر من ورود آدمی مثل علی لاریجانی به مجلس صدبار مفید تر از ورود آرمین و بهزاد ‏نبوی به مجلس است، چون مطمئنا علی لاریجانی در مجلس مخالف تندرویهای احمدی نژاد ‏خواهد بود و حضورش مفید خواهد بود، اما بهزاد نبوی در مجلس کاری نمی تواند بکند. البته ‏من بطور طبیعی معتقدم لاریجانی موجود مفیدی است. این ها به کنار، لطفا فهرست افراد ‏منتخب مرحله اول را نگاه کنید، به حوادث دو سال گذشته و موضع گیری افراد در مقابل ‏دولت توجه کنید تا متوجه شوید که طرفداران دولت احمدی نژاد در مجلس هشتم از مجلس ‏هفتم هم کمتر است. البته مجلس هم مثل سیب می ماند، وقتی الآن پرتش می کنی هوا تا چهار ‏سال دیگر که بیفتد پائین هزار چرخ می خورد و دوهزار چرخش خواهد داشت، همانطور که ‏قبلا اتفاق افتاد و الآن هم اتفاق می افتد. مجلس هشتم مجلس میانه روهای اصولگرا و میانه ‏روهای اصلاح طلب است. ‏

درس هایی برای انتخابات بعدی
اول: به جای اینکه اصلاح طلب ها را معروف کنیم، باید آدمهای معروف را اصلاح طلب ‏کنیم.‏
دوم: به جای اینکه از حمایت سیاستمداران برای اصلاحات استفاده کنیم، از گروههای مرجع ‏مثل زنان، هنرمندان، روشنفکران، چهره های اجتماعی استفاده کنیم.‏
سوم: اصلاح طلبان به جای تبدیل تعدادی نویسنده به نماینده پارلمان، تعدادی نماینده پارلمان را ‏که به آنها نزدیک ترند انتخاب کنند.‏

چهارم: از یک سال قبل باید بدانیم که قطعا یک سال بعد احتیاج به کاندیدا داریم.‏
پنجم: اصلاح طلبان اصلا نباید خودشان را درگیر کسانی کنند که مخالف حضور در انتخابات ‏هستند، حتی نباید فرصت رسانه ای برای آنها فراهم کنند، معنی ندارد کسی که می خواهد در ‏انتخابات پیروز شود، فرصت رسانه ای در اختیار کسی بگذارد که نمی خواهد در انتخابات ‏شرکت کند.‏

از بچه یاد بگیریم
به این جمله دقت کنید، "اگر یک دهم همتی که احمدی نژاد برای رسیدن به قدرتی که نداشت ‏به خرج داد، اصلاح طلبان برای حفظ قدرتی که داشتند به خرج می دادند، الآن آقای خامنه ای ‏با یک درجه ترفیع کاردار سفارت ایران در کابل شده بود."‏
--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

مجوز شرعي تخلف؟

منبع: روز آنلاين
حسين باستاني

انتخابات هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي ايران، در شرايطي به انجام رسيد که در آخرين روزهاي باقي ‏مانده تا برگزاري آن، اتفاقي بي سابقه به وقوع پيوست. اين اتفاق، عبارت بود از تأکيد رسمي، علني و صريح ‏رهبر نظام جمهوري اسلامي بر ارجحيت انتخاب نمايندگاني که "راه دولت خدمتگزار را هموار کنند." اين، ‏اشاره اي مستقيم به يک فهرست انتخاباتي مشخص يعني "جمله متحد اصولگرايان" بود که از محافظه کاران ‏همسو با دولت احمدي نژاد تشکيل مي شد.‏

توصيه صريح مقام رهبري به رأي دادن به يک فهرست انتخاباتي مشخص در يک سخنراني عمومي، اقدامي ‏است که در عمر نظام جمهوري اسلامي ايران، هرگز انجام نشده . بنابراين، وقتي که اين کار براي اولين بار ‏صورت مي گيرد، معناي سمبوليک بسيار روشني دارد و آن، اهميت ويژه و بي سابقه پيروزي ليست مورد ‏اشاره، براي نظام و شخص اول آن است. اهميتي آنچنان بالا که رهبري را وادار ساخته تا با به کنار نهادن ‏سنتي که تا کنون به دقت هر چه تمام تر در مقاطع انتخابات رعايت شده است، جايگاه خود را هزينه پيروزي ‏يک ليست انتخاباتي مشخص کند.‏

قضاوت در مورد اينکه چنان موضع گيري اي بر روي چه درصدي از رأي دهندگان و به چه صورتي مي ‏تواند تأثيرگذار باشد، به مجالي جداگانه نياز دارد. اما احتمالا، تأثير اظهارات مورد بحث بر رأي دهندگان، ‏مهمترين نتيجه آن نيست: از آن مهمتر، تأثيري است که تصريحات رهبري در مورد يک ليست انتخاباتي ‏خاص، مي تواند بر مجريان و ناظران انتخابات بر جاي بگذارد.‏

نبايد فراموش کرد که شخص اول نظام جمهوري اسلامي، در عين حال رهبر مذهبي نيروهاي مؤمن و وفادار ‏به خود محسوب مي شود که قرار است همگي سر سپرده رهبري نظام جمهوري اسلامي باشند، و بخش ‏بزرگي از آنها - از جمله ناظران و مجريان انتخابات - واقعاً چنين هستند. اجازه دهيد حالتي را مجسم کنيم که ‏پس از آنکه رهبري نظام اينچنين براي پيروزي يک ليست انتخاباتي مشخص پاي به ميدان گذاشته است، آن ‏ليست در انتخابات شکست بخورد. طبيعتاً نتيجه قابل برداشت از اين شکست، آن خواهد بود که مردم بر ‏خلاف نظر رهبري، به ليست مورد نظر ايشان رأي نداده اند.* اين نتيجه گيري، از ديدگاه نيروهاي سر سپرده ‏نظام و رهبري، فاجعه اي است که بايد به هر صورت ممکن جلوي وقوع آن گرفته شود.‏

در همين راستا، موضع گيري انتخاباتي شخص اول حکومت، براي سر سپردگان نظام در دستگاه هاي ‏برگزارکننده انتخابات، اين وظيفه را ايجاد مي کند تا هر آنچه در توان دارند را براي عدم مغايرت نتايج ‏انتخابات با تصريحات علني رهبري – که "حيثيت نظام" در بي ارزش نشدن آن نهفته است - به کار گيرند. در ‏حقيقت، موضع گيري آيت الله خامنه اي مبني بر لزوم رأي دادن به ليست هواداران دولت، از آنجا که توسط ‏رهبر سياسي و مذهبي نظام جمهوري اسلامي ايران انجام شده است، در نگاه بسياري از کارگزاران ‏حکومت، ايجاد کننده نوعي تکليف شرعي براي کمک به رأي آوردن کانديداهاي ليست هوادار دولت خواهد ‏بود. فوري ترين تأثير موضع گيري انتخاباتي ايشان، مي توان آن باشد که براي مسوولان دولتي، که خود ‏برگزار کننده و ذي نفع در انتخابات هستند، جواز شرعي لازم براي هدايت انتخابات "به شيوه اي که تأمين ‏کننده خواست رهبري باشد" فراهم آيد. ‏

در پي قتل هاي زنجيره اي سال 77 و دستگيري عوامل اجراي اين قتل ها، آيت الله خامنه اي، در جريان يک ‏سخنراني علني، ضمن تأکيد بر لزوم پي گيري اين قتل ها و مجازات عاملان آن (که سخن مثبتي بود)، جمله ‏اي را نيز بر زبان راندند که بعدها، نتايج پيش بيني نشده اي بر جاي گذاشت. رهبري (چند روز پس از ابراز ‏پشتيباني کامل از تلاش هاي آقاي خاتمي براي پيگيري و ريشه کني عوامل قتل ها در جريان ملاقاتي با رئيس ‏جمهور) در بخشي از سخنراني معروف خود گفتند: "حتم بدانيد کساني که اين قتل ها را انجام داده اند نيروي ‏نظام نبوده و عامل بيگانه هستند".(قريب به مضمون)‏

ماه ها بعد، با افشاي فيلم بازجويي برخي متهمان پرونده قتل هاي زنجيره اي، معلوم شد که تيم بازجويي از ‏متهمان به چه طرز بي سابقه و شگفت انگيزي زندانيان خود را براي اعتراف به "فساد اخلاقي" و "همکاري ‏با سيا و موساد" تا سر حد مرگ شکنجه کرده است. علني شدن اين نحوه بازجويي از متهمان (که نتيجه آن، ‏انحراف پرونده بر مبناي صدها صفحه اعتراف دروغ بود) به نوبه خود با پيگيري هاي بعدي سيد محمد ‏خاتمي منجر به دستگيري و بازجويي از اعضاي تيم بازجويي شد. در جريان بازجويي ها، وقتي از اعضاي ‏تيم به سرپرستي جواد آزاده پرسيده شد که به چه حقي اين همه زندانيان خود را براي کسب اعتراف دروغ ‏شکنجه کرديد، پاسخي تکان آن بود که وقتي مقام هاي ارشد نظام گفتند که قتل ها قطعاً کار عوامل بيگانه بوده، ‏براي ما تکليف شرعي ايجاد شد آن قدر آنها را بزنيم تا به عامل بيگانه بودن اعتراف کنند.‏

اين جواب، در چارچوب مناسبات حاکم بر نيروهاي سرسپرده امنيتي، کاملا قابل فهم بود. به راستي، آيا مگر ‏اساسا قابل تصور بود که بازجوياني مخلص نظام، فرضاً بعد از چهار - پنج ماه بازجويي از متهمان پرونده ‏قتل ها، بخواهند گزارش بدهند که نتايج بازجويي هايشان نادرستي تحليل نظام در مورد منشا قتل ها را به ‏اثبات رسانده است؟

واقعيت آن است که سيستمي حکومتي ايران، شبيه دموکراسي غربي نيست که در آن رأس حکومت، يک ‏کانديداي حزبي باشد. در نظام ايران، شخص اول حکومت، فرمانده کل قوا، رهبر معنوي، مرجع تقليد و حتي ‏معشوق روحاني مريدان و مخلصان خود نيز هست. در چنين شرايطي است که هر سخن رهبري که حکايت ‏از تمايل قطعي وي به اثبات فرضيه يا اجراي سياسي داشته باشد، مي تواند در عرصه اجرايي، اثرات جدي ‏بر جاي بگذارد. تا حدي که حتي به تلقي مشروعيت دستکاري هاي انتخاباتي نيز بينجامد. ولو آنکه مقصود از ‏چنان سخني، واقعا نيز چنين دخالت هايي نباشد...‏

پي نوشت:‏

‏* در راستاي همين واقعيت بود که در انتخابات رياست جمهوري هفتم، مقامات حکومتي مختلفي کوشيدند تا اظهارات نماينده ولي ‏فقيه در سپاه پاسداران مبني بر لزوم رأي دادن به حجت الاسلام ناطق نوري و هم اظهارات دبير جامعه روحانيت مبارز که "حدس ‏مي زنيم نظر رهبر به آقاي ناطق نوري است" را اظهاراتي شخصي تلقي کنند.‏

--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

۲۳ اسفند ۱۳۸۶

!انتخاب کردن به منزله ی یک مسئولیت

حقیقتش را بخواهید اصلاح طلبان - البته به جز یکی دو نفر که مستقلا عمل می کردند - در مجلس هفتم کارنامه ی خوبی نداشتند، در واقع اصلا به عنوان یک اقلیت در مجلس پررنگ نبودند. این موضوع باید به یاد حضرات اصلاح طلب بماند که اگر اکنون امثال بنده از سر ناچاری و به دلیل عدم اعتقاد به بایکوت هم چنان همراه با این گروه هستم به منزله ی تائید عملکرد آن ها در این چند سال گذشته نیست. انتخاب کردن از نگاه من نه یک افتخار و منت به جامعه یا انتخاب کنندگان، که مسئولیتی است که به واسطه ی حقوق شهروندی بر عهده ی من گذاشته شده است تا از این راه در اصلاح جامعه ام بکوشم و در مقابل، انتخاب شدگان را نسبت به صیانت از اهداف و برنامه هائی که به آن ها رای داده ام با نظارت و نقد آگاهانه یاری کنم. به همین دلیل تا زمانی که کوچک ترین امکانی برای اصلاح از طریق دموکراتیک وجود داشته باشد به صندوق های رای به امیدی واهی پشت نمی کنم.
اصلاح طلبان این بار اما در برابر آزمون خطرناکی قرار گرفته اند که می تواند آینده و سرنوشت آن ها را به طور جدی رقم بزند. آن ها با علم به این که می دانند در یک انتخابات غیر عادلانه و یک طرفه شرکت می کنند و همراهان خود را به شرکت در این مبارزه غیر عادلانه دعوت می کنند، شعار اقلیت قدرتمند در مجلس را نیز سر داده اند که چرخشی مشخص در مشی آن ها نسبت به مجلس هفتم است و اگر نتوانند در این فرصت چهار ساله به معنای واقعی نمود بارز یک اقلیت قدرتمند باشند، به ناچار باید شاهد ریزش همراهان و طرفداران خود باشند که هنوز وعده های عمل نشده در مجلس ششم را به عنوان خاطره ای تلخ از یاد نبرده اند.
فکر می کنم اکنون می توانیم از دوستان تحریمی مان همان پرسشی را داشته باشیم که بارها و بارها به همان دلیل رای دهندگان را به باد انتقاد و گاه تمسخر می گرفتند: واقعا اگر اکنون بدترین فرد به جز احمدی نژاد از مجموع کاندیداهای ریاست جمهوری با رای های نداده شما انتخاب شده بود، شرایط کشور به وخامت اکنون بود؟ مثلا فرض کنید قالیباف یا لاریجانی اکنون بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده بود؛ آیا واقعا ما در حال مزه مزه کردن عواقب تحریم سوم بودیم؟ یا آن طور که برخی دوستان ساده دل تحلیل می کردند که با حضور احمدی نژاد شرایط یک طرفه خواهد شد و احتمالا طعم بلایائی که بر سر عراق آمده است را خودمان می چشیدیم، آیا واقعا چنین شد و یا حتی احتمال حمله ی خارجی حتی در وضعیت بدتر از این را اینک می دهیم؟ دیگر کاملا مشخص است که حمله ی آمریکا یا هر خارجی دیگری تا زمانی که حکومتی امکان اصلاح را در خود داشته باشد ناممکن و تصوری ساده لوحانه است. باید باور کنیم تحلیل های آن چنان که منجر به تحریم می شد اینک نتیجه خود را پس داده است و به عینه شاهد نتیجه آن ها هستیم.
به باور من هیچ نسخه ای به جز روش های دموکراتیک نمی تواند منجر به تغییرات هدفمند و کنترل شده در کشورمان شود. روش های کنترل ناپذیر از نوع انقلابات و حمله های نظامی علاوه بر نابودی زیربنای صنعتی و اقتصادی کشور می تواند در خود نتایج ناخواسته از نوع همین جمهوری کنونی داشته باشد. فقط و فقط در شرایط دموکراتیک و با فرهنگ دموکراتیک است که نهایتا خواسته ی جامعه محقق می شود و تنها راه حصول آن مشارکت و تقویت هر زمینه دموکراتیکی است که حتی بالقوه توانائی بیان و تحقق خواسته های عمومی را داشته باشد. شناخته شده ترین روش دموکراتیک صندوق های رای است ولو از آن، آن چه ما می خواهیم خارج نشود.
آیا باید همیشه - بحق یا ناحق - برنده بود؟ پاسخ این سوال را می توان در تمام کشورهائی که تجربه دموکراسی طولانی تری دارند به یکسان یافت: نه! همیشه نمی توان اکثریت را در مجلس یا هر انتخابات دیگری - بحق یا نابحق - کسب کرد. ولی آیا معنای آن عدم شرکت و تحریم است؟ فکر نمی کنم تحریم به دلیل قرار گرفتن در اقلیت پاسخ دموکراتیکی به این پرسش باشد. در دموکراتیک ترین کشورها هم ممکن است انتخاب من در اقلیت باشد. ولی مبارزه برای رسیدن به هدف باید هم چنان ادامه یابد.
این ایراد هم چنان به اصلاح طلبان وارد است که از تمامی ظرفیت خود به عنوان یک اقلیت قانونی برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع استفاده نکرده و در مجلس در مقابل ترکتازی های رئیس جمهور و هوادارانش سکوت کردند تا جائی که لایحه بودجه سال آینده در سکوت کامل تصویب شد. تلاش برای اصلاح همین اصلاح طلبان نیز از جمله وظایف هر شهروند آگاه است. انتقاد و اعتراض از حقوق قانونی رای دهنده است به منتخبینش، تا از مسیر و برنامه خود خارج نشود و نسبت به حقوق رای دهندگانش مسئول باشد و این شاه کلید درک دموکراسی در یک جامعه است که متاسفانه هنوز جامعه ی ما راه زیادی در رسیدن و عمل به آن دارد...

باشد که همگی به درستی از هوادارن راستین دموکراسی و عمل کنندگان به اصول اساسی آن باشیم.

۲۲ اسفند ۱۳۸۶

خاتمي: آزادی یعنی اینکه مردم بتوانند حکومت را خود انتخاب کنند

سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان بعدازظهر امروز (سه‌شنبه) در جمع اهالی شهرستان اسلامشهر سخن گفت.
به گزارش ستاد خبری ائتلاف اصلاح‌طلبان تهران،‌ خاتمی با اشاره به تهمت‌ها،‌ توهین‌ها و تحریف‌هایی که در روزهای اخیر علیه اصلاح‌طلبان صورت گرفته، گفت: در زمان ولایت حضرت علی(ع) هنگامی که ایشان در محراب نماز به شهادت رسیدند، به علت وسعت تبلیغات سویی که علیه ایشان بود، بسیاری سوال می‌کردند که آیا علی(ع) نماز می‌خوانده است؟!
وی ادامه داد: امروز نیز بدون اینکه بخواهم تشبیهی انجام دهم؛ باید بگویم که زمان ما هم مانند آن زمان شده است، هر چند من بنا ندارم به تهمت‌ها و بدگویی‌ها پاسخ دهم.
رئیس جمهور سابق ایران در ادامه گفت: متأسفانه امروز در یک فضای تبلیغاتی انسان‌های پاکی را که برای خدا قیام کردند و در رکاب امام(ره) بودند و نشان داده‌اند که درباره مصالح کشور اهل سازش نیستند و با قلدران و زورمداران مبارزه می‌کنند، طرفدار آمریکا و منحرف معرفی می‌کنند و این نوع بداخلاقی‌ها باعث تأسف است.
وی با بیان اینکه بدترین کار این است که این بداخلاقی‌ها به نام اسلام صورت می‌گیرد، تصریح کرد: البته در گذشته شاهد بودیم که بداخلاقی‌ها محبوبیت کسانی را که مورد اهانت واقع شده‌اند، افزایش داده، ولی این رفتار خارج از دایره عدل و انصاف و اخلاق است.
رئیس مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن‌ها با بیان اینکه امروز صدای ما به جایی نمی‌رسد،‌ تصریح کرد: این روزها حتی کسانی که صدای ما را می‌رسانند، در عمل خود جز تحریف، توهین و تهمت چیزی نمی‌گویند و این رفتار جفا به جمهوری اسلامی است.
خاتمی با تأکید بر اینکه مهمترین شعار مردم در دوران انقلاب «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» بوده است، تصریح کرد: این مردم هستند که باید قضاوت کنند چه کسانی به آرمان‌ها و شعارهای آنان پایبندی بیشتری دارند. مردم آزادی، استقلال و نظام جمهوری اسلامی خواستند و با رهبری حضرت امام(ره) توانستند به آن دست یابند.
وی تأکید کرد: مردم خواستار آزادی هستند و مهم‌ترین مظهر آزادی، آزادی اعمال حق حاکمیت آنان بر سرنوشت خویش است.
وی با بیان اینکه حرکت آزادی‌خواهانه مردم ایرانی از 150 سال پیش شروع شد و با هدایت امام راحل به اوج خود رسید، تصریح کرد: آنهایی که می‌گویند طرفداران آزادی، طرفداران ولنگاری هستند، باید بدانند که آزادی یعنی اینکه مردم بتوانند حکومت را خود انتخاب کنند، ‌از حکومت بازخواست کنند و اگر حکومت نتوانست به خواسته‌هایشان پاسخ گوید، بتوانند بدون توسل به زور آن را عوض کنند.
وی افزود: «استقلال» یعنی اینکه ایران بتواند روی پای خود بایستد و از موضع قدرت و نه از روی زبونی از مصالح خود دفاع کند و این امر مستلزم توسعه علم و گسترش صنعت است.
وی با اشاره به تدوین و تصویب سند چشم‌انداز 20 ساله در دولت اصلاحات گفت: سند چشم‌انداز خواستار آزادی و پیشرفت و توسعه کشور است و طبق برنامه سند چشم‌انداز، ایران باید در 17 سال آینده به لحاظ علم و تکنولوژی برترین کشور منطقه باشد و معضل بیکاری باید حل شود و این به معنای استقلال واقعی است و سوال اینجاست که آیا امروز در این مسیر حرکت می‌کنیم یا نه؟
خاتمی با بیان اینکه در جمهوری اسلامی محور و مبنا ارزش‌های متعالی اسلام است، تأکید کرد: در نظام اسلامی رأی و نظر مردم نقش تعیین‌کننده دارد و براساس نظر صریح حضرت امام میزان رأی ملت است و کسانی که به این اصل اعتقاد ندارند، به جمهوری اسلامی نیز بی‌اعتقادند.
رئیس جمهور سابق کشورمان با تأکید بر اینکه مشکلات کشور با هوچی‌گری، دروغ‌پردازی و تحریف حل نمی‌شود، تصریح کرد: ‌باید آزادی‌های اساسی را پاس بداریم و از رأی و نظر مردم حمایت و صیانت کنیم و اصلاح‌طلبی تعریف دیگری جز این ندارد.
خاتمی در ادامه اضافه کرد:‌اینکه عده‌ای می‌گویند رئیس جمهور آمریکا از اصلاح‌طلبان حمایت کرده است، تهمت است. ‌من به صراحت می‌گویم که سیاست‌مداران آمریکا دشمنی خود را به طور صریح با مردم منطقه آشکار کرده‌اند و در منطقه حضور دارند و بی‌شک آمریکایی‌ها طرفدار کسانی هستند که بهانه حضور آنان در منطقه را فراهم می‌کنند و قطعا آنها اصلاح‌طلبان نیستند.
وی با تأکید بر اینکه شرکت در انتخابات باعث تقویت نظام خواهد شد، تصریح کرد: شرکت در انتخابات باعث تقویت نظامی است که در معرض تهدید قراردارد و شرکت انبوه مردم باعث تشکیل مجلسی می‌شود که با عقل و تدبیر برای پیشرفت مردم تلاش خواهند کرد.
خاتمی تأکید کرد: بزرگترین وظیفه مجلس بازخواست از کسانی است که امکانات در دست آنهاست و مجلس باید بر روند امور نظارت کند و این نظارت تنها از عهده یک مجلس شجاع و دلیر برمی‌آید و یافتن چنین افرادی برای حضور در مجلس کار دشواری نیست.
وی افزود: حضور مردم در انتخابات سحر کسانی که می‌‌خواهند بگویند مردم از اصل نظام روی برگردانده‌اند‌ را باطل خواهد کرد و همچنین این حضور گسترده باعث می‌شود سحر تنگ‌نظرهایی که خواستار حضور کم‌رنگ مردم در انتخابات هستند تا بتوانند جریان خود را بر مجلس حاکم کنند، باطل خواهد کرد.
خاتمی در پایان گفت: هر چند بسیاری از نیروهای ارزنده از حضور در مجلس محروم شده‌اند، اما امیدوارم که مجلس هشتم، مجلسی در خدمت اسلام و پیشرفت کشور باشد و بتواند نیازهای مردم و محرومان جامعه را رفع کند

--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

اسانلو: راي به ياران خاتمي تنها راه نجات كشور است

منبع: سايت خبري بهارستان هشتم
اسانلو در اين گفت و گوي تلفني كه وي از زندان اوين تماس گرفته بود گفت: اينجانب كاملا به صورت مستقل و به دور فضا سازي هاي سياسي در زمينه انتخابات مطالعه و بررسي كرده‌ام و به اين نتيجه رسيده‌ام كه تنها راه حفظ دستاوردهاي انقلاب عظيم ايران كه همان استقلال، آزادي و پيشرفت است در راي به ياران خاتمي به دست خواهد آمد.

اسانلو در خصوص دلايل اين تصميم خود گفت: ائتلاف اصلاح طلبان در برنامه انتخاباتي شان اعلام كرده‌اند كه از فعاليت آزادانه سنديكاهاي كارگري مستقل حمايت مي‌كنند و با انتخاب آنان در مجلس هشتم اين توقع را دارم كه به اين وعده خود همانگونه كه در دوران اصلاحات نيز دو وزير كار آخر دولت خاتمي به اين وعده جامه عمل پوشاندند عمل كنند.

رئيس سنديكاي كارگران اتوبوس راني تهران گفت: ما در دولت اصلاحات توانستيم براساس توافق وزير كار دولت خاتمي و نمايندگان ILO سنديكاي اتوبوس رانان را در سال 1384 به طور كاملا قانوني راه اندازي كنيم و حتي ديدارهاي نيز با وزير وقت و مسئولان داشته باشيم، اما امروز اينجانب را در خيابان به صورت غيرقانوني مي‌گيرند و ضرب و شتم مي‌كنند كه آثار آن همچنان موجود است و يك چشمم آسيب ديده است و كسي به شكايتم رسيدگي نمي‌كند.

