tag:blogger.com,1999:blog-86761202024-02-19T13:45:04.113+03:30از درجه ی صفر نوشتارخبرهای مهم جامعه ی نوینSherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.comBlogger414125tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-78348340238925076202011-12-27T20:15:00.001+03:302011-12-27T20:15:55.035+03:30بکوب بر طبل تحریم!<div dir="ltr"><div dir="rtl"> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa">همزمان با آغاز ثبت نام برای انتخابات مجلس و تحریم همه جانبه آن توسط تشکل ها و گروه های فعال اجتماعی و سیاسی و بیانیه های زندانیان سیاسی که با به خطر انداختن جان خود در زندان اعلام نمودند که انتخابات آینده را به رسمیت نمی شناسند، اینک بر همه ماست که در حد مقدورات خود نسبت به ترغیب اقشار مختلف مردم در عدم شرکت در انتخابات اقدام کنیم تا بر تمامی جهانیان و ناظران بین المللی محرز گردد که آنچه از صندوق های سال های گذشته بیرون می آمده دروغی بیش نبوده.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa"> </p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa">زمان سکوت پایان یافته! اینک و در این زمان <span style="font-weight:bold;color:rgb(153,0,0)">سکوت یعنی رضایت محض به تمام آنچه که در حال و گذشته بر سرمان آمده است</span>. روزی که مسعود بهنود اعتراض و قهر مدعیان را هنگامی که در برنامه پارازیت در مورد حضورش و پیش یینی نتایج آن به جان خرید تا به همه مدعیان بگوید اگر نمی خواهند تا بخاطر بی عملی شرمنده تاریخ شوند (نقل به مضمون) باید فعالانه در <span style="font-weight:bold">حرکت ضد انتخاباتی</span> شرکت کنند و همه را به عدم شرکت در انتخابات ترغیب کنند، به همین امروز اشاره می کرد و به مسئولیتی که بر عهده مان قرار دارد که <span style="font-weight:bold">اگر امروز ساکت بمانیم باید تا به ابد با این خفقان خود خواسته و ننگ سکوت مان بی هیچ اعتراضی تن دهیم.</span></p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa"> </p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa">امروز هم درست مثل دیروز انتخابات ریاست جمهوری گاه حرکت و فعالیت است، با این تفاوت که دیروزمان در خیابان ها به همراهی با یک کاندیدا که امید اصلاح را زنده می کرد زنجیره سبز می بستیم و مردم را به آمدن و حضور تشویق می کردیم ولی امروز از هر زمان و مکانی برای تشویق جامعه به تحریم پر صدای انتخابات استفاده می کنیم. امروز ما امروز سکوت و انفعال و به گوشه ای دنج خزیدن نیست، امروزمان روز تظاهر عمومی با هر شکل و هر وسیله ای علیه انتخابات دروغین است. پس بیائیم با تمام توانمان بکوبیم بر طبل تحریم این انتخابات دروغین تا همه جهانیان صدای آن را بشنوند!</p> </div><div><br>-- <br><a href="http://shzerodegree.blogspot.com">http://shzerodegree.blogspot.com</a><br><br> </div></div> Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-16046490553870488622011-12-23T17:16:00.001+03:302011-12-23T17:16:05.693+03:30فراخوان ادامه راه<div dir="ltr"><div dir="rtl"><p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa">روزی که محمد نوری زاد سری نامه نگاری های خود را با خامنه ای آغاز کرد شاید هیچکدام باورمان نمی شد که این عمل ظاهرا بی خطر می تواند در نهاد خود راهکار و روشی باشد تا به نوبه ی خود بنیان های قدرت را به چالش بکشد. اما اکنون با پیگیری های خود نوری زاد و دعوت عموم از ادامه این راه که گاه حتی با اکراه انجام می گرفت، این کار می رود تا به حربه محکمی بدل شود تا خواب را از چشمان حکومتیان برباید و حالا نام های آشنائی چون <a href="http://nurizad.info/index.php/nurizad/17007">سروش</a> نیز به او لبیک گفته اند و چنان می نگارند که پشت چون منی نیز عرق سرد می نشیند چه رسد به حکومتیان و در راس آنها حضرت آیت الله.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa">کلید درک اینکه چگونه می تواند نامه پراکنی یک پیر مرد درد آشنای خسته از زندگی به نهضتی بدل شود که دامن سخیفان و بزدلان را بگیرد چندان سخت نیست، ولی باز شدن این دروازه که می تواند سیل خشم مردمی را بر سر جباران حاکم بریزد به تنهایی و با توان معدود افراد نام آشنا و جان بر کف بسادگی میسر نیست. برای فتح هر داروازه و هر خاکریزی نیاز به حضور همدلانه همه فعالان و دلسوختگان و حتی من و شماست که از ریز و درشت <span style="font-weight:bold;font-style:italic">چون لشکر ابابیل بر سر این اصحاب فیل سنگ ببارانیم</span>. </p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa">من ضمن استقبال از این دعوت که پیش بینی کارساز بودن آن را در مقاله قبلی ام به نام <span style="font-weight:bold"><a href="http://shzerodegree.blogspot.com/2011/11/blog-post_20.html">"نهضت نامه به رهبری"</a></span> کرده بودم از همه دوستان و مخاطبان این مقاله می خواهم که اگر واقعا این حکومت و در راس آن حضرت آیت الله را مسئول کشتار مردم و به نابودی کشاندن کشورمان می دانید دست به قلم برید و مسئولیت و عواقب کارهای انجام شده را به مسئولین مستقیم این اعمال یاد آور شوید.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa">من به همه کسانی که بارها و بارها به دلیل سکوتی که در جامعه حاکم شده باور کرده بودند که جنبش سبز به افول گرائیده و محکوم به شکست است می گویم که در سکوت من و تو است که این شکست تا به مغز استخوانمان باور می شود. اینک زمان آن رسیده تا به نوری زاد و همراهان او که در بدترین شرایط همراه و همدل با مردم بوده اند و آرام خود و خانواده خود را در طبق اخلاص با مردم گذاشته اند در عمل نشان دهیم که راهی را که آغاز کرده اند بی رهرو نمانده و این سیل خروشان از هر روزنه و مجرایی برای بروز و ظهور خود استفاده می کند.