۲۹ آبان ۱۳۹۰

نهضت نامه به رهبری

سنتی که محمد نوری زاد تا کنون یازده مرتبه در یازده نامه از آن بهره برد و به همین سبب هم مدتی طعم زندان را چشید با ورود دومین نام آشنا می رود تا به یک روش و ابزار اعتراضی قدرتمند بدل گردد که مستقیما شخص اول مملکت و مسئول اصلی تمامی اتفاقات ما بعد انتخابات را مخاطب قرار دهد. مهدی خزعلی که حکایت دادگاه، زندان و اعتصاب غذایش در چند ماه پیش نام او را زبانزد خاص و عام کرد اینک در نامه ای به حضرت آیت الله به او پیشنهاد داده تا هفته ای یک بار نزد او برود و "نق و نقدهای مردم" را برای او واگوید ...

اینکه اصلا حضرت آیت الله به عنوان رهبر نزد جوامع و اقشار مختلف مردم مقبولیت دارد یا نه از نظر من در شرایط فعلی چندان محل مناقشه و موضوع محوری نیست، چرا که مخاطب این نامه نگاری ها هر که باشد قطعا مسئول تمامی حوادث سی ماهه اخیر بوده و به دستور و تائید او تمامی کشتارها و زندان ها و شکنجه ها و تجاوزها انجام شده و با اختیارات بیکرانی که به همت ریزه خوارانش کسب کرده چه بخواهد و چه نخواهد در مورد تمامی این وقایع باید پاسخگو باشد، موضوعی که ورای مطالب مندرج در نامه های این دو بزرگوار هدف غائی آنها را رقم می زند.

تجربه نهضت "من مجید توکلی هستم" که بخوبی و در چشم به هم زدنی توطئه احمقانه حکومت در تخریب وجهه او را در نطفه خفه کرد ثابت نمود که براه انداختن سونامی هائی از این دست بقدر کافی کم خطر و کم هزینه و در عین حال پر اثر و در چشم حاکمان خطرناک است که ارزش صرف هزینه و زمانی اندک نزد کاربرانی که می خواهند کاری کنند را داشته باشد.

اینک این مائیم و این نهضتی که می تواند قابلیت آن را داشته باشد تا یک دیکتاتور را در جایگاه متهم قرار داده و بازخواست کند و این اقیانوس بیکران انسان ها و صفحات بی پایان شبکه جهانی که تشنه خبرهای تازه از ایران است ...

پس بیاییم با هم نهضت "نامه به رهبری" را در شریان های شبکه جهانی به حرکت در آوریم و به حاکمان و خودکامگان که اینک سودای حکومت بدون رای و نظر مردم را دارند بفهمانیم که نهضت اعتراضی مردم خاموش نشده و از هر منفذی در این دیوار بتنی نمایشی افتخار آمیز ارائه می کند.


۲۷ آبان ۱۳۹۰

زمان آزادی موسوی و کروبی نزدیک است

شرایط سیاسی داخلی و خارجی ایران به نحوی پیش می رود که فروپاشی سیاست های حکومت را عنقریب می نماید و به نظر می رسد وقت آن باشد تا عقلای نظام پا پیش گذاشته و چاره ای برای برون رفت از این منجلاب خود ساخته حکومتی بکنند ...


غرولند های گاه و بیگاه و از گوشه و کنار که غیر مستقیم به بی تدبیری ها صورت می گرفت اینک با نامه اخیر آیت الله صانعی و دستغیب و سخنرانی خاتمی وارد مرحله جدیدی شده که با مقابله مستقیم و واضح آیت الله موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی با تغییر ساختار نظام حکومتی به پارلمانی در قالب جبهه مقاومت علیه تصمیمات غیر عاقلانه رهبری نمایان شده است.

سرسختی و جاه طلبی بر سر فعالیت بی سرانجام هسته ای که مطلقا هیچ حاصلی بجز محدودیت ها و فشارهای روزافزون و مضاعف برای مردم در بر نداشته از یک سو و حرف های بی سر و ته دردانه حضرت آیت الله که اینک و پس از شش سال نه کاربرد داخلی دارد و نه هیچ گوش شنوایی در خارج آنها را تحمل می کند از سوی دیگر به نقطه ای رسیده است که امکان حتی یک سر سوزن پیشرفت را ناممکن ساخته و تقریبا تمام کشورهای جهان و تقریبا کلیه کشورهای جهان بصورت متحد علیه ایران موضع گرفته و خود را برای خیز بلند بعدی در افزایش تحریم ها و تحدیدها آماده می کنند، در حالی که در جیفه محقر حاکمان ایران دیگر هیچ نکته جدید یا برگ برنده ای وجود ندارد.

بهار عرب که حالا حتی گریبان کویت و بحرین را هم گرفته و به حاکم یمن پیام  می رسد که زودتر کنار بکش وگرنه سرنوشت قذافی تکرار خواهد شد و یا کمربند بشار اسد را چنان سخت می بندد که فغان قاتل بیش از سه هزار نفر از مردم سوریه جهان را پر میکند دیگر محلی برای مانور های از سر گشاده دستی در این شطرنج سیاست های بین المللی برای ایران نگذاشته و اتکا به سرباز حقیر لبنان در این نبرد کاری عبث می نماید که حاکمان خود به این نکته بخوبی واقفند.

تکرار عدم صدور ویزا برای نمایندگان اروپا و عدم تقبل مسئولیت آن از طرف حکومت به روشنی نشانگر استیصال و ناتوانی رژیم در یکدست سازی برخورد حکومت در مقابل تهدید خارجی دارد که خود نشان از تفرقه و اختلافی جدی در درون حاکمیت است.


همه این ها و شواهد دیگر گمان من را به تسلیم یا عقب نشینی حضرت آیت الله به عنوان مسئول مستقیم تمامی این مصائب بیشتر می کند و باور می کنم که او در پنهان خود طعم تلخ ناامیدی را چشیده و باور کرده رویایی که دیوانه وار فرا رسیدن زمان موعود را به او بشارت می داد و توجیه گر انتخاب پر هزینه دو سال گذشته اش بود سرابی بیش نبوده که اینک باید برای سردردهای پس از میگساری هایش پاسخی بیابد.

این روزها به گمان من از حساس ترین و بحرانی ترین روزهایی است که این حکومت سی و دو ساله تا کنون تجربه کرده یا از سر گذرانده با این تفاوت که چنین پوسیدگی از درون را تا کنون تجربه نکرده است. این روزها همه تقریبا متفق اند که حکومت در حال فروپاشی از درون و پائین ترین سطح حمایت مردمی قراردارد که بجز عقب نشینی تمام عیار در مقابل خواسته های مردم چاره ای دیگر برای عبور از این بن بست خود ساخته وجود ندارد.

چشم انداز آغاز سقوط دومینوی دیکتاتوری در ایران خیلی دور نمی نماید که کلید بخورد و شروع آن قطعا با آزاد سازی زندانیان سیاسی و رهبران جنبش خواهد بود که متفکران راست هم حتی به آن اذعان دارند.

به شماره افتادن نفس های دیکتاتور اینک بخوبی شنیده می شود و تا رسیدن به فروپاشی مقاومت حکومت در مقابل خواسته های بحق مردم یک یا علی دیگر بیشتر نمانده ...