اسانلو با مقايسه وضعيت در دوران اصلاحات و مجلس ششم با وضعيت فعلي گفت: در مجلس ششم كميسيون اصل نود پناهگاه كساني بود كه به آنها ظلمي شده بود و پيگير حقوق زندانيان سياسي بود و از حقوق آنها تا آخرين لحظه دفاع مي‌كرد اما امروز تنها سكوت در قابل اتفاقات از مجلس اصولگرا شنيده مي‌شود.

اسانلو ادامه داد: در دوران اصلاحات نشريات و روزنامه‌ها به صورت آزادانه در مورد حقوق اساسي مردم و وضعيت زندانيان اطلاع رساني مي‌كردند اما امروز حاكميت يكدست اجازه انتشار چنين مطالبي را از روزنامه ها گرفته است.

رئيس سنديكاي اتوبوس راني افزود: در مجلس ششم قانون حقوق شهروندي تصويب شد و اين مجلس در دفاع از حقوق زندانيان اهتمام ويژه‌اي داشت كه امروز با گذشت سه سال از حاكميت دولت جديد، بنده به عنوان كسي كه در زندان هستم همچنان شاهد بركات اين قانون هستم و با اينكه كم كم در حال فراموشي است اما اين قانون در زندانها بسيار مفيد به فايده بود.

از ديگر مسائلي كه اسانلو بعنوان كارنامه مثبت اصلاح طلبان نام برد، پرونده قتل‌هاي زنجيره‌اي بود و گفت: دولت اصلاحات و شخص خاتمي در مقابل اين غده سرطاني ايستادند و ريشه آن را در آن دوران در وزارت اطلاعات خشك كردند و اجازه انجام آن اعمال وحشيانه را ديگر ندادند اما امروز شاهد هستيم كه من را در خيابان عمومي غيرقانوني بازداشت كرده و كتك مي‌زنند و شك برقي به گردنم مي‌زنند و تهديد مي‌كنند كه بار ديگر در زير ماشين خواهي رفت.

اسانلو در مقايسه مجلس ششم و هفتم گفت: در خصوص بودجه در خاطرم هست كه در مجلس ششم علي مزروعي تمامي ارقام و آمارهاي بودجه سالانه كشور را به صورت علني در اختيار همه مي‌گذاشت و رسما اعلام مي‌كرد و مردم در جريان بودند اما امروز هيچ خبري از اين اعلام ها نيست و گويي بودجه در پشت درب‌هاي بسته تصويب مي‌شود.

اسانلو در بخش ديگري از صحبت‌هايش به بحث گراني اشاره كرد و با مقايسه وضعيت تورم در دوران دولت و مجلس اصلاحات و با وضعيت فعلي، روش اصلاح طلبان را در اداره وضعيت اقتصادي كشور موثرتر و مفيد به فايده تر دانست و از وضعيت گراني مسكن و اقلام مهم مصرفي مردم در سه سال اخير به شدت انتقاد نمود.

اسانلو به ماده 101 سند چشم انداز كشور در خصوص آزادي فعاليت سنديكاها نيز اشاره كرد كه اين سند محصول دولت و مجلس اصلاحات بود و امروز دولت نهم كمترين اهميتي براي اين سند و بندهاي آمده در آن قائل نيست.

منصور اسانلو در ادامه به وضعيت كارگران اشاره نمود و گفت با توجه به اينكه كارگران در سه سال اخير شاهد كمترين افزايش حقوق بوده‌اند اما خط فقر به حدي رسيده است كه بانك مركزي رسما 490 هزار تومان را خط فقر جامعه مي‌داند و با اين اوصاف اكثريت كارگران كشور زير اين خط قرار مي‌گيرند.

رئيس سنديكاي اتوبوس راني شركت واحد به وضعيت بين المللي كشور نيز اشاره كرد و گفت: در دوران خاتمي ايده گفت و گوي تمدنها براي ايران و ايراني آبرو و عزت به ارمغان آورده بود و ما سربلند بوديم كه نام ايراني بر ما نهاده شده است، اما امروز شاهد دشمني دنيا با ايران هستيم و قطعنامه پشت قطعنامه عليه ايران صادر مي‌شود و تمام ضررهاي اين قطعنامه ها به چشم ملت مي‌رود.

اسانلو در پايان با جمع بندي سخنانش گفت: تمام اين نكات را گفتم تا توضيح دهم چرا راه اصلاح طلبان را در شرايط كنوني ترجيح مي‌دهم و معتقدم با اينكه اصلاح طلبان شايد در برخي مواقع عملكرد مثبتي نداشتند اما بهترين راه براي حفظ آرمانهاي انقلاب 57 حمايت از ياران خاتمي و انديشه خاتمي است.

اسانلو گفت: تحريم و كنار كشيدن زمينه را تنها براي انحصار طلبان فراهم مي‌كند و همچنين باعث مي‌شود وضعيت كشور بدتر از اين گردد و به همين دليل در شرايط كنوني راي دادن تنها راه نجات كشور مي دانم و اصلاح طلبان را بهترين گزينه براي نجات ايران.

اسانلو در پايان گفت به نظرم با توجه به گفته سيدمحمد خاتمي بايد سعي كنيم به هر صورت ممكن بازي آنان را به هم بزنيم و به همين دليل حمايت قاطع خود را از ليست ياران خاتمي اعلام كرده و از مردم مي‌خواهم در انتخابات شركت كرده و به ائتلاف حداكثري اصلاح طلبان راي دهند.

--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

۲۱ اسفند ۱۳۸۶

من با دنباله چه بايد بكنم؟

سلام. بعد از فيلتر شدن دنباله من سعي كردم از فيلتر شكن هاي مختلف براي ورود به آن استفاده كنم و بالاخره هم موفق شدم كه با يكي از آنها لينك هاي خودم را پست كنم. ولي متاسفانه اين فيلتر شكن به هيچ عنوان امكان راي دادن يا ارسال نظر را نمي دهد. از اين رو در هيچ كجا امكان همكاري در لينك هاي دوستان را ندارم. مشكل فيلتر شدن در بالاترين خيلي سريع با تبديل آن به HTTPS حل شد ولي دنباله هنوز اقدامي براي دسترسي آسان و كامل به اين سايت را ايجاد نكرده است. هم اينجا به دليل اينكه از دوستان و افرادي كه به لينك هاي بنده اظهار لطف - اعم از مثبت يا منفي - مي كنند تشكر مي كنم و از اينكه نمي توانم همراهي كنم و يا پاسخ دهم پوزش مي طلبم.

محض اطلاع عرض كنم اين سايت در برخي از سرورهاي اصلي از قبيل ندا رايانه و كارت مروا همچنان بسته است و در دسترس نيست.

--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

۱۹ اسفند ۱۳۸۶

به کام سلطان، به زيان دموکراسی، مشارکت در فريضه جهاد دشمن کوب سلطان، اکبر گنجی

منبع: گويا نيوز

"عدم مشروعيت بخشی" به زمامدار خودکامه و "عدم همکاری" با سرکوبگران، از جمله اصول مهم فرايندهای گذار به دموکراسی است. نه اين که از طريق شرکت در "شبه انتخابات تقلبی سلطان" و بيعت با او، در حذف مخالفان همکاری کرده و با رأی خويش زمامداری او، و دولت احمدی و مجلس سلطانی آينده را مشروعيت بخشيم

آقای خامنه ای به انتخابات ۲۴ اسفند مجلس چگونه می نگرد و چه اهدافی را دنبال می کند؟ آيا اين انتخابات فرصت ديگری است برای آقای خامنه ای تا اهداف و ترجيحات خود را عملی نمايد و از بقيه در راستای اهداف خود استفاده کند ؟ يا مدافعان دموکراسی و حقوق بشر هم می توانند از اين انتخابات برای پيشبرد اهداف و ترجيحات خويش استفاده کنند؟رهبر در سه ماه گذشته طی چندين سخنرانی در خصوص انتخابات، مقاصد خود را بيان کرده است:

" هميشه سعی کرده اند انتخابات های ما را کم فروغ کنند تا مردم اطراف عرصه ی انتخابات را خالی کنند، به صندوق های رآی اعتنايی نکنند، دشمن هميشه اين را خواسته است و مردم عزيز ما، آن طوری که من نگاه می کنم به تاريخ مجلس شورای اسلامی و انتخابات ها، می بينم درست نقطه ی مقابل آنچه دشمن می خواسته، عمل کرده اند"(۱۵دی ماه ۸۶).

"حمايت آمريکا از هر دسته ای در ايران يک ننگ است... هم مردم و هم آن دسته ای که رئيس جمهور آمريکا از آن اعلام حمايت کرده است بايد فکر کنند که چرا آمريکا می خواهد از آن دسته حمايت کند و آن دسته چه نقصی داشته که آمريکا را به فکر حمايت از آن انداخته است"(۱۹ دی ماه ۸۶).

"من اصرارم در همه ی انتخابات ها بر حضور است. بايد آمد سر صندوق رأی، به کوری چشم دشمن بايستی رأی داد. دشمن می خواهد که ملت انتخابات نداشته باشد... وقت انتخابات هم که می شود- شايد يادتان باشد- غالباً قبل از انتخابات يک حرفی می زنند که معنايش اين است که مردم در انتخابات شرکت نکنند، کارهايی می کنند، تلاش می کنند، گاهی به وسيله آدمهای غافل و فريب خورده، گاهی به وسيله ی آدمهای وابسته، کارهايی می کنند که بلکه مردم را از شرکت در اين مراسم عظيم باز بدارند، که انتخابات يکی از اين مراسم بسيار عظيم است. من توصيه ام به مردم ... اين است که بيايند وارد اين ميدان شوند، صندوق های رآی را پر رونق کنند... اين مجاهدت است، اين جهاد است، اين زحمت پيش خدای متعال اجر دارد، بروند رأی بدهند" (۲۹بهمن ماه ۸۶).

"اگر هر دوره ای از اين دوره های انتخابات را شما ملاحظه کنيد، تحليل کنيد، خواهيد ديد در هر کدام از اين انتخابات های ما... در هر برهه ای سعی گردانندگان تبليغات خصمانه ی استکبار جهانی بر اين بوده است که حضور مردم را کمرنگ کنند، انگيزه ی مردم را کم کنند، همت آنها را، اميد آنها را نسبت به انتخابات از بين ببرند يا کمرنگ کنند... در مقابل چشم مردم دنيا چه کار می توانند بکنند؟ ناچارند يا بگويند آزادی نيست يا بگويند مردم شرکت نکردند، يا اگر بتوانند انتخابات را تعطيل کنند،کما اينکه در يک برهه ای همت آنها به وسيله ی بعضی از عناصر فريب خورده اين بود که انتخابات را بکلی تعطيل کنند، که اصلاً انتخابات انجام نگيرد، ولی به فضل خدا نتوانستند اين کار را بکنند، اما همتشان اين بود، اين اهميت انتخابات را نشان می دهد. آنچه در انتخابات بسيار مهم است، حضور عمومی مردم است، همه بايد در انتخابات شرکت کنند... انتخابات يک فريضه است، همه بايد شرکت کنند، همه بايد خود را موظف بدانند برای اينکه در انتخابات شرکت کنند... انتخابات در کشور ما در مقايسه با انتخابات هايی که ما می بينيم در دنيا دارد انجام می گيرد و خبرش را داريم، جزو سالمترين هاست، انتخابات خوبی است... آنچه که اصل است، حضور در انتخابات است، بايد همه در انتخابات شرکت کنند، اين يک وظيفه ی عمومی است"(۱۹بهمن۸۶).

" انتخابات در پيش است، اين انتخابات خيلی مهم است... من می بينم متأسفانه در اظهارات بعضی ها مرتب تکيه می کنند، آقا، تقلب نشود،آقا، تقلب نشود، آقا، دستبرد نشود، چه تقلبی؟ قريب به سی سال است که دستگاههای مجری اين مملکت دارند انتخابات را انجام می دهند با سلامت کامل. بعضی ها حتی شرم نکردند، گفتند ناظرين بين المللی بيايند نظارت کنند بر اين انتخابات، بيگانه ها، دشمن ها که با اصل انتخابات و با اصل ملت ايران مخالفند، با هر چيزی که به نفع ايران است مخالفند، اينها بيايند بشوند قاضی. اين ، بزرگترين جسارت به ملت ايران است"(۱۹بهمن ۸۶).

احمد جنتی ، دبير شورای نگهبان، پس از عملی کردن خواست رهبر و حذف دوهزار تن از کانديدها، وارد گام بعدی اجرای خواست سلطان شد و به مردم گفت:"رفتن به پای صندوق های رأی در انتخابات، کاری می کند که با هيچ قدرتی نمی توان انجام داد و دشمن کوب است و آن ها را نابود می سازد و مسئولان و خدمتگزاران نظام را دلگرم می کند و به آنها شجاعت ايستادگی در برابر دشمنان نظام می دهد... حضور حداکثری مردم در انتخابات به دشمنان می فهماند که با چه کسانی سر و کار دارند... انتخابات اهميت بسيار بالايی دارد و سرنوشت مردم در چهار سال آينده را مشخص می کند و حضور گسترده مردم در انتخابات نشان عظمت، شکوه، اقتدار و مردم سالاری دينی واقعی است. حضور در انتخابات نشان می دهد مردم ما ايستاده و حاضر در صحنه اند و مشکلات را تحمل می کنند و هر چه آرا بيشتر باشد، موفقيت های نظام بيشتر خواهد شد و قلب دشمنان را می شکافند و آن ها نااميد می شوند"(۱۱ اسفند۸۶).

انتخابات از نظر آقای خامنه ای ميدان جنگ است. جنگی که در يک سوی آن نيروهای خودی تحت رهبری سلطان قرار دارند و در سوی ديگرش، دشمن (آمريکا)، قرار گرفته که می خواهد مزدوران خود را به پيروزی برساند. به نظر وی، مجلس ششم در خط آمريکا بود. نمايندگان آمريکايی آن مجلس می خواستند از طريق تحصن مانع برگزاری انتخابات مجلس هفتم شوند. اما با تدبير رهبر، "گردن کلفت" های آمريکايی مجلس ششم از گردونه انتخابات حذف، و مجلس سلطانی هفتم شکل گرفت.جنگ بعدی جنگ انتخابات مجلس هشتم است. بنابر ادعای سلطان ، بوش با حمايت صريح از اصلاح طلبان باز هم به جنگ جمهوری اسلامی آمده است. به همين دليل رهبر به سرعت حمله ی تبليغاتی خود را آغاز کرد و حمايت بوش از اصلاح طلبان را از ننگ بدتر دانست. البته روشن است که بوش از اصلاح طلبان حمايت نکرده و اگر هم می خواست کسانی را به عنوان نفوذی وارد عرصه سياسی ايران کند، آنها را به طور علنی معرفی نمی کرد تا به عنوان جاسوس شکار شوند.حمايت بوش از يک فرد يا گروه در ايران، همانند حمايت احمدی نژاد از يک فرد يا گروه در آمريکاست. مردم دو کشور به تأئيد رئيس جمهور دولت دشمن، تقريباً نگاه واحدی دارند. اما آقای خامنه ای برای حذف اصلاح طلبان به اين دروغ نياز داشت. از اينرو اين دروغ را در ديدار با خبرگان رهبری دوباره تکرار کرد و گفت: برای انتخابات مجلس هشتم ، دشمن(آمريکا):" به صراحت اعلام کرده است که بايد فشار به ايران را افزايش داد تا در انتخابات مهم آينده، ميانه روها يا همان افرادی که به اصول و نظام جمهوری اسلامی معتقد نيستند بر سر کار بيايند"(۷ اسفند ۸۶). به دنبال فضا سازی رهبر ، "تک تيراندازان قابل" سلطان ، يعنی بازجويان روزنامه ی کيهان ، به ميدان آمدند و فضای سنگين تبليغاتی عليه اصلاح طلبان به راه انداختند که آنها آمريکايی و براندازند. در يکی از اين موارد حسين شريعتمداری از سوی رهبر اعلام کرد :" مجلس ششم همخوان و همخون انقلاب نبوده و اين مجلس نه اصلاح طلب بلکه براندازبود"(رسالت، ۲ اسفند ۸۶). در پرتو اين فضای تبليغاتی ، شورای نگهبان توانست تمام دشمنان آمريکايی(کانديداهای رقيب) را يکجا حذف کند.

آقای خامنه ای که بدون استفاده از مفهوم "دشمن" قادر به سخنرانی نيست و دشمن مفهوم مرکزی گفتمان اوست، شرکت در انتخابات را هم جهاد عليه دشمن قلمداد کرده است. فرمانده کل قوا فرمان جهاد را صادر کرده است. جهاد تازه او، شرکت يکپارچه ی همه ی مردم در انتخابات ۲۴ اسفند است. از نظر نتيجه ، خيال سلطان کاملاً راحت است، چون به وسيله شورای نگهبان پيشاپيش شمار زيادی از دشمنان را از ميدان جنگ حذف کرده و حداقل دو سوم مجلس آينده را از هم اکنون به وی تقديم کرده است. سلطان که در جهادی بدون جنگ پيروز شده است، برای مشروعيت بخشيدن به اين جنگ نامشروع، به حضور گسترده ی مردم نياز دارد. اما چرا سلطان به رآی مردم نياز دارد؟

يکی از ويژگی های دوران جديد فراگير شدن ايده ی دموکراسی و حقوق بشر است. اين آرمانها آنچنان جهانشمول شده اند که حتی سرکوبگرترين رژيم های غير دموکراتيک هم مجبورند ظواهر دموکراتيک را رعايت کرده و خود را مردم سالار و مدافع حقوق بشر بنامند. خودکامه گان نهادهای دموکراتيک را از محتوا خالی کرده و از اين صورت های بدون محتوا برای اهداف سرکوبگرانه ی خود استفاده می کنند. آقای خامنه ای هم برای مشروع نشان دادن رفتارهای سرکوبگرانه ی رژيمش به رأی مردم محتاج است. او که انتخابات را شيوه ای مسالمت آميز برای داوری درباره ی سياست ها و کارنامه ی زمامداران سياسی و مشارکت مردم در قدرت نمی داند، بلکه آن را صحنه ی جنگ آمريکا و مزدورانش عليه زمامداری خودش تلقی می کند، برای همين جنگ نامشروع هم به رأی مردم محتاج است. او به رأی بالای مردم نياز دارد تا ادامه ی زمامداريش را موجه نشان دهد. او نه تنها به مشروعيت صوری رژيم سلطانی می انديشد، بلکه بدنبال موجه کردن " دولت احمدی و مجلس سلطانی" است. از اينرو ، مشارکت گسترده ی مردم در انتخابات ، برای سلطان منافع عديده ای به همراه خواهد داشت، اما با حکم جهاد رهبر به ميدان جنگ رفتن، چه منافعی برای آزاديخواهان دموکرات دارد؟ و چه کمکی به فرايند گذار به دموکراسی می کند؟

"عدم مشروعيت بخشی" به زمامدار خودکامه و "عدم همکاری" با سرکوبگران، از جمله اصول مهم فرايندهای گذار به دموکراسی است. نه اينکه از طريق شرکت در "شبه انتخابات تقلبی سلطان" و بيعت با او، در حذف مخالفان همکاری کرده و با رأی خويش زمامداری او ، و دولت احمدی و مجلس سلطانی آينده ، را مشروعيت بخشيم.
--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

بشر و بشير، پاسخ عبدالکريم سروش به آيت الله جعفر سبحانی

منبع: گويا نيوز

 تفسير و کلام سيال اسلامی امروز چنان به جمود مبتلا شده که حتی آرای خودی ها را بيگانه می پندارند و گمان می کنند که مستشرقان مخترع آنها هستند و قابل تامل تر اينکه هيچ کس از گذشتگان معتزله را به اين دليل کافر نخواند. بل پاره ای از درشت گويان اشعری نوشتند که اين منکران ديو، خود ديو زده و ديوانه اند

 

بنام خدا

 

نسخه قانون ما عين شفاست

مصحف ما مستفاد از مصطفاست

ای مبارک آن گليم گل تو را

وی خنک آن وصف مزّمّل تو را

نه ملک بودی نه دلخسته ز خاک

ای بشير ما بشر بودی و پاک

 

استاد مکرّم، حضرت آيت الله آقای جعفر سبحانی

پس از تقديم تحیّت، نامه پدرانه و محترمانه و نيکخواهانه شما را در پايگاه خبرگزاری فارس خواندم و آن را حاوی موعظه حسنه و جدال به احسن يافتم. شک ندارم که وظيفه روحانی و غيرت ايمانی و عرق مسلمانی و "دولت احمدی و معجزه سبحانی" شما را به نوشتن آن نامه برانگيخته است. من جسارت نمی کنم و همچون شما نمی گويم که "عواملی در کارست و از شما بهره کشی می کنند" چرا که نه داعی و نه دليلی برين امر دارم و نه آوردن چنين کلماتی را زيبنده يک بحث علمی و طلبگی مشفقانه و منصفانه می دانم. پيش از شما چهار نفر از فضلای حوزه علميه نيز درين بحث شرکت جسته بودند، و همه به زبان تحليل و استدلال، و بدون طعن و تکفير سخن گفته بودند مگر "قرآن شناسی" که رسم مروت فرونهاد و سخنهايی نه بر سبيل حکمت گفت و مرا از قرآن ستيزان خواند.

نمی کنم گله ای ليک ابر رحمت دوست

به کشتزار جگر تشنگان نداد نمی

چرا به يک نی قندش نمی خرند، آنکس

که کرد صد شکر افشانی از نی قلمی

باری شگفتی من، نخست از اين است که فرموده ايد "سکوت او را می توانم گناهی نابخشودنی در مقابل اين گزارش بشمار آورم". آيا خبر يقينی داريد که من در اين مورد سکوت کرده ام؟ آيا مصاحبه مرا با روزنامه کارگزاران، درين خصوص نخوانده ايد؟ يا گناه از مخبران است که اين خبرها را از شما دريغ می کنند؟

من درين جا عين آن گفتگو را می آورم و سپس به تفصيل پاره ای از مجمل ها خواهم پرداخت و شما خواهيد ديد که پاسخ کثيری از انتقادات شما و ديگران بصراحت و کفايت در آن هست و اطمينان دارم که اگر آن را پيش تر ملاحظه فرموده بوديد، زحمت تان کم تر و رحمت تان افزون تر و صورت و سيرت نقدتان ديگر می شد.

متن مصاحبه

کلام محمد، اعجاز محمد

س - در پاره ای از روزنامه ها و سايت های اينترنتی اخيرا آورده اند که دکتر سروش رسما "نزول قرآن را از جانب خدا انکار کرده و آن را کلام بشری محمد دانسته است." آيا چنين است؟

* شايد مزاح کرده اند يا خدای نکرده اغراض سياسی و شخصی داشته اند.

س- حالا نظر و توضيح شما چيست؟

* انشاء الله حسن نظر و غفلت از معنا داشته اند و گرنه کسی که با ولايت کليه الهيه آشناست و قرب اولياء خدا با خدا را می داند و از تجربه اتحادی آنان با خبر است چنين منکرانه سخن نمی گويد. اوليا خدا چنان به خدا نزديک و در او فانی اند که کلامشان عين کلام خدا و امر و نهی شان و حب و بغضشان عين امر و نهی و حب و بغض الهی است. پيامبر عزيز اسلام بشر بود و خود به بشريت خود مقر و معترف بود (قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا؟)، اما در عين حال اين بشر چنان رنگ و وصف الهی گرفته بود، و واسطه ها (حتی جبرئيل) چنان از ميان او و خدا برخاسته بودند که هر چه می گفت هم کلام انسانی او بود هم کلام وحيانی خدا. و اين دو از هم جدا نبود.

همچو سنگی کو شود کل لعل ناب

پر شود او از صفات آفتاب

انشاءالله با تامل درين دقيقه عرفانی گره مشکل گشوده شود و سر کلام آشنا گردد.

 

س- پس نزول جبرئيل و آوردن وحی چه می شود؟

* در نظر عارفان، جبرئيل به خداوند از محمد (ص) نزديکتر نيست، بل جبرئيل است که تابع پيامبر است. مگر در داستان معراج نيامده است که جبرئيل از همراهی با پيامبر بازماند و از سوختن بال و پرش هراسيد؟ معنی اين حکايت چيست؟ مگر رهبر فقيد انقلاب نگفت که "جبرئيل را هم پيامبر نازل می کرد"؟ آيا معنی اين سخن اين است که خدا جبرئيل را فرونفرستاده است؟ يا معنايش به قول مولانا اين است که:

من نخواهم لطف حق از واسطه

که هلاک خلق شد اين رابطه

من نخواهم دايه، مادر خوشتر است

موسيم من، دايه من مادر است

اين که بگوئيم قرآن کلام محمد(ص) است، درست مانند اين است که بگوئيم قرآن معجزه محمد (ص) است. هر دو به يک اندازه به محمد(ص) و به خدا انتساب دارند. و تاکيد بر يکی به معنی نفی ديگری نيست. هر چه در عالم رخ می دهد به علم و اذن و اراده باری است. يک موحد در اين شکی ندارد. با اين حال همه می گوئيم آلبالو، ميوه درخت آلبالو است، آيا بايد بگوئيم خدا ميوه آلبالو می دهد تا موحد باشيم؟ اين اشعريت کهن را جامه تقدس نوين نپوشانيم. و سخن بقاعده بگوئيم و معنی سخنان دقيق و راز آلود را نيز نيکو دريابيم. قرآن ميوه شجره طيبه شخصيت محمد (ص) بود که باذن خدا ثمر بخشی می کرد(توتی اکلها کل حين باذن ربها) و اين عين نزول وحی و تصرف الهی است.

توصيه من به منصفان (با مغرضان نمی دانم چه بگويم) همان توصيه مولاناست که سوء ظن نسبت به اولياء خدا را فروگذارند و اولياء حق را از حق جدا نشمارند و آن عزيزان و محبوبان درگاه حق را از مسند رفيع قرب و ولايت پايين نياورند:

ای اولياء حق را از حق جدا شمرده

گر ظن نيک داری بر اولياء چه باشد؟

از نسل پادشاهی مسجود جبرئيلی

ملک پدر بجويی ای بی نوا چه باشد؟

س- گويا شما هم در اين باب اشعاری داشته ايد.

* بله در منظومه ای که چندی پيش به عشق پيامبر اکرم سرودم و تقديم آن فاتح آفاق تجرد کردم، آورده بودم که:

توسن تجربه ای فاتح آفاق تجرد

در شب واقعه راندی زمداری به مداری

ز سوادی به خيالی ز خيالی به هلالی

پای پر آبله جبريل و تو چالاک سواری

بال در بال ملائک به تماشای رسولان

طاير گلشن قدسی تو و خود عين مطاری

اشاره من در اين ابيات به آن روايت شريفه نبوی است که پيامبر در سجده با خدا می گفت: سجدلک سوادی و خيالی و آمن بک فوادی.

- متشکريم.

 

ملاحظه می کنيد که "محمدی" بودن قرآن، (محمدی که کاملا بشر بود) سخنی است کاملا معقول و مبرهن که خيل عظيمی از عارفان و متفکران مسلمان پشتوانه آن اند و معنای عميقی دارد که صد بار از "جبرئيلی" بودن آن عميق تر است (و البته منافات با آن هم ندارد که قرآن قول جبرئيل است: انه لقول رسول کريم) چرا که به تعبير آيت الله خمينی (که تعبير همه عارفان مسلمان است) جبرئيل را هم پيامبر اکرم نازل می کرد. و درين فرايند و در نسبت به خداوند، درون و برون، يکی است. همچنانکه گذشته و آينده. همچنانکه تحت و فوق.

اين دراز و کوتهی مر جسم راست

چه دراز و کوته آنجا که خداست؟

لا مکانی که درو نور خداست

ماضی و مستقبل و حالش کجاست؟

ماضی و مستقبلش نسبت به توست

هر دو در يک چيزند و پنداری که دوست

و اگر من گفته ام در پديده وحی "درون و برون پيامبر" تفاوتی ندارند ازين روست. خدايی که موحدان راستين می شناسند، در برون و درون پيامبر به يک اندازه حاضر است و چه فرقی می کند که بگوئيم وحی خدا از بيرون به او می رسد يا از درون و جبرئيل از برون فرا می رسد يا از درون؟ مگر خدا بيرون پيامبر است و مگر پيامبر دور از خداست؟ نمی دانم چرا قرب حق با عبد و اندکاک ممکن در واجب فراموش شده و تصوير سلطان و پيک و رعيت به جای آنها نشسته است و توضيح آيت الله سبحانی در باب اين تصوير راهزن چيست؟

دوم. اما قصه شاعری.

سخن من اين است که برای درک پديده ناآشنای وحی، می توانيم از پديده آشناتر شاعری (و بطور کلی خلاقيت هنری) مدد بجوئيم و آن را بهتر فهم کنيم. اين فقط در مقام تصور است. مگر غزالی نگفت برای درک پديده وحی، می توانيد از پديده وسوسه شيطانی مدد بگيريد؟ چرا که ان الشياطين ليوحون الی اوليائهم.

حضرت آيت الله توجه بفرمايند که امروزه مفهوم شعر بمنزله يک خلاقيت متعالی هنری بسيار متفاوت است با آنچه در ذهن امثال ابوجهل و ابولهب می گذشت و استفاده از نماد هنر برای تقريب معنای وحی، نه چيزی از قدر قرآن می کاهد و نه بر قدر ابولهب می افزايد!

علامه طباطبايی وحی را شعور مرموز می خواند و بگمان من هنر مرموز مناسب تر مينمايد.

سوم. اما از مولانا مايه گذاشتن.

خشنودم که شما هم با من هم عقيده ايد که استشهاد به ابيات مولانا استشهاد به تجارب و حکمت های يک عارف حکيم است که موقعيت متعالی و راسخی در عرفان اسلامی دارد و گواه آوردن از شعر او به معنای توسل به "شعريات" نيست و اصلا مولانا در مثنوی ناظم است نه شاعر. باری من اگر بخواهم درين باب سخن بگويم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود. خواهش فروتنانه من از آيت الله سبحانی اين است که اين سفر شريف الهامی را به جد در مطالعه گيرند و جواهر کلام آن عارف آزاده را از دريای معارف او صيد کنند و به پاره يی از کلمات مشهوره او بسنده نکنند که در مقام داوری راهزن است. برای شيرين شدن کام حضرت آيت الله به اين ابيات اشاره می کنم که:

چيز ديگر ماند ليکن گفتنش

با تو روح القدس گويد نی منش

نی تو گويی هم بگوش خويشتن

بی من و بی غير من ای هم تو من

همچون آن وقتی که خواب اندر روی

تو ز پيش خود به پيش خود شوی

بشنوی از خويش و پنداری فلان

با تو اندرخواب گفتست آن نهان

 

تو يکی تو نيستی ای خوش رفيق

بلکه گردونی و دريايی عميق

می بينيد که روح القدس را از مراتب وجود صدتوی آدمی می شناسد و می شناساند و آدمی را چون دريايی عميق می بيند که لايه ها دارد، و لايه يی در گوش لايه ديگر راز می گويد و اين را عين رازگويی روح القدس می شمارد. و حتی گفتگو با ديگری در خواب را سخن گفتن خود با خود می داند و از اين راه پنجره ای به روی درک مکانيزم وحی و الهام می گشايد. گويی در تلقی وحی تلاطمی و جوششی در شخصيت پيامبر رخ می دهد و خود برتر پيامبر با خود فروتر او سخن می گويد و البته همه اينها به اذن الله و به عين الله صورت می گيرد که او همه جا حاضر و به همه چيز محيط است. وقتی مولانا می گويد:

ای هزاران جبرئيل اندر بشر

ای مسيحان نهان در جوف خر

يا

احمد ار بگشايد آن پر جليل

تا ابد مدهوش ماند جبرئيل

 

تعارف نمی کند و يک برتری صوری و اعتباری را مراد ندارد. حقيقتا احمد از جبرئيل برتر است يعنی جبرئيل در او گم می شود.

 

چهارم. اما بشری بودن و هوا و هوس.

نمی دانم حضرت آيت الله چرا آنهمه تصريحات مرا در باب "الهی بودن نفس نبی" نديده اند و بشری بودن را به معنی هوا و هوس داشتن گرفته اند؟ برين بی التفاتی چه نامی می توان نهاد؟

آن محمد (ص) که فاعل و قابل وحی است، بشری است مویّد و مطهّر. و لذا "از کوزه همان برون تراود که دروست" و از شجره طيبه وجود او جز ميوه ای طيب برنخواهد خاست. از پيامبر بگذريم. آدميان غيرمعصوم (چون شما، چون آيت الله بروجردی و چون بوعلی و سعدی و ناصرخسرو و کانت و دکارت و پوپر)، آيا چون پيامبر نبوده اند پس هر چه گفته اند آلوده به هوا و هوس بوده است؟ بفرض که وحی پيامبر صد در صد بشری و غير الهی باشد، باز هم نمی توان نتيجه گرفت که لاجرم از سر هواست. چه جای آنکه آن وحی صد در صد بشری و صد در صد الهی است، يعنی ماورای طبيعتی است که مقدّر به اقدار طبيعت شده است و فرا تاريخی است که تاريخمند شده است و امری متعالی است که "نازل" شده است، و بحری است در کوزه و جيحونی است در خم، و نفسی است دميده در نی و از خدايی است در ميان آدميان نشسته و از آدميی است پر از خدا شده و بقول مولانا:

آب خواه از جو بجو خواه از سبو

کان سبو را هم مدد باشد ز جو

...

اين نکردی تو، که من کردم يقين

ای صفاتت در صفات ما دفين

"لا"شدی پهلوی "الا" خانه گير

اين عجب که هم اسيری هم امير

 

به من حق بدهيد که بگويم متافيزيک شما متافيزيک بعد و فراق است و متافيزيک من متافيزيک قرب و وصال. تصويری که از خدا و محمد در ذهن شماست گويا تصوير خطيب و بلندگو (يا ضبط صوت) است. خطيب می گويد و بلندگو آن را پس می دهد. يعنی پيامبر (چون بلندگو) طريقيت و ابزاريت محض دارد و اين کجا و نزول قرآن بر قلب محمد(ص) کجا. گويا شما می پنداريد قرآن بر زبان محمد نازل شده است نه بر دل او. اما تصوير من از آن رابطه (اقرب من حبل الوريد) تصوير نفس و بدن، يا ساده تر، تصوير باغبان و درخت است. باغبان بذر می کارد و درخت ميوه می دهد. و اين ميوه، همه چيزش از رنگ و عطر و شکل گرفته تا ويتامين ها و قندهايش مديون و مرهون درختی است که از آن بر می آيد، درختی که در خاک ويژه ای نشسته است و نور و غذا و هوای ويژه ای می نوشد. و البته هم کاشتنش و هم ميوه دادنش باذن الله است و موحدان درين ترديدی ندارند. و بلکه وجود درخت عين امر خدا و اذن خداست و اينها از هم فاصله ندارند و مانند امور اعتباری بشری نيستند که يکی فرمان بدهد و ديگری اجرا کند. و من در شگفتم که چرا دستگاه خدا در چشم شما همچون دستگاه های اجرايی و مديريتی بشری است.

روشن تر بگويم گرچه همه طبيعت الهی است اما در طبيعت همه چيز طبيعی است و در بشر همه چيز بشری است و در تاريخ همه چيز تاريخی است و لذا پيامبر اسلام در فرايند وحی موضوعيت دارد نه طريقيت، و "بشر"ی است که قرآن برو "نازل" و از جاری شده است (و هر دو تعبير در متن قرآن آمده است). دو قيد "نزول" و "بشريت" درعميقترين لايه های وحی حضور دارند و بدون توجه به اين دو صفت مهم، نمی توان از وحی تفسيری خردپسند عرضه کرد. باز به عبارت ساده تر: نمی گوييم خدا ميوه نمی دهد می گوييم برای اينکه خدا ميوه بدهد راهش اين است که درختی بيافريند و آن درخت ميوه بدهد. نمی گوييم خدا سخن نمی گويد ميگوييم برای اينکه خدا سخن بگويد راهش اين است که پيامبری سخن بگويد و سخنش سخن خدا شمرده شود.

مطابق تصوير شما، گويا خطيب می تواند هر کلامی را به دهان بلندگو بگذارد (از شعر گرفته تا فلسفه تا رياضيات، از عربی تا انگليسی و چينی ...) اما مطابق تصوير من، هر ميوه ای از هر درختی بر نمی خيزد. درخت سيب فقط سيب می دهد نه آلبالو. و اشعريت محض است اگر بگوئيم از هر درختی هر ميوه ای را می توان انتظار برد.

حتی در همان تصوير خطيب و بلندگو هم، بلندگو بی کار نمی نشيند و محدوديت های خود را بر صدای خطيب تحميل می کند.

دم که مرد نايی اندر نای کرد

در خور نای است نه در خورد مرد

چنين است که معنای بی صورت از خدا و صورت از محمد است، دم از خدا و نی از محمد، آب از خدا و کوزه از محمد است، خدايی که بحر وجود خود را در کوزه کوچک شخصيتی بنام محمد بن عبدالله(ص) می ريزد و لذا همه چيز يکسره محمدی می شود: محمد عرب است لذا قرآن هم عربی می شود، وی در حجاز و در ميان قبائل چادرنشين زندگی می کند، لذا بهشت هم گاه چهره عربی و چادر نشينی پيدا می کند: زنان سياه چشمی که در خيمه ها نشسته اند (حور مقصورات فی الخيام، سوره الرحمن). بلاغت قرآن هم به تبع احوال پيامبر پستی و بلندی می پذيرد، باران هم رحمت خدا شمرده می شود (بسی بيشتر از نور خورشيد) و قس عليهذا. همين است معنای آنکه وحی و جبرئيل تابع شخصيت پيامبر بودند و همين است مدعای حکيمانه ابونصر فارابی و خواجه نصيرالدين طوسی که قوه خيال پيامبر در فرايند وحی دخالت می کند و (به تعبير مولانا) بر بی صورت، صورت می افکند. شخصيت بشری- تاريخی محمد (ص) در قرآن همه جا جلوه گرست و اين شخصيت خداپرورده، تمام نعمتی است که خدا به مسلمانان عطا کرده است. و لذا سخنی که اين ولیّ مويد و فانی در خدا می گويد همان سخن خداست! و اين است معنی آنکه "گرچه قرآن از لب پيغمبر است/ هر که گويد حق نگفته کافرست" از لب پيامبر يعنی جوشيده از شخصيت او که جبرئيل هم در او گم است.

بلی "مصحف ما مستفاد از مصطفاست" و مگر سخن گفتن خداوند راهی ديگر هم دارد. شما اگر راه حل ديگری برای تبيين معضل سخن گفتن خدا داريد بيان بفرمائيد.

نه فقط عارفان که فيلسوفان هم در اينجا به مدد ما می آيند و به چالش با آقای سبحانی. مگر حکيمان (و از همه بهتر و بيشتر صدرالدين شيرازی) نگفته اند که کل حادث مسبوق به ماده و مده ( هر حادثی در شرايط مادی-زمانی خاصی بوجود می آيد)؟ حادثه وحی محمدی هم در شرايط مادی و تاريخی ويژه ای قابل حدوث بوده است و آن شرايط مدخليت تام در شکل دادن به آن داشته اند و نقش علت صوری و مادی وحی را بازی کرده اند. توجه کنيد که قصه فراتر از لفظ و معناست، قصه صورت و بی صورت است و لفظ يکی از صورتهاست. خلاصه آنچه محمد (ص) به ميان می آورد محدوديتهای (علمی، وجودی، تاريخی، خصلتی و ...) اوست که هيچ آفريده ای از آنها گريز و گزيری ندارد.

از جناب آقای سبحانی می پرسم چرا قرآن به زبان عربی است؟ لاجرم می گويند چون خدا از سر حکمت می خواسته است چنين باشد. من اين را نفی نمی کنم اما می گويم عرب بودن پيامبر اسلام همان "خدا می خواسته است" است و بر اين قياس، امور ديگر.

 

پنجم. اما قصه ورود خطا در قرآن و علم پيامبر.

غرض از خطا همان مطالبی است که از ديدگاه بشری خطا محسوب می شوند يعنی ناسازگار با يافته های علمی بشر. نه در قرآن آمده است که خداوند همه علوم را به پيامبر خود آموخته، نه پيامبر بزرگوار خود چنين ادعا کرده، نه کسی چنين انتظاری داشته است که از الهيات و روحانيات گرفته تا طب و رياضيات و موسيقی و فلکيات پيامبر همه چيز را بداند. بر خلاف نظر آقای سبحانی قرآن هم که می گويد و علمک ما لم تکن تعلم (چيزهايی را که نمی دانستی به تو آموخت) نمی گويد "همه چيزهايی را که نمی دانستی ... ". به قول منطقيين مهمله در قوه جزئيه است. به علاوه که به پيامبر می گويد "بگو خدايا علم مرا افزون تر کن".

ابن خلدون صريحا در "مقدمه" می گويد سخنان پيامبر در باب طب، همان سخنان و عقايد اعراب باديه نشين بود و خود به طبيب مراجعه می کرد. ابن عربی هم (همو که امام خمينی خواندن فتوحاتش را بمنزله گل سرسبد معارف اسلامی و عرفانی به گورباچف توصيه می کرد) در فصوص الحکم، در فص شيثی، در باب اينکه کامل از همه جهات برتر از ناقص نيست، می آورد که: پيامبر اکرم، اعراب را از دخالت در لقاح گياهان و از گرده افشاندن از نخل های نر بر نخل های ماده منع می کرد و چون درختان کم بار شدند به اشتباه خود پی برد و گفت "شما امور دنيايی را نيکوتر می دانيد و من کار دين را نيکوتر از شما می دانم." (من خود اين روايت را قبل از ديدن در فصوص الحکم، از مرحوم استاد مطهری شنيدم)

وی روايت ديگری را هم می آورد که پيامبر رای عمر را در باب اسيران جنگ بدر از رای خود بهتر يافت. قرآن هم در باب ابراهيم عليه السلام می گويد فرشتگان را نشناخت و از آنان ترسيد. ابن عربی هم می گويد ابراهيم تعبير رويا نمی دانست و لذا اسماعيل را به خطا به قربانگاه برد. لذا اگر کسی بر آن رود که دانش رياضی- طبيعی- دنيايی (نه دانش دينی و بينش ملکوتی و علم به اسرار ربوبی) پيامبر هم تراز دانش مردمان همروزگار وی بوده است، به خطا نرفته است، و دست کم خلاف ضروريات دين سخن نگفته است.

اما ناسازگاريهای ظواهر قرآن با علم بشری:

مگر غير از اين است که همه کسانيکه دست به تاويل برده اند به ناسازگاری های پاره ای از ظواهر قرآن با علوم بشری اذعان داشته اند؟ تاويل هم به حقيقت چيزی نيست جز پناه بردن از علمی بشری به علم بشری ديگر. استاد شما، مرحوم علامه سيد محمد حسين طباطبايی در تفسير الميزان با صراحت و صداقت علمی تمام، در تفسير استراق سمع شياطين و رانده شدنشان با شهاب های آسمانی (سوره صافات آيات ۱۰-۱) می گويد تفاسير همه مفسران پيشين که مبتنی بر علم هيات قديم و ظواهر آيات و روايات بوده باطل است و امروزه بطلان آنها عينی و يقينی شده است و لذا بايد معنی تازه ای برای آن آيات جست و آنگاه خود با استفاده از فلسفه اسلامی يونانی که علم بشری ديگری است به تاويلات بعيده ای دست می گشايد که نمی دانم چه کسی را قانع می کند (گرچه خود او با يحتمل و الله العالم، ترديدش را در اين تفسير تصريح می کند) و می گويد شايد اينها از قبيل مثالهايی است که خدا می زند و غرض از آسمان، عالم ملکوت است که مسکن ملائکه است و مراد از شهاب ، نور ملکوت است که شياطين را دفع می کند و يا شايد مراد آن است که شياطين بر حقايق حمله می برند تا آن را واژگونه کنند و ملائکه با شهاب حقيقت بر آنها می تازند تا اباطيلشان را باطل کنند. ... (گويا مرحوم طباطبايی فراموش کرده است که تيرها از همين آسمان دنيا بسوی شياطين پرتاب می شوند نه از ملکوت: و لقد زينا السماء الدنيا بمصابيح و جعلناها رجوما للشياطين ...)

چنين است پيچش و قبض و بسطی که در تفسير می افتد و معنايی که برای پيشينيان بديهی بوده از بداهت تهی می شود و ظاهر آيات (که با علم قديم سازگار بوده، و کسی در آن ترديدی نکرده) تاويل می پذيرد تا با علم بشری ديگری سازگار افتد. درين قبض و بسط تفسيری سخنی، و بر مفسر ملامتی نيست. اين سرشت و سرنوشت همه تفاسير است. سخن درين است که پيش از تاويل، منطقا اذعان به ناسازگاری وجود دارد. پس از آن است که شيوه ای و حيله ای برای رفع آن انديشيده می شود. آيت الله طالقانی پا را فراتر می نهد و در "پرتوی از قرآن" در تفسير آيه الذی يتخبطه الشيطان من المس (سوره بقره)، آشکارا می گويد "ديوانگی را ناشی از تماس و تصرف جن و شيطان" دانستن، از عقايد اعراب جاهلی بوده و قرآن به زبان قوم سخن گفته است (و اين رايی است که پاره ای از مفسران جديد عرب هم اظهار داشته اند). وی اصلا کوششی در تاويل آيه نمی کند و "خطا" را می پذيرد اما مصلحتی را برای ذکر اين خطا در قرآن پيشنهاد می کند. اما اين سخن نه بديع است و نه بدعت. جارالله زمخشری معتزلی عين اين نظر را هشت قرن قبل از آيت الله طالقانی در تفسير کشاف بيان می کند و آشکارا می نويسد که "اين از عقايد باطل اعراب جاهلی بود که ضربه ديو موجب صرع می شود ... قرآن هم بر حسب اعتقاد آنان نزول يافت." و آلوسی در تفسير روح المعانی می آورد که اين عقيده همه معتزليان است.

نکته قابل تامل اين است که تفسير و کلام سيال اسلامی امروز چنان به جمود مبتلا شده که حتی آرای خودی ها را بيگانه می پندارند و گمان می کنند که مستشرقان مخترع آنها هستند و قابل تامل تر اينکه هيچ کس از گذشتگان معتزله را به اين دليل کافر نخواند. بل پاره ای از درشت گويان اشعری نوشتند که اين منکران ديو، خود ديو زده و ديوانه اند. مولانا هم در اين بيت اشاره به همين نزاع اشعری – معتزلی دارد که:

فلسفی مر ديو را منکر شود

در همان دم سخره ديوی بود

ماجرای هفت آسمان از اينها هم روشن تر است. بدون استثنا همه مفسران پيشين، آن را به روانی و آسانی بر تئوری های هيات بطلميوس تطبيق می کردند (و چرا نکنند؟ همه ظواهر بر آن دلالت دارد) و فقط در قرن نوزدهم و بيستم است که مفسران جديد قرآن (عرب و غيرعرب) به فکر تفسير تازه ای از اين آيات، آنهم در پرتو معارف جديد، می افتند و معانی مشکوک و تازه ای پيش می نهند.

باری از قبول ناسازگاری (گاه شديد) ظواهر قرآنی با علم گريزی نيست. حال، دفع آن اشکال و تخلص از آن، شيوه های گونه گون دارد: يا دست به تاويلات بعيده می بريد (طباطبايی)، يا بر سبيل همزبانی با فرهنگ عرب ، تحملشان می کنيد (معتزله، طالقانی) يا زبان دين و زبان علم را دوگانه و دوگونه می بينيد، و همه زبان دين را نمادين و استعاری می شماريد (پاره ای از متکلمان مسيحی)، يا چون بعضی از معاصران، فراورده های وحی را محتمل الصدق و الکذب نمی دانيد يا معنا را از خدا و لفظ را از پيامبر می شماريد (ولی الله دهلوی).

جواب هر چه باشد من اينگونه آيات را از جنس عرضياتی می دانم (به تفصيلی که در کتاب بسط تجربه نبوی آورده ام) که در رسالت پيامبر و پيام بنيادين دين مدخليتی ندارند و لذا با آسانگيری از آنها در می گذرم و دستکم شيوه معتزله را برای رهايی از تکلفات متکلفين بيشتر می پسندم. اما تاريخی بودن قرآن معنای روشنی دارد که آن را هم در کتاب بسط تجربه نبوی آورده ام: از جمله آنها پاسخ دادن به سوالات عاميان زمان و طرح مسائل خانوادگی پيامبر اسلام است که همه می توانستند رخ ندهند و در قرآن وارد نشوند.

گمان نمی کنم شما هم امروزه از اصرار بر اينکه آسمانها هفت تايند يا صرع و جنون زاده تصرف ديوان اند يا شهاب های آسمانی، شياطين بوالفضول را به تير می دوزند و می سوزند تا راز گويی فرشتگان را نشنوند، طرفی ببنديد و دل کسی را به اسلام مايل کنيد يا برتری مسلمانی را بر بودايی گری فی المثل اثبات کنيد. دلربايی وحی محمدی نه در آن متشابهات که در سوره يی چون حديد است که نامش حديد اما بافتش حرير است و به تعبير غزالی از "جواهر" قرآن است، و خدا و رستاخيز و ايمان و انفاق و جهاد و خشوع و زهد و ... را به صلابت و به مهربانی در کنار هم نشانده است. فقط يک بانگ "الم يان للذين آمنو ان تخشع قلوبهم لذکرالله" (آيا زمان نرم شدن دلها نرسيده است؟) آن کافی است تا جانها را بجنباند و چراغ ايمان را در خانه دلها روشن کند.

و اما اينکه فرموده اند که "قرآنی که شما آنرا کتاب بشری و خطاپذير دانسته ايد چه نيازی دارد که به ترجمه و تفسير آن بزبان روز بپردازيم ... شما با معرفی قرآن به عنوان کتاب خطاپذير و بشری از جامعه اسلامی فاصله گرفتيد، ديگر نيازی به نصايح شما نيست. آن کس می تواند نصيحت کند که در شمار اين گروه بماند ..."

معانی خطا و بشری بودن را توضيح دادم، اکنون بعرض شما می رسانم

اولا بفرموده قرآن "لا تقولو لمن القی اليکم السلام لست مومنا".

 

ثانيا بنگريد که علامه طباطبايی و طالقانی و زمخشری نيز چنين می کنند .

ثالثا شما خود معياری متقن و متين عرضه کنيد و اين مشکلات را از پيش پا برداريد و چشم ها را روشن و دلها را قانع کنيد و راه خروج از بن بست تعارض علم و قرآن را بدست دهيد (من خود از ترجمه فرهنگی سخن گفته ام نه بزبان روز در آوردن، به تفصيلی که در مقاله "ذاتی و عرضی در اديان" در کتاب بسط تجربه نبوی آمده است).

و رابعا محققان را به تقليد دعوت نفرمائيد و کسانی را که با تامل و تحقيق در راهی گام می نهند از سوء عاقبت و زوال سعادت نهراسانيد، که اگر سعادتی هست در تحقيق صادقانه است (ولو به زعم شما به نتيجه ناصواب رسيده باشد) نه در تقليد عاميانه.

من گرچه در نيکخواهی شما ترديدی ندارم و ارشادات و افادات نيکوی شما را ارج می گذارم، دامن تحقيق و تعمق را از دست نمی نهم و به حبل متين تعقل و تفکر متوسل و متمسکم و از مسک اين تمسک چنان خوش بو و خوشخويم که راسته عطرفروشان را هيچ گاه ترک نمی گويم.

محمد رسول الله را می نگرم که چون عاشق هنرمندی در تجربه ای روحانی سينه اش گشاده و چشمان باطنش گشوده و جانش پر از خدا شده است و از آن پس هر چه می بيند و هرچه می گويد خدايی است. انسان و جهانرا (هر چه که هست با هفت يا هفتاد آسمان، با چهار عنصر يا صد و چهار عنصر) آميخته از او و روانه بسوی او می بيند و لبريز و شادمان از اين کشف پيامبرانه، تجربه خود را با ديگران در ميان می گذارد و مغناطيس وار جان های شيفته را بسوی خود می خواند و دريا صفت تيرگی هاشان را می شويد.

هين بيائيد ای پليدان سوی من

که گرفت از خوی يزدان خوی من

در پذيرم جمله زشتی ت را

چون ملک پا کی دهم عفريت را

خود غرض زين آب جان اولياست

که غسول تيرگی های شماست

من با اين "بشر بشير" مهر می ورزم و اگر عطر کلام الهی را از اين گل می شنوم برای آن است که با آن گل نشسته است. سالها پيش بود که با محمد (ص) سخن می گفتم و می سرودم:

نسخه قانون ما عين شفاست

مصحف ما مستفاد از مصطفاست

ای مبارک آن گليم گل تو را

وی خنک آن وصف مزّمّل تو را

نه ملک بودی نه دلخسته ز خاک

ای بشير ما بشر بودی و پاک

-------------------------------------------

از اطاله کلام بيمناکم و بهمين مقدار بسنده می کنم و از پاره ای فروع خرد در می گذرم و ضمن سپاس نهادن به جهد پر شهد و خطاب بی عتاب حضرت آيت الله، از باز بودن باب اين مباحثه و مناظره استقبال می کنم و خواستار تداوم آنم و می افزايم که من اکنون در يکی از دانشگاه های آمريکا به تدريس اشتغال دارم و کاری را که ببرکت سعه صدر مسئولان در ايران از انجامش محرومم، در اينجا انجام می دهم. مايلم که پس از بازگشت به ايران، در صورت امکان از حضرت آيت الله دعوت کنم تا محيطی امن و آرام فراهم آورند و در گفتگويی حضوری درين خصوص شرکت جويند و احقاق حق و ابطال باطل کنند. همچنين چون غايت قصوای دينداری و هدف از اين همه دقت ورزی های عرفانی و کلامی را بنا کردن جامعه ای پويا و اخلاقی و عادل می دانم به حکم وظيفه وجدانی از حضرت آيت الله می طلبم تا در مقابل انحرافات عملی و اخلاقی نيز ساکت ننشينند و اگر ظلم و جفايی بر مظلومی می رود آرام نگيرند و به پيمان خداوند با عالمان وفادار بمانند و با جفاکاران همسويی نکنند و در اين طريق مثال و اسوه ديگران باشند. واله المستعان.

 

گر نبودی زحمت نامحرمی

چند حرفی از وفا واگفتمی

چون جهانی شبهت و اشکال جوست

حرف می رانيم ما بيرون پوست

عبدالکريم سروش

واشنگتن

اسفند ماه ۱۳۸۶

مارچ ۲۰۰۸



--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

۱۵ اسفند ۱۳۸۶

بيانيه سازمان دانش اموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) در خصوص انتخابات مجلس هشتم

مجلسی که ترکیب آن پیشاپیش تعیین شده است،فاقد اهمیت لازم برای موضع گیری نیروهای سیاسی در خصوص شرکت یا عدم شرکت مردم است
منبع: ادوار نيوز
ادوارنیوز: سازمان دانش اموختگان ایران(ادوار تحکیم وحدت) با صدور بیانیه ای در خصوص انتخابات پیش روی مجلس هشتم اعلام موضع کرد. متن بیانیه سازمان دانش اموختگان به شرح زیر است:
در حالي كه كشورهاي جهان يكي پس از ديگري انتخابات آزاد،دموکراتیک و عادلانه را تجربه مي‌كنند، متاسفانه در كشور ما هر چه زمان به پيش مي‌رود، بر دامنه محدوديت‌هايي كه عادلانه وآزاد بودن انتخابات را مخدوش مي‌كند، افزوده مي‌شود.
تجربه انتخابات پارلماني در جمهوري اسلامي نشان مي‌دهد كه فقط انتخابات مجلس اول، كم و بيش به معيارهاي يك انتخابات آزاد و عادلانه نزديك بود، اما با گذشت زمان، انتخابات مجلس از اين معيارها به طور فزاينده‌اي فاصله گرفته است.
با اين همه، از انتخابات مجلس دوم به بعد، به رغم فقدان ملاك‌هاي انتخابات آزاد كه ورود منتقدان و مخالفان مسالمت جوي نظام را به عرصه رقابت‌هاي انتخاباتي ممنوع مي‌كرد، حداقلي از رقابت بين گرايش‌ها و سليقه‌هاي مختلف گروههاي درون نظام وجود داشت كه اين خود، برخي از طبقات و اقشار اجتماعي را براي حضور در پاي صندوق‌هاي راي و تاثيرگذاري بر نتيجه انتخابات ترغيب مي‌كرد.
با توجه به فضاي جهاني و اعمال فشارهاي روز افزون بين‌المللي عليه ايران، تصور مي ‌شد كه مسئولان نظام جمهوري اسلامي براي ارائه چهره‌اي مقبول تر از خود به افكار عمومي جهان، در انتخابات مجلس هشتم از شدت محدوديت‌ها بكاهند و زمينه انتخاباتی رقابتي – هر چند طبق معمول غير آزاد و ناعادلانه وغیر موثر – را فراهم كنند..
از طنز روزگار اما، مجريان و ناظران انتخابات مجلس هشتم در اين دوره از انتخابات بر سختگيري‌ براي تاييد صلاحيت داوطلبان نمايندگي مجلس افزودند به گونه‌اي كه نه فقط بسياري از مديران بلند پايه دولت‌هاي پيشين امكان حضور در انتخابات را نيافتند، بلكه در اكثريت قاطع حوزه‌هاي نمايندگي نيز جاي حد اقلي از رقابت بين جناح هاي درون نظام باقي نمانده است.
بنابراين از نگاه سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي(ادوار تحکیم وحدت) برگزاري انتخابات مجلس هشتم با كيفيت كنوني، ضمن آنكه ميزان تكيه نظام سياسي بر رضايت عمومي را در سطح بين‌المللي به چالش خواهد كشاند و راه را براي اعمال فشارهاي جهاني عليه جمهوري اسلامي هموارتر خواهد كرد،علاوه بر این در حوزه داخلي حتی آن دسته از نيروهاي سياسي را كه همچنان مبارزات پارلمانتاريستي را بهترين روش براي اصلاح امور مي‌دانند، نااميدتر و دلسردتر مي‌كند.
اين روند متاسفانه هشدارهاي سازمان دانش آموختگان و بسياري از نيروهاي سياسي روشنفكري در انتخابات های پیشین، مبني بر عدم امكان اصلاحات مورد نياز جامعه در چارچوبي كه اراده آزاد وموثرمردم براي تعيين سرنوشت خود به رسميت شناخته نمي‌شود و تنها به صورت و فرم نهادهاي انتخاباتي توجه دارد را قرين حقيقت كرده است.
در واقع مجلسي كه تركيب آن پيشاپيش به نحوي تعيين شده باشد، از آن ميزان از اهميت برخوردار نخواهد بود كه نياز به موضع گيري نيروهاي سياسي در مورد شركت يا عدم شركت مردم در آن باشد.
اسفند 1386
سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي

متن نامه غيرعلني دولت به رسانه ها

تصوير مصوبه غير علني شوراي امنيت ملي براي روزنامه ها
منبع: روز آنلاين

‏متن کامل دستور العمل بی سابقه شورای عالی امنيت ملی به مطبوعات که سه روز پیش خبر آن در "روز" منتشر ‏شد نشان می دهد که این نامه که به طور غیرعلنی و به عنوان سند طبقه بندی شده برای مدیران روزنامه های ‏کشور فرستاده شده به جز سیاست های تبلیغاتی هسته ای، روابط ایران و عراق، روابط ایران و آمریکا، مواردی ‏را به عنوان سوژه مقالات هم ابلاغ کرده اند.‏

این نامه که در دومين هفته بهمن با امضای معاون وزارت ارشاد به عنوان مصوبه یک کمیته شورای عالی امنبت ‏ملی برای روزنامه ها فرستاده شده در همه بیست و نه سال گذشته بی سابقه است و حتی به تاکید یک روزنامه ‏نگار با سابقه در دوران سانسور سیستماتیک دوران پادشاهی هم به این شکل سابقه نداشته است.‏

انتشار سومين قطعنامه شورای امنيت علیه ایران که نشان می دهد پیش بينی های دولت غلط بوده و قول هائی که ‏در صحنه بین المللی دریافت داشته بودند برای سومين بار بی اعتباری خود را نشان داده، تنها علتی که برای ‏اصرار دولت برای غافل نگاه داشتن مردم باقی می ماند، انتخاباتی است که می خواهند به هر شکل برنده آن اعلام ‏شوند. ‏

‏"روز" برای نشان دادن صحت خبر سه روز قبل خود همراه متن نامه عین تصویر آن را منتشر می کند که خلاف ‏عرف و معمول دولت بر آن مهر سری زده شده است.‏‏

متن نامه:

به کليه مديران مسوول محترم روزنامه هاي سراسري
مديران محترم عامل خبرگزاري هاي داخلي

با سلام ‏

احتراماً، مصوبات کميته سياستگذاري رسانه اي دبيرخانه شرواي عالي امنيت ملي در خصوص مسائل هسته اي، ‏عراق، انتخابات و ... به شرح ذيل جهت استحضار و رعايت مفاد آن تقديم مي گردد:‏

الف – هسته اي :‏

‏- با توجه به همکاري همه جانبه ايران با آژانس صدور قطعنامه بعدي دخالت در امور داخلي ايران تلقي مي شود.‏
‏- صدور قطعنامه جديد تأثيري بر استمرار حمايت مردم از سياست هاي هسته اي نظام جمهوري اسلامي ايران ‏ندارد.‏
‏- صدور قطعنامه جديد وحدت و مشارکت مردم در حمايت از ارزش هاي نظام را قويتر خواهد کرد.‏
‏- تأکيد بر گزارش هاي مثبت آژانس درباره ماهيت صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي ايران.‏
‏- مواردي از قبيل: ارسال کمي سوخت هسته اي از سوي روسيه براي نيروگاه بوشهر و اعتراف جامعه اطلاعاتي ‏آمريکا درباره صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي ايران نشان از دستاوردهاي مثبت در موضوع هسته اي است.‏
‏- صدور قطعنامه، حربه اي قديم و عير کربردي است.‏
‏- هيچکس نمي تواند مردم ايران را از مزاياي دستاوردهاي هسته اي محروم کند.‏
‏- موفقيت هاي سياست هسته اي ايران در عرصه فني غير قابل اغماض است و جملگي در دوران دخالت هاي غير ‏قانوني شوراي امنيت سازمان ملل به دست آمده است.‏
‏- دستاوردهاي برنامه صلح آميز هسته اي ايران در خدمت جهان اسلام خواهد بود.‏
‏- اعلام آمادگي ايران براي کمک به برنامه هسته اي مصر و ساير کشورهاي اسلامي.‏
‏- جهان اسلام از مزاياي هسته اي محروم است.‏
‏- غرب نمي خواهد داشمندان مسلمان به تکنولوژي روز انرژي در دنيا دست يابند.‏
‏- بيان شادماني مسلمانان از پيشرفت هاي هسته اي ايران.‏
‏- توجيه کشورهاي اسلامي نسبت به برخوردهاي تبعيض آميز آمريکا به کشورهاي اسلامي و غرب.‏
‏- بزرگ نمايي اختلاف برخي از کشورهاي اروپايي با سياست آمريکا درباره برنامه هسته اي ايران.‏
‏- طرح اختلاف آمريکا با روسيه و چين درباره برنامه هسته اي ايران.‏
‏- افزايش تنفر از آمريکا در کشورهاي غرب و اسلامي.‏
‏- اروپا بازنده اصلي سياست هاي آمريکا درباره ايران است.‏
‏- اروپا تاوان سنگيني براي سياست هاي خصمانه آمريکا در منطقه مي پردازد.‏
‏- اروپا نبايد آلت دست آمريکا قرار بگيرد.‏

مذاکرات ايران و آمريکا درباره عراق:‏

‏- مذاکرات ايران، عراق و آمريکا در عراق تاکنون چهار دور برگزار شده است.‏
‏- دور اول مذاکرات در 28 مي (7 خرداد 86) و دور دوم 24 جولاي (2 مرداد 86) و دور سوم نيز 6 آگوست ‏‏(15 مرداد 86) برگزار شد.‏
‏- دور اول و دوم اين مذاکرات بين "حسن کاظمي قمي" سفير ايران در عراق و "رايان کروکر" سفير آمريکا در ‏بغداد برگزار شد، اما دور سوم در سطح کارشناسي در منطقه الخضراء بغداد انجام شد.‏
‏- دور چهارم مذاکرات سه جانبه ايران، عراق و آمريکا نيز بنا به درخواست بغداد و واشنگتن و با موافقت ايران ‏قرار است در هفته سوم بهمن ماه 86 در بغداد برگزار شود.‏
‏- پيش بيني شده است، اين دور از مذاکرات نيز در سطح کارشناسي برگزار شود و مذاکرات صرفاً درباره امنيت ‏عراق باشد.‏
اهداف ايران از شرکت در اين مذاکرات عبارت است تاز:‏
‏1- حمايت از دولت متحد ايران (دولت مالک)ي در بغداد؛‏
‏2- تلاش ايران براي ايجاد امنيت براي مردم عراق؛‏
‏3- کمک به مردم عراق براي پايان دادن به اشغال اين کشور؛
‏4- تأمين منافع ايران در حوزه امنيت داخلي و ملي؛

سياست هاي رسانه اي درباره اين مذاکرات عبارت است از:‏

‏- اگر آمريکا به تعهدات خود پاي بند باشد امنيت به عراق باز مي گردد.‏
‏- اگر آمريکا هزينه اي را که براي حضور در عراق کرده است در اختيار دولت عراق مي گذاشت، عراق گلستان ‏مي شد.‏
‏- بسياري از مشکلات امنيتي عراق ناشي از طرح هاي غلط آمريکايي ها در اين کشور است.‏
‏- آمريکا بايد مسووليت ايجاد امنيت را به دولت و مردم عراق واگذار کند.‏
‏- به رغم ادعاهاي آمريکا و بوش عليه ايران، آمريکا براي حل مشکلاتش در عراق نيازمند مذاکره با ايران است.‏
‏- آمريکا در حل مشکلات خاورميانه خود ناتوان است.‏
‏- ايران رويکرد مثبت براي حل مسائل منطقه دارد.‏
‏- ايران اهل مذاکره و منطق براي حل مشکلات منطقه و عراق است.‏
‏- آمريکا براي موفقيت در منطقه به همکاري با ايران نياز دارد.‏
‏- دولت بوش از برخوردهاي خصمانه با ايران در رفتار خود تجديد نظر کند.‏
‏- ايران نقش سازنده و مهمي در تأمين امنيت عراق دارد.‏
‏- ايران حاضر به همکاري براي خروج نيروهاي آمريکا از عراق است.‏
‏- امنيت در عراق بدون حضور سازنده ايران شکل نمي گيرد.‏
‏- تأکيد بر اين که تنها طرف مذاکره ايران در امور مرزي و کنسولي دولت عراق است نه آمريکا.‏
‏- تأکيد بر اينکه هيچگونه دخالت خارجي در امور مرزهاي زميني، دريايي و هوايي ايران را نمي پذيريم.‏

انتخابات و ساير موارد:‏

از آنجا که دشمنان دولت ايران معمولاً در آستانه هر انتخاباتي سعي در القاي يأس و نااميدي در ميان مردم و زير ‏سوال بردن سلامت انتخابات را دارند، انتظار دارد مطبوعات و خبرگزاري ها تحريکات خارجي براي احلال در ‏انتخابات را براي مردم افشاء کنند و با ايجاد فضا و شور انتخاباتي مشارکت مردم و براي حضور حداکثري در ‏پاي صندوق هاي رأي جلب نمايند و از طرح مطالبي که موجب تشويش اذهان عمومي و اخلال در روند انتخابات ‏مي شود جداً خودداري نمايند.‏

‏- سياست وزارت امور خارجه در باره "يمن" و مصوبات شوراي عالي امنيت ملي در همين زمينه که قبلا به ‏رسانه ها ارسال شده همچنان مورد رعايت قرار گيرد.‏

‏- با توجه به اينکه بنابر اخبار واصله، کميسارياي عالي پناهندگان قصد دارد درباره بازگشت افغاني هاي ساکن ‏ايران به کشورشان جوسازي کنند، لازم است رسانه هاي همگاني در مورد اين نوع حرکات روشن گري کرده و ‏رفتار انساني جمهوري اسلامي ايران با مهاجران افغاني را خاطر نشان کنند.‏

‏- رسانه هاي غربي به ويژه رسانه هاي انگليسي قصد دارند در سالگرد دستگيري ملوانان انگليسي در آب ‏سرزمين ايران 30/1/86 تبليغات رواني در رسانه ها انجام دهند انتظار دارد مطبوعات و خبرگزاري هاي ‏کشورمان از هم اکنون براي مقابله با جوسازي احتمالي آنان برنامه هاي لازم را تدارک ببينند.‏

عليرضا ملکيان ‏
معاون امور مطبوعاتي و اطلاع رساني ‏

 

بيانيه سازمان دانش اموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) در خصوص انتخابات مجلس هشتم

مجلسی که ترکیب آن پیشاپیش تعیین شده است،فاقد اهمیت لازم برای موضع گیری نیروهای سیاسی در خصوص شرکت یا عدم شرکت مردم است
منبع: ادوار نيوز
ادوارنیوز: سازمان دانش اموختگان ایران(ادوار تحکیم وحدت) با صدور بیانیه ای در خصوص انتخابات پیش روی مجلس هشتم اعلام موضع کرد. متن بیانیه سازمان دانش اموختگان به شرح زیر است:
در حالي كه كشورهاي جهان يكي پس از ديگري انتخابات آزاد،دموکراتیک و عادلانه را تجربه مي‌كنند، متاسفانه در كشور ما هر چه زمان به پيش مي‌رود، بر دامنه محدوديت‌هايي كه عادلانه وآزاد بودن انتخابات را مخدوش مي‌كند، افزوده مي‌شود.
تجربه انتخابات پارلماني در جمهوري اسلامي نشان مي‌دهد كه فقط انتخابات مجلس اول، كم و بيش به معيارهاي يك انتخابات آزاد و عادلانه نزديك بود، اما با گذشت زمان، انتخابات مجلس از اين معيارها به طور فزاينده‌اي فاصله گرفته است.
با اين همه، از انتخابات مجلس دوم به بعد، به رغم فقدان ملاك‌هاي انتخابات آزاد كه ورود منتقدان و مخالفان مسالمت جوي نظام را به عرصه رقابت‌هاي انتخاباتي ممنوع مي‌كرد، حداقلي از رقابت بين گرايش‌ها و سليقه‌هاي مختلف گروههاي درون نظام وجود داشت كه اين خود، برخي از طبقات و اقشار اجتماعي را براي حضور در پاي صندوق‌هاي راي و تاثيرگذاري بر نتيجه انتخابات ترغيب مي‌كرد.
با توجه به فضاي جهاني و اعمال فشارهاي روز افزون بين‌المللي عليه ايران، تصور مي ‌شد كه مسئولان نظام جمهوري اسلامي براي ارائه چهره‌اي مقبول تر از خود به افكار عمومي جهان، در انتخابات مجلس هشتم از شدت محدوديت‌ها بكاهند و زمينه انتخاباتی رقابتي – هر چند طبق معمول غير آزاد و ناعادلانه وغیر موثر – را فراهم كنند..
از طنز روزگار اما، مجريان و ناظران انتخابات مجلس هشتم در اين دوره از انتخابات بر سختگيري‌ براي تاييد صلاحيت داوطلبان نمايندگي مجلس افزودند به گونه‌اي كه نه فقط بسياري از مديران بلند پايه دولت‌هاي پيشين امكان حضور در انتخابات را نيافتند، بلكه در اكثريت قاطع حوزه‌هاي نمايندگي نيز جاي حد اقلي از رقابت بين جناح هاي درون نظام باقي نمانده است.
بنابراين از نگاه سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي(ادوار تحکیم وحدت) برگزاري انتخابات مجلس هشتم با كيفيت كنوني، ضمن آنكه ميزان تكيه نظام سياسي بر رضايت عمومي را در سطح بين‌المللي به چالش خواهد كشاند و راه را براي اعمال فشارهاي جهاني عليه جمهوري اسلامي هموارتر خواهد كرد،علاوه بر این در حوزه داخلي حتی آن دسته از نيروهاي سياسي را كه همچنان مبارزات پارلمانتاريستي را بهترين روش براي اصلاح امور مي‌دانند، نااميدتر و دلسردتر مي‌كند.
اين روند متاسفانه هشدارهاي سازمان دانش آموختگان و بسياري از نيروهاي سياسي روشنفكري در انتخابات های پیشین، مبني بر عدم امكان اصلاحات مورد نياز جامعه در چارچوبي كه اراده آزاد وموثرمردم براي تعيين سرنوشت خود به رسميت شناخته نمي‌شود و تنها به صورت و فرم نهادهاي انتخاباتي توجه دارد را قرين حقيقت كرده است.
در واقع مجلسي كه تركيب آن پيشاپيش به نحوي تعيين شده باشد، از آن ميزان از اهميت برخوردار نخواهد بود كه نياز به موضع گيري نيروهاي سياسي در مورد شركت يا عدم شركت مردم در آن باشد.
اسفند 1386
سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي

۱۴ اسفند ۱۳۸۶

بيانيه سوم شوراي فعالان ملي – مذهبي: در انتخابات شركت نمي كنيم

انگيزه و احساس ضرورتي براي شركت در ‏انتخابات وجود ندارد
منبع: روز آنلاين
شوراي فعالان ملي- مذهبي روز گذشته با صدور بيانيه اي با عنوان "عدم شركت" ، اعلام کرد در انتخابات آتي ‏مجلس شوراي اسلامي شرکت نخواهد کرد.‏

اين شوراي كه رياست آن را "عزت الله سحابي" برعهده دارد پس از دو بيانيه ي اخير اين شورا ، ضمن صدور ‏بيانيه سوم در آستانه برگزاري هشتمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي ، با برشمردن دلايلي ، اعلام كرده ‏است در انتخابات مجلس هشتم شركت نخواهد كرد. ‏

در اين بيانيه تاكيد شده است كه "برآيند اين انتخابات گزينشي و حذفي" را نماينده "همه گرايشات ، علايق ، سلايق ‏مردم ايران و حتي دربرگيرنده همه گرايشات درون حاكميت"، نمي‌داند. ‏

شوراي فعالان ملي – مذهبي همچنين با بيان اينكه در اين شورا "انگيزه و احساس ضرورتي براي شركت در ‏انتخابات وجود ندارد" نظر "عدم‌شركت" خود را در اين انتخابات بيان كرده است.‏

در بخشي از اين بيانيه با اشاره به اينكه آزادي (از جمله انتخابات آزاد) يكي از "خواسته‌هاي مردم ايران" در ‏انقلاب عليه رژيم استبدادي پهلوي و يكي از "ميثاق‌ هاي مشترك مردم و حاكميت" پس از انقلاب بوده و به فضاي ‏سياسي چندساله اخير حاكم بر كشور اشاره شده و آن را "به سمت تشديد روندهاي حذفي طيف‌ها و گرايشات ‏مختلف فعال در جامعه متكثر ايراني" دانسته است.‏

شوراي فعالان ملي – مذهبي همچنين در بيانيه خود فرايند حاكم بر انتخابات را "برخلاف ميثاق انقلاب و نيز ‏منشورهاي جهاني و قوانين داخلي حافظ حقوق اساسي ملت" عنوان نموده كه براين اساس "با رد صلاحيت‌هاي ‏گسترده ، انتخابات را از معناي اصلي و عرفي آن" خارج كرده و به شكلي "دو مرحله‌اي و به شدت محدود و ‏گزينشي درآورده و از حالت آزاد و مؤثر" دورنموده است.‏

در بخش ديگري از اين بيانيه ، شوراي فعالان ملي – مذهبي با اشاره به اظهارنظر اخير نظاميان ، آن را موجب ‏‏"ترديدها و نگراني‌هاي جدي در رابطه با نحوه اجراي انتخابات" در ميان فعالان سياسي، از جمله "فعالان ‏اصلاح‌طلب درون حاكميت" دانسته است.‏

پيش از اين شوراي فعالان ملي – مذهبي دو بيانيه ديگر صادر كرده بود. در بيانيه اول اين شوراي كه 17 ديماه ‏سالجاري منتشر شد اين شورا با اعتراض به "نحوه مكانيسم انتخابات" از "عدم ثبت نام فعالان ملي – مذهبي" خبر ‏داده بود.
اين شورا همچنين در 29 بهمن ماه نيز ضمن صدور بيانيه اي به رد صلاحيت‌هاي گسترده در انتخابات مجلس هشتم اعتراض كرده بود.

--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com