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt;direction:rtl" lang="fa">این فرصتی است که از دست رفتنش پشیمانی به بار خواهد آورد! <b><i><font color="#990000">پیش از آن که بد دلان و بد ذاتان به فکر خاموش کردن صدای اینان بیفتند باید زبانه های این شعله را به تمام ایران برسانیم</font></i></b> تا حق این زحمات و جانفشانی ها ادا شود.</p></div><div><br></div>-- <br><a href="http://shzerodegree.blogspot.com">http://shzerodegree.blogspot.com</a><br><br> </div> Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-43926615104283223112011-11-20T22:54:00.001+03:302011-11-20T22:54:24.461+03:30نهضت نامه به رهبری<div dir="ltr"><div style="text-align: right;" dir="rtl"> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa"> </p><p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">سنتی که <b style="color: rgb(153, 0, 0);">محمد نوری زاد</b> تا کنون یازده مرتبه در یازده نامه از آن بهره برد و به همین سبب هم مدتی طعم زندان را چشید با ورود دومین نام آشنا می رود تا به یک روش و ابزار اعتراضی قدرتمند بدل گردد که مستقیما شخص اول مملکت و مسئول اصلی تمامی اتفاقات ما بعد انتخابات را مخاطب قرار دهد. <b style="color: rgb(204, 0, 0);">مهدی خزعلی</b> که حکایت دادگاه، زندان و اعتصاب غذایش در چند ماه پیش نام او را زبانزد خاص و عام کرد اینک در نامه ای به حضرت آیت الله به او پیشنهاد داده تا هفته ای یک بار نزد او برود و "نق و نقدهای مردم" را برای او واگوید ... </p> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa"><font size="2">اینکه اصلا حضرت آیت الله به عنوان رهبر نزد جوامع و اقشار مختلف مردم مقبولیت دارد یا نه از نظر من در شرایط فعلی چندان محل مناقشه و موضوع محوری نیست، چرا که مخاطب این نامه نگاری ها هر که باشد قطعا مسئول تمامی حوادث سی ماهه اخیر بوده و به دستور و تائید او تمامی کشتارها و زندان ها و شکنجه ها و تجاوزها انجام شده و با اختیارات بیکرانی که به همت ریزه خوارانش کسب کرده چه بخواهد و چه نخواهد در مورد تمامی این وقایع باید پاسخگو باشد، موضوعی که ورای مطالب مندرج در نامه های این دو بزرگوار هدف غائی آنها را رقم می زند.</font></p> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa"><font size="2">تجربه نهضت <b style="color: rgb(0, 51, 0);">"من مجید توکلی هستم"</b> که بخوبی و در چشم به هم زدنی توطئه احمقانه حکومت در تخریب وجهه او را در نطفه خفه کرد ثابت نمود که براه انداختن سونامی هائی از این دست بقدر کافی کم خطر و کم هزینه و در عین حال پر اثر و در چشم حاکمان خطرناک است که ارزش صرف هزینه و زمانی اندک نزد کاربرانی که می خواهند کاری کنند را داشته باشد.</font></p> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa"><font size="2">اینک این مائیم و این نهضتی که می تواند قابلیت آن را داشته باشد تا یک دیکتاتور را در جایگاه متهم قرار داده و بازخواست کند و این اقیانوس بیکران انسان ها و صفحات بی پایان شبکه جهانی که تشنه خبرهای تازه از ایران است ... </font></p> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa"><font size="2">پس بیاییم با هم نهضت <b>"نامه به رهبری"</b> را در شریان های شبکه جهانی به حرکت در آوریم و به حاکمان و خودکامگان که اینک سودای حکومت بدون رای و نظر مردم را دارند بفهمانیم که نهضت اعتراضی مردم خاموش نشده و از هر منفذی در این دیوار بتنی نمایشی افتخار آمیز ارائه می کند.</font></p> </div><div><br> </div></div> Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-79860770021547258852011-11-18T10:50:00.001+03:302011-11-18T10:50:15.028+03:30زمان آزادی موسوی و کروبی نزدیک است<div dir="ltr"><div dir="rtl"> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa"></p> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; font-size: 10pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa">شرایط سیاسی داخلی و خارجی ایران به نحوی پیش می رود که فروپاشی سیاست های حکومت را عنقریب می نماید و به نظر می رسد وقت آن باشد تا عقلای نظام پا پیش گذاشته و چاره ای برای برون رفت از این منجلاب خود ساخته حکومتی بکنند ...</p><p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa"><br></p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">غرولند های گاه و بیگاه و از گوشه و کنار که غیر مستقیم به بی تدبیری ها صورت می گرفت اینک با نامه اخیر <b style="color: rgb(153, 0, 0);">آیت الله صانعی و دستغیب</b> و سخنرانی <b>خاتمی</b> وارد مرحله جدیدی شده که با مقابله مستقیم و واضح <b style="color: rgb(153, 0, 0);">آیت الله موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی</b> با تغییر ساختار نظام حکومتی به پارلمانی در قالب جبهه مقاومت علیه تصمیمات غیر عاقلانه رهبری نمایان شده است.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">سرسختی و جاه طلبی بر سر فعالیت بی سرانجام هسته ای که مطلقا هیچ حاصلی بجز محدودیت ها و فشارهای روزافزون و مضاعف برای مردم در بر نداشته از یک سو و حرف های بی سر و ته <b>دردانه حضرت آیت الله</b> که اینک و پس از شش سال نه کاربرد داخلی دارد و نه هیچ گوش شنوایی در خارج آنها را تحمل می کند از سوی دیگر به نقطه ای رسیده است که امکان حتی یک سر سوزن پیشرفت را ناممکن ساخته و تقریبا تمام کشورهای جهان و تقریبا کلیه کشورهای جهان بصورت متحد علیه ایران موضع گرفته و خود را برای خیز بلند بعدی در افزایش تحریم ها و تحدیدها آماده می کنند، در حالی که در جیفه محقر حاکمان ایران دیگر هیچ نکته جدید یا برگ برنده ای وجود ندارد.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa"><b style="color: rgb(0, 102, 0);">بهار عرب</b> که حالا حتی گریبان <b>کویت و بحرین</b> را هم گرفته و به حاکم یمن پیام<span style="mso-spacerun:yes"> </span>می رسد که زودتر کنار بکش وگرنه سرنوشت قذافی تکرار خواهد شد و یا کمربند <b>بشار اسد </b>را چنان سخت می بندد که فغان قاتل بیش از سه هزار نفر از مردم سوریه جهان را پر میکند دیگر محلی برای مانور های از سر گشاده دستی در این شطرنج سیاست های بین المللی برای ایران نگذاشته و اتکا به <b>سرباز حقیر لبنان</b> در این نبرد کاری عبث می نماید که حاکمان خود به این نکته بخوبی واقفند. </p> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; font-size: 10pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa">تکرار عدم صدور ویزا برای نمایندگان اروپا و عدم تقبل مسئولیت آن از طرف حکومت به روشنی نشانگر استیصال و ناتوانی رژیم در یکدست سازی برخورد حکومت در مقابل تهدید خارجی دارد که خود نشان از تفرقه و اختلافی جدی در درون حاکمیت است.</p><p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa"><br></p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">همه این ها و شواهد دیگر گمان من را به <b>تسلیم یا عقب نشینی حضرت آیت الله</b> به عنوان مسئول مستقیم تمامی این مصائب بیشتر می کند و باور می کنم که او در پنهان خود طعم تلخ ناامیدی را چشیده و باور کرده رویایی که دیوانه وار فرا رسیدن زمان موعود را به او بشارت می داد و توجیه گر انتخاب پر هزینه دو سال گذشته اش بود سرابی بیش نبوده که اینک باید برای سردردهای پس از میگساری هایش پاسخی بیابد.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">این روزها به گمان من از حساس ترین و بحرانی ترین روزهایی است که این حکومت سی و دو ساله تا کنون تجربه کرده یا از سر گذرانده با این تفاوت که چنین <b>پوسیدگی از درون </b>را تا کنون تجربه نکرده است. این روزها همه تقریبا متفق اند که حکومت در حال فروپاشی از درون و پائین ترین سطح حمایت مردمی قراردارد که بجز عقب نشینی تمام عیار در مقابل خواسته های مردم چاره ای دیگر برای عبور از این بن بست خود ساخته وجود ندارد.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">چشم انداز آغاز سقوط دومینوی دیکتاتوری در ایران خیلی دور نمی نماید که کلید بخورد و شروع آن قطعا با آزاد سازی زندانیان سیاسی و رهبران جنبش خواهد بود که متفکران راست هم حتی به آن اذعان دارند.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">به شماره افتادن نفس های دیکتاتور اینک بخوبی شنیده می شود و تا رسیدن به فروپاشی مقاومت حکومت در مقابل خواسته های بحق مردم یک یا علی دیگر بیشتر نمانده ...</p> </div> </div> Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-23436312335110882982011-06-27T00:08:00.008+04:302011-06-27T00:25:06.507+04:30به نهنگ ها نگاه کن - عادت می کنیم<div><div><div dir="rtl" align="right"><span>دیگر نگاه کردن به هیکل های تنومندی که بی حرکت در کنار ساحل افتاده اند، عادتی شده که حتی نبودن راه چاره را هم در کنار بقیه روزمرگی ها توجیه می کند.</span></div><div dir="rtl" align="right">حالا از خودم می پرسم چگونه می توان در مقابل شنیدن خبر اعزام گروه جدیدی از اعتصابیون به بیمارستان، باز هم مثل خبرهای دیگر بی تفاوت بود؟ قربان بهزادیان نژاد و مهدی کریمیان اقبال، با پنج نفری که قبلا حالشان وخیم شده بود، می شوند هفت نفر از دوازده نفر اوین که به بیمارستان منتقل شده اند.</div><div dir="rtl" align="right">قدیمی ترها که دیگر چند سالی است از زندان رجائی شهر بیرون نیامده اند هم بی نصیب نماندند و مسعود باستانی و عیسی سحرخیز هم به جمع بیمارستانی ها پیوستند. عیسی سحرخیز که هنوز جای دندان های محسنی اژه ای روی شانه هایش باقی است و چند مرتبه ضرب و شتم جدی در پرونده اش ثبت شده و از جمله رکورددارهایی است که به مرخصی نرفته و حدود دوازده کیلو وزن کم کرده، اینک بنیه ای برایش باقی نمانده که بتواند از زیر بار این یکی سالم به درآید.</div><div dir="rtl" align="right"><br /></div><div dir="rtl" align="right">همه ی ترسم از این است که نتوانستنم بیشتر بهانه ای باشد برای نخواستنم...</div></div></div>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-28815894808752425412011-06-25T17:18:00.001+04:302011-06-25T17:18:44.391+04:30به نهنگ ها نگاه کن - درد شرمندگی<div dir="ltr"><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" color="#333399" face="tahoma, sans-serif">آخ اگر این تاول های گر گرفته از آفتاب داغ بترکد …</font></div><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" color="#333399" face="tahoma, sans-serif"><br> </font></div><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><font class="Apple-style-span" color="#333399">حال که شش زندانی دیگر از رجایی شهر کرج اعلام اعتصاب کرده اند به حمایت از اعتصاب کنندگان در اوین، حالا که کوهیار گودرزی هم از طرف دیگر اعلام اعتصاب غذا به همبستگی با زندانیان اعتصابی در اوین کرده، حالا که در تبریز و دانشگاههای تهران به نشان همبستگی با آنها روزه سیاسی گرفته شده و حالا که در شهرهای اصلی در کشورهای مختلف به اعلام حمایت دارند جمع می شوند ... و حالا که نگاه ها دارد به زندان های ایران دوباره معطوف می شود چطور می شود به این عزیزان رساند که ما همه شنیده ایم فریاد مظلومیتتان را، ما همه پیام درد شما را دریافته ایم، التماستان می کنیم بس کنید این شکنجه مستمر ما شرمندگان تاریخ را ...</font></font></div> <div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><font class="Apple-style-span" color="#333399"><br></font></font></div><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><font class="Apple-style-span" color="#333399">هنوز از دلشوره خبر انتقال پنج تن از اعتصابیون بیرون نیامده ای که می شنوی </font><b><font class="Apple-style-span" color="#ff0000">محسن امین زاده</font></b><font class="Apple-style-span" color="#333399"> کارش به سی سی یو افتاده است. آخر این تن های رنجور که شکنجه نامردانه این سالیان درد و حسرت را گذرانده اند کی می توانند با لبان خشک خود به جنگ گرسنگی و تشنگی بروند؟ چگونه می توانیم ما، این مای شرمندگان تاریخ ببینیم و بدانیم و فقط نگاه کنیم ...</font></font></div> <div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><font class="Apple-style-span" color="#333399"><br></font></font></div><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><font class="Apple-style-span" color="#333399">اینجا روزگاری ساحلی زیبا و آفتابی بود که موج های دریای نیلگونش ترانه سرای ساحل طلائیش بودند. اکنون اما این تن های عظیم افتاده به ساحل در سکوت و آرام خود وجدان ما را فریاد می زنند! بنشینیم و بشنویم این ندا را که شریعتی گفته</font></font><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><font class="Apple-style-span" color="#333399">:</font></font></div> <div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><b><i><font class="Apple-style-span" color="#ff0000"><br></font></i></b></font></div><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><b><i><font class="Apple-style-span" color="#ff0000">بمان تا کاری کنی، نه کاری کنی که بمانی ...</font></i></b></font></div> <div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><br></font></div><div dir="rtl"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, sans-serif; ">-- </span></div><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif"><a href="http://shzerodegree.blogspot.com">http://shzerodegree.blogspot.com</a><br> </font></div><div dir="rtl"></div><div dir="rtl"></div><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" color="#ff0000" face="tahoma, sans-serif"><b><i><br></i></b></font></div><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" color="#ff0000" face="tahoma, sans-serif"><b><i><br> </i></b></font></div> </div> Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-48546539921259381312011-06-24T20:57:00.001+04:302011-06-24T22:56:07.433+04:30به نهنگ ها نگاه کن - طوطی و بازرگان<p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">این روزها آفتاب نیمروز حسابی گرم است. کنار ساحل سرت را که بالا بگیری چند دقیقه ای بیشتر لازم نیست تا گرما زده شوی یا از دماغت خون جاری شود. ولی کنار این ساحل هیچکس به آسمان نگاه نمی کند، نگاه ها را همه این هیاکل عظیم کنار ساحل به خود جلب کرده که ساحل آفتاب سوخته را پر کرده اند. این آفتاب داغ امروز یکی دو تا از نهنگ ها چنان بی تاب کرده که ناظران بی خیال را به تب و تاب کمک به آنها انداخته. این آفتاب برای برنزه شدن نیست، برای آفتاب سوختن است و خشک شدن تا سرحد ترکیدن!</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">نگاهشان که می کنی چیزی از نهنگ های عظیم دریا کم ندارند، هر کدام وزنه ای سنگین بودند برای اصلاح طلبی که حالا بیشتر از دو سال است که در زندان هستند. دیگر چنان کارد به استخوانشان رسیده که چاره ای بجز مرگ تدریجی در زندان را نداشته اند تا شاید از این راه اعتراضشان شنیده شود. اسم هاشان را که می بینی خاطرات دوران اصلاحات زنده می شود جلوی چشمت:</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed"><span lang="fa"><b><i><span class="Apple-style-span">بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، مهدی کریمیان اقبال، عماد بهاور، قربان بهزادیان نژاد، محمد داوری، امیرخسرو دلیرثانی، فیض الله عرب سرخی، ابوالفضل قدیانی، محسن امین زاده، محمدرضا مقیسه و عبدالله مومنی</span></i></b></span><span style="direction:ltr;unicode-bidi: embed" lang="en-US"> </span></p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa"><b><i><span class="Apple-style-span">عبدالله مومنی و ابوالفضل قدیانی</span></i></b> که به بهداری زندان اوین منتقل شده بودند چیزی نگذشت که بازگشتند و اعتصاب را ادامه دادند. این دوازده نفر با آزادی عماد الدین باقی و مرخصی جواد مظفر هنوز هم دوازده نفرند! محسن امین زاده پایش به زندان رسیده و نرسیده به جمع اعتصاب کنندگان پیوسته.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">داستان طوطی و بازرگان یادتان هست؟ همان طوطی که با عملی کردن پیام دوستانش در جنگل رستگار شد را می گویم. پیام این نهنگ ها هم برای ما از همین دست است، آنها دارند به راه رستگاری اشاره می کنند ...</p>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-78585402837725018122011-06-24T00:00:00.001+04:302011-06-24T00:00:37.467+04:30به نهنگ ها نگاه کن - در تقدیس زندگی<div dir="ltr"><div dir="rtl"><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif" color="#333333">نمی دانم خداوند چه توان و قدرتی را در سینه اینان نهاده که می توانند علیه تمامی غرایز و تمنای ذاتی خود عمل کنند و آدمی را در حیرت و حسرتی توامان فرو برند. وقتی که می خوانی همسر فیض الله عرب سرخی به فرزندش توصیه می کند که مبادا پدرت را از راهی که می رود منصرف کنی، دوباره به همان سرگیجه آشنا دچار می شوی که ناظران و دانشمندان و زیست شناسان در برابر شناخت دلایل خود کشی تدریجی نهنگ ها دچار می شوند و احساس می کنی در این نرد عشق برنده همان هیبت نامتناهی و آرامی است که در کنار ساحل لمیده و پوست بدنش با تمام مراقبت ها و تیمارها زیر آفتاب داغ دارد خشک می شود، و در کنارش یا کمی دورتر همسر و فرزندانش را می بینی که از آرامش او انگار آرام می گیرند...</font></div> <div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif" color="#333333">حاشا که نوشته من بخواهد از خود کشی یا صدمه به نفس از هر نوع آن دفاع کند، بلکه بر عکس با زبان الکنم می خواهم نشان دهم که گاه دانستن و کاری نکردن ای بسا از رنج مرگی اینچنین تلخ تر باشد. آرامش نگاه این نهنگ های فرو افتاده به ساحل است در جان و روانم ولوله انداخته و هر لحظه با خودم در ستیزم که چه باید کرد؟!</font></div> <div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" face="tahoma, sans-serif" color="#333333">بیاییم دعا کنیم که ایکاش که پایان داستان این دوارده نهنگ دریای سیاست چیزی سوای همه داستان های دیگر باشد و دل ببندیم به امیدی که معجزه ای شاید این گره را برای ما باز گشاید، بی درد و زخمی.</font></div> <div style="color: rgb(51, 51, 153); "><br></div>-- <br><a href="http://shzerodegree.blogspot.com">http://shzerodegree.blogspot.com</a><br><br></div> </div> Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-56447571611024471662011-06-22T17:26:00.001+04:302011-06-22T17:26:31.026+04:30به نهنگ ها نگاه کن - دعای باران<div dir="ltr"><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" color="#333399" face="tahoma, sans-serif">بیاییم شب ها که دریا مد می شود دست به دعا برداریم تا شاید موج های بزرگی به ساحل بزنند و این نهنگ های تشنه به ساحل افتاده را با خود به دریا بکشد، تا بلکه کاری را که ما از انجامش عاجز مانده ایم موج های سنگین دریا به انجام برسانند. </font><span class="Apple-style-span" style="color: rgb(51, 51, 153); font-family: tahoma, sans-serif; ">اگر چه آن نگاه های آرام هراس و لرزه ای بر اندامم می اندازد که اگر هزار بار هم به دریا باز گردانده شوند باز هم خوشان را به ساحل می کوبند ...</span></div> <div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" color="#333399" face="tahoma, sans-serif">بیاییم با هم شب را فریاد بزنیم و با صدای بلند دعا کنیم تا از آسمان باران ببارد ...</font></div><div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" color="#333399" face="tahoma, sans-serif">آنها گفته اند که هیچ چیز نمی تواند آنها را از تصمیم شان باز گرداند و این "هیچ" خودش همه چیز است! اگر چه این روزها ناگهان لطف حکومت بیشتر شده و سهل انگارانه تر رخصتی به محمد جواد مظفر می دهد تا بیاید و به مراسم ختم مادر همسرش برسد یا عماد الدین باقی را آزاد می کند که برود، ولی ... این "هیچ" که خودش همه چیز است مرا بد جور می ترساند ...</font></div> <div dir="rtl"><font class="Apple-style-span" color="#333399" face="tahoma, sans-serif">نهنگ های دوازده گانه ما که از روز شنبه بیست و هشتم خرداد به ساحل خزیده اند و بی هیچ تلاشی برای بازگشتن به دریا با لبان تشنه و پوست های خشک شده به آیندگان و روندگان نگاه می کنند، دارند با همان چشم های آرامشان به همه ما می گویند که ایمان است و پایمردی در راه است که هدف را دسترس تر می کند. گوشمان اما می شنود آیا این ندا را؟</font></div> </div> Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-33682318529818848612011-06-22T00:34:00.004+04:302011-06-22T00:59:05.596+04:30به نهنگ ها نگاه کن<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEisNUS4ANqGfTbEfaOHfl1_Ntg47jzNAHfJ9Q1R0VmcR6QbOUgizc9kBZAgALO0LPVebxgsMKCcvspoSlDRHBlZEUsnHYi_l2saTbDcOPULJqTSRhyphenhyphenQ_iZEj2SZPmItBEsiPwgD/s1600/12protests.jpg" onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}"><img style="display:block; margin:0px auto 10px; text-align:center;cursor:pointer; cursor:hand;width: 280px; height: 400px;" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEisNUS4ANqGfTbEfaOHfl1_Ntg47jzNAHfJ9Q1R0VmcR6QbOUgizc9kBZAgALO0LPVebxgsMKCcvspoSlDRHBlZEUsnHYi_l2saTbDcOPULJqTSRhyphenhyphenQ_iZEj2SZPmItBEsiPwgD/s400/12protests.jpg" border="0" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5620772504745200066" /></a><p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">تمام مسیر را در این هوای تفته ی تابستانی با بغضی سنگین سپری کردم. نمی دانم از بغض گلوگیرم بود یا از اشک چشم هایم که ندیدم و گذشتم از کنار دوستی که از دور با لبخندی و از نزدیک با ابهام و سر درگمی بدرقه ام کرد و گذشت. تمام ذهنم پر شده از نهنگ هایی که خود را به ساحل می کشند و هیچ تلاشی برای نجات خود نمی کنند تا عاقبت از تشنگی تلف شوند و هنوز هم آنان که با خود لقب اشرف مخلوقات را یدک می کشند نتوانسته اند از چرایی کار آن ها سر در بیاورند. نهنگ هایی که دریای متلاطم و طوفانی حتا آرامشان را بر هم نمی زند، چگونه است که چنین مصمم خود را به ساحل می رسانند و می مانند تا بمیرند...</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:10.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">بغض امروز من اما برای نهنگ های دریای دیگریست که تا پیش از این طعمه های خود را می بلعید و ناجوانمردانه جسد آن ها را قی می کرد و ما را با نگاه حیرت زده مان تنها می گذاشت. نهنگ های آرام دریای این روزهای ما این بار هم، ما نظاره گران ساکت را از چرایی خودزنی خود، آگاه کرده اند و همین دانستن است که تحمل هر لحظه اش را سخت تر و تلخ تر می کند. این دوازده تن همانا که نهنگان آرام عرصه ی سیاست مملکت مان هستند که اینک اقیانوس نامردی ها را متحیر خود کرده اند و با لبخندی به تلاش های دیگران برای انصراف آنان نگاه می کنند...</p>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-50031165940299947822011-05-15T17:34:00.005+04:302011-05-15T18:46:54.665+04:30از بازداشت غیرقانونی میرحسین موسوی نود روز گذشت<a href="http://photoobox.com/images/k67vtn5vb8zxnq7crp34.jpg"><img style="display:block; margin:0px auto 10px; text-align:center;cursor:pointer; cursor:hand;width: 400px; height: 580px;" src="http://photoobox.com/images/k67vtn5vb8zxnq7crp34.jpg" border="0" alt="" /></a><span class="Apple-style-span"><span><b>بیست و پنجم بهمن ۱۳۸۹ - بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۰</b><br /><br />میرحسین موسوی با اشاره به این پرسش مهم بسیاری از همراهان جنبش سبز که در این روزها که امکان بیان اعتراض ها به سبب سرکوب های شدید و برخوردهای امنیتی وجود ندارد، چه باید کرد؟ گفته است که پاسخ به این پرسش باید محصول عقل جمعی باشد و همه همراهان راه سبز امید باید راهکار ارائه کنند. وی با تاکید بر اینکه «آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است»، گسترش آگاهی در میان مردم را یکی از مهمترین راهکارها در شرایط موجود دانسته است.<br /><br /><span class="Apple-style-span" style="color: rgb(0, 102, 0); font-family: 'Times New Roman', Times, serif; font-weight: bold; line-height: 24px; "><a href="http://www.kaleme.com/1389/08/29/klm-38614/">بخشی از پیام میرحسین موسوی به مناسبت آذر، ماه دانشجو</a></span></span></span>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-51397966343670108342011-02-11T09:12:00.001+03:302011-02-11T09:18:09.256+03:30مسئولیت های مقدس ارتش مصر<div dir="rtl" style="text-align: right;"> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; font-size: 11pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa"> </p><p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; font-size: 11pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa">در حالی که تا استعفای حسنی مبارک و کناره گیری آن از صحنه سیاست مصر چیزی باقی نمانده و شواهد موجود گویای پایان یافتن حکومت سی و دو ساله او هستند، ارتش مصر اعلام کرده که از هم اکنون وظیفه خود در محافظت از مردم را آغاز کرده است. ارتش در بیانیه ای نیز اعلام کرده که خواسته مردم را محترم می شمارد ولی علیه مبارک نیز اقدامی نخواهد کرد.</p><p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; font-size: 11pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa"><br /></p> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; font-size: 11pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa"></p> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; font-size: 11pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa">وقتی این خبرها را می شنوم و آنها را با وقایع کشور خود مقایسه می کنم به خود می پیچم از این درد تاریخی که نیروهای مسلح کشورم را هیچگاه با دغدغه حفاظت از مردم ندیده ام، و تا بوده همواره تماما مسلح رو در روی و چشم در چشم مردم بی گناه صف آرائی کرده است. چه در روزگار شاهنشاهی که خیابان ها به تمامی زیر سیطره ارتشی بود که برای حفظ حکومت منسوخ شده شبانه روز گشت می زد و چه در هنگامه "رای من کجاست؟" برای حفاظت از حاکمیت یک دزد دروغگو و حامیانش بی محابا آتش بر مردمان گرفت و چنان کرد که قساوتش زبانزد حاکمان دیکتاتور جهان شد.</p><p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; font-size: 11pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa"><br /></p> <p style="margin: 0in; font-family: Tahoma; font-size: 11pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed;" lang="fa">نمی دانم آیا می توانم در کشورم روزی را تصور کنم که حضور نیروهای مسلح موجب دلگرمی ام باشد و نه اسباب هراس و کابوس های شبانه ام!؟</p> </div>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-82562657947571547952011-02-04T16:30:00.001+03:302011-02-04T16:12:07.346+03:30شعارنویسی جديد - پانزده بهمن<a href="http://www.uploadimages4free.com/upload/big/dsc00068-14814.jpg"><img style="TEXT-ALIGN: center; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 400px; DISPLAY: block; HEIGHT: 300px; CURSOR: hand" border="0" alt="" src="http://www.uploadimages4free.com/upload/big/dsc00068-14814.jpg" /></a>.ولی عصر، يکی از کوچه های فرعی ابن سيناSherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-7308060928163466042011-01-02T22:02:00.006+03:302011-01-02T23:58:36.722+03:30شعار نویسی ادامه دارد<div dir="rtl" style="text-align: right;"><div style="text-align: center; font-weight: bold;"><span style="font-size:130%;"><span>زمان: یکشنبه دوازدهم دی ماه</span><br /></span></div><div style="text-align: center; font-weight: bold;"><span style="font-size:130%;"><span>مکان: یوسف آباد</span><br /></span></div><br /><a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="http://www.uploadimages4free.com/upload/big/-9551.jpg"><img style="display: block; margin: 0px auto 10px; text-align: center; cursor: pointer; width: 400px; height: 534px;" src="http://www.uploadimages4free.com/upload/big/-9551.jpg" alt="" border="0" /></a><br /><a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="http://www.uploadimages4free.com/upload/big/-9552.jpg"><img style="display: block; margin: 0px auto 10px; text-align: center; cursor: pointer; width: 400px; height: 534px;" src="http://www.uploadimages4free.com/upload/big/-9552.jpg" alt="" border="0" /></a></div>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-76565873329887072832010-09-02T11:14:00.006+04:302010-09-02T11:44:07.929+04:30...قدس؛ روزی که توانستيم<div dir="rtl"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhB3CUZtj3WApUETsraC35nKzD2yVq77qMF-HNOs2C9QSmbXHL6RVnJ03oCspzeJNxJYtNo1XvMFcG_sZDxzPogziSPw2A3tMdZHfETgxPfKvOWTWCHnlUWbm9bsej624dzZQL1/s1600/DSC00933.JPG"><img style="TEXT-ALIGN: center; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 430px; DISPLAY: block; HEIGHT: 340px; CURSOR: hand" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5512203852601443458" border="0" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhB3CUZtj3WApUETsraC35nKzD2yVq77qMF-HNOs2C9QSmbXHL6RVnJ03oCspzeJNxJYtNo1XvMFcG_sZDxzPogziSPw2A3tMdZHfETgxPfKvOWTWCHnlUWbm9bsej624dzZQL1/s400/DSC00933.JPG" /></a><br /><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhNCR1Fma2_LlSCUhEv0m-a4EtPV67SpPffoCoQJulU4Qm-6VPbH0DJD5NglESQR-40V9f8HbI9Tx1zoru8oedr6J7PBIw_R9mtHe9wULkQX3jB0TomntJhwW6c6zykyOqkyYs5/s1600/DSC00932.JPG"><img style="TEXT-ALIGN: center; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 430px; DISPLAY: block; HEIGHT: 340px; CURSOR: hand" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5512204057132651762" border="0" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhNCR1Fma2_LlSCUhEv0m-a4EtPV67SpPffoCoQJulU4Qm-6VPbH0DJD5NglESQR-40V9f8HbI9Tx1zoru8oedr6J7PBIw_R9mtHe9wULkQX3jB0TomntJhwW6c6zykyOqkyYs5/s400/DSC00932.JPG" /></a><br /><div dir="rtl" align="right"></div>سال گذشته درست برای همين روز پيش رو، تصاوير بالا را در اين وبلاگ قرار دادم که روزهای توانستنمان را نشان می داد. اينک اما آنچنان به خود درگيری پرداخته ايم که هر چه اراده بوده را در پس اين صفحه سايبر به سخره گرفته ايم ...<br />ديگر باورش برايم سخت می نمايد که اين جمع متفرق توان بالا کشيدن هياکل سنگين را برای باز توليد چنين صحنه هائی داشته باشد. در حالی که هميشه يک گام، و فقط يک گام با آنچه می خواهيم فاصله داريم: از در بيرون آمدن!<br />منتظريم آيا که يک نفر بگويد می آيم، که گفته است از پيش تا خيال همه آسوده باشد که می توانند بی هيچ بهانه ای در جمع نباشند.<br />توقع بيشتری نيست. من هستم و می روم، چرا که می بينم هر روزم از روز پيش سخت تر و بدتر است و با هيچ اعتراضی همه را می پذيرم و باور کرده ام که حق هيچ اعتراضی ندارم ...<br />من هستم! انتخاب با خود شما که باشيد يا نه.</div>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-68971287612518151522010-06-11T09:16:00.003+04:302010-06-11T09:26:56.260+04:30اراده شمائید!<div dir="rtl"><br /><strong><span style="color:#990000;">رهبران و وظایف ما</span></strong><br />تقریبا بر همه - حتی درخواست کنندگان آن - مسلم بود که درخواست مجوز راهپیمائی از طرف رهبران و گروه های اصلی حامی جنبش سبز نتیجه ای جز عدم صدور آن از طرف وزارت کشور حکومت نخواهد داشت، و از این بابت جای تعجب، شگفتی و دلسردی و نومیدی برای هیچکس نباید باشد. از طرف دیگر جای تعجب است از برخی دوستان و همراهان که توقعاتی ناشدنی از رهبرانی دارند که حتی خود را در قواره رهبری هم نمی دانند و در هر فرصتی به صورت مشخص اعلام کرده اند که رهبر این جنبش نیستند. به همین دلیل از سخنان این دوستان بیشتر بر می آید که در این زمانه رواج بگیر و ببند و زندان و شکنجه و اعدام، به دنبال فرد یا افرادی هستند تا به راحتی در پای این جنبش قربانی کنند تا خود به راحتی پشت آن ها پنهان شوند و کسی کاری به کار آن ها نداشته باشد.<br />سخن و سوال اصلی حال ما این نیست که چرا رهبران ما نمی گویند علیرغم عدم صدور مجوز به خیابان ها بریزید که روشن است لحظه ای پس از آن همین بضاعت اندک را هم در رهبری نخواهیم داشت و آن وقت فقط باید منتظر خفقان جنبش و نعره های فاتحانه خصم باشیم. <em><span style="color:#000099;">سوال اصلی در این موقعیت و در همسایگی سالگرد بزرگ ترین ضربه و توهین تاریخی به جامعه ایرانی این است که واقعا وظیفه من و تو چیست؟ و من و تو چه باید بکنیم؟</span></em> بهتر است همگی به جای قربانی کردن از خانه همسایه وظایف و مسئولیت های خود را بدانیم و انجام دهیم.<br /><br /><strong><span style="color:#660000;">رمز موفقیت</span></strong><br />در شرایط فعلی که پیکره جنبش به دلیل دستگیری ها و انواع رفتارهای ایذائی از یک سو و توان حکومت به دنبال یک سال آماده باش داخلی و ضربات پیاپی بیرونی و افتضاحات اقتصادی رو به تحلیل رفته است، هر دو طرف باید بسیار حساب شده و دقیق عمل کنند تا با اشتباهات خود بیش از این از توشه خود هزینه بیجا نکنند. <em><span style="color:#000099;">تاریخ نشان داده است در این نزاع در نهایت نیروئی که مقاوم تر است دیرتر جا می زند.</span></em> حکومت لهستان، دولت کودتائی پینوشه در شیلی، حکومت چهل ساله در چین و دولت تماما دیکتاتوری کره شمالی از نمونه هائی هستند که حکومت غیر مردمی سالیان سال بر مسند قدرت تامه بوده اند و تعدادی از آن ها هنوز هم پابرجا می نمایند.<br /><strong><em>ولی برای رسیدن به موفقیت همیشه دو عنصر اصلی را نباید فراموش کرد؛ اول<span style="color:#006600;"> داشتن برنامه ای مشخص</span> برای تسلیم مرحله به مرحله حکومت به خواسته ها و نهایتا پیروزی، و دوم <span style="color:#006600;">سرسختی و جسارت کافی</span> برای دستیابی به اهداف</em></strong>.<br />نقش رهبری در عنصر اول روشن و انکار ناپذیر است، در شرایط کنونی نیز اولین، در دسترس ترین و ملموس ترین هدف توسط رهبری این جنبش در یک شعار روشن ترسیم شده است: <strong><span style="color:#006600;">رای من کجاست؟</span></strong> این شعار بیانگر روشن ترین و در دسترس ترین هدفی است که تمامی معترضین را می تواند جلب کند و لذا از این بابت نیز منحصر به فرد است. این شعار و هدف همچنین این امکان را مهیا کرده تا گروه های سیاسی که هنوز توسط حکومت کودتا تحمل شده اند بتوانند در مجلس یا با بیانیه های خود به اعتراض درون حکومت ادامه دهند و اين نيز خود ظرفيتي است که اگر درست از آن استفاده شود بسيار سودمند است.<br />برای عنصر دوم اما هیچ رهبری نمی تواند کاری بکند، سرسختی در رهبر البته مزیتی است که نزد همه رهبران نبوده. در دوران جدید، جسارت ستودنی <span style="color:#3333ff;">منصور اسانلو</span> به تنهائی شرکت واحد را به عرش اهمیت رساند، و سرسختی مثال زدنی <span style="color:#3333ff;">اکبر گنجی</span> در زندان، نام او را در جهان بر سر تیتر همه روزنامه ها برد. اینان نه به عنوان رهبر یک حرکت و نهضت، که بصورت شخصی و فردی شناخته شده و ای بسا نتیجه همین رفتار آن ها کم کم آن ها را از گروه هوادارانشان دور کرده است.<br />جسارت و سرسختی اجتماعی را نمی توان به صورت فردی و در نهان تحصیل کرد، این خصیصه باید در جوهره جنبش شکل بگیرد و رشد یابد. سرسختی و جسارت هدیه ای نیست که از رهبر یک حرکت به جامعه داده شود و یا متاعی نیست که از دست حکومت به زیر افتد تا جنبش به دست آوردش، جسارت در میان سنگفرش خیابان است که هر چه بیشتر با دست ها و پاها سائیده شود درخشان تر و خواستنی تر می شود. این عنصر در عمق نگاه ها و لبخندهای آشنا در خیابان ها و کوچه ها و با در کنار هم بودن به دست می آید. عنصری که شاکله خود را در نفس جمعیت همراه می سازد، نه در درون سیم های اینترنت و جهان مجاز که با تمام محاسنش ذاتا ترسوست. چرا که هیچ گاه چشم در چشم همدیگر نمی شود و رو در روی خصم نمی کند تا هر دو طرف - هر چند با نگاه - همدیگر را محک بزنند که تا کجای این نزاع همراه هستند...<br /><br /><strong><span style="color:#990000;">چه باید کرد؟</span></strong><br />جمعیت معترض هر گاه که اراده کرد و به خیابان ها آمد - ولو برای لحظه ای، حتی اگر نتوانست گرد هم آید و شعاری دهد - ترسناک و خطر آفرین شد، آن چنان که فوج فوج نیروهای خصم با گاز اشک آور و باتوم هم نتوانستند هراس خود را پنهان کنند. این تجربه موفق می تواند هر لحظه و هر روز تکرار شود بی این که در آن منتظر زد و خورد و تلفات باشیم، آماده باش هر روزه و هر ساعته نیروهای نظامی برای وسعت شهری چون تهران مستهلک کننده و روحیه شکن است. در عوض نگاه های آشنا در خیابان ها روحیه ساز و امید بخش می شود تا خود را برای روز بعد در جای دیگر آماده کنیم. اين را بارها در خيابان ها و در کنار هم تجربه کرده ايم و ديده ايم که يک لبخند ساده از يک سو چگونه تمام غريبه ها را آشنا مي کند و بلاتکليفي را به جسارت بدل مي کند.<br />رفتارهای افراطی و تهییج جمعیت در این شرایط همان حرکت مهره اشتباه در شطرنج است که می تواند تلفات بیهوده را به جنبش تحمیل کند و دلسردی آور باشد. جنبش اعتراضی ایران به حرکت در سکوت معروف شده است، این ویژگی منحصر به فرد باید حفاظت شود و از آن استفاده کافی شود تا بازخورد مناسب دهد.<br />پیشتر گفته بودم که این جنبش نیاز به گسترش دارد، محورهای آن را هم کم و بیش مشخص کرده بودم. <span style="color:#660000;">اینک باز هم می گویم که زندگی این جنبش به بالندگی و گسترش آن است و اگر ریشه های آن در خاک پهناور ایران زمین گسترش نیابد، امید به زنده ماندن آن کاهش می یابد.</span> راه پیروزی این نهضت در همبستگی دو شاخه اجتماعی است که باید در درون همین حرکت فعال شود: <strong><span style="color:#006600;">یکی اصناف و دیگری اقوام.<br /></span></strong>در هر دو شاخه زمینه های مساعد فراوان و انگیزه های کافی وجود دارد تا نقش خود را به صورت پر رنگ بازی کنند، ولی تنها دلیلی که موجب می شود که تاکنون با انگیزه کافی پا به میدان نگذاشته اند - علیرغم همه وحشی گری های حکومت علیه اقوام - عدم باور کافی به این مسئله است که این نهضت دغدغه های آن ها نیز درک کرده است و برای بهتر شدن شرایط آن ها نیز مبارزه می کند. در این صورت است که می توان به حضور این دو شاخه اجتماعی پر ارزش امید داشت. در غیر این صورت این حرکت اجتماعی شهری اندک اندک به یک حرکت روشنفکری مبدل خواهد شد که حضور یا عدم حضور آن برای جامعه در تمامیت آن از درجه کافی از اهمیت برخوردار نخواهد بود.</div>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-19759431685079846712010-05-15T21:49:00.000+04:302010-05-15T21:52:38.920+04:30روزهای سرنوشت<!--StartFragment--> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">باور دارم این روزها در تاریخ سیاسی ایران می تواند بسیار سرنوشت ساز باشد! این روزها همان روزهائی است که می تواند تصویر ایران واقعی به چشم جهانیان برسد و آخرین نگاه ها را تغییر دهد. رویکرد جهان نه از آن رو مهم است که شاید روزی به حمایت و پشتیبانی ما بیایند که عمیقا باور دارم هیچکس و مطلقا هیچکس نمی تواند برای من و مردم کشورم تصمیم بگیرد، اهمیت این رویگردانی از آن رو است که حکومت کودتا تنهائی خود را تا عمق روح خود لمس کند. تا بفهمد استیصال در سلول انفرادی - حتی در میان تمام جمعیت جهان - چه طعمی دارد. تا بداند و تا عمق وجود خود لمس کند که آن پنج هم میهن کردستانی هنگام لمس طناب دار در هنگام تنهائی مطلق خود چه احساس کرده اند. تا بداند آنها را که زیر ضرب لگدها و مشت ها و تجاوزهای گرگ های وحشی خود تنها رها کرد تا به غیر انسانی ترین شکل ممکن در تاریخ جسم و روحشان دریده شوند در آن هنگام به چه فکر می کردند ...</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">حکومت کودتا این روزها تنها تر از پیش شده است، چرا که همراهان سابق افغانی اش حتی هر روز علیه اش تظاهرات برپا می کنند و دولت حامد کرزای نیز با لبخندی ملایم تخم مرغ هائی را که به سمت سفارت ایران پرتاب می شود تماشا می کند و در سکوت می گذرد. و ترکیه نیز با تمام مصالحه ها و توافق ها در آخرین لحظه از همراهی با حکومت کودتا انصراف داده و چه بسا همکاری برزیل هم دیری نپاید ...</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">همین روزهاست که کاری ترین ضربه ها را می سازد! همین یکی دو روزه که حکومت تمام تلاش خود را برای بیرون راندن مردم از تهران کرد و با همت دانشجویان با شکست مواجه شد. همین روزها که حکومت تلاش خود را برای آرام نشان دادن پایتخت می کند، درست همین روزها از قضا همان روزهائی است که آرام ماندن و سکوت کردن می تواند فرصتی استثنائی را تباه کند.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">روش ها روشن است! همه راه ها قبلا آزموده شده و جواب داده است! دیوارهای شهر منتظر ماست. خیابان ها نیز برای راه پیمائی عصرانه به قدر کافی وسیع است تا ما و تمام نیروهای نظامی را نیز در خود جای دهد. با هم بسیار راه رفته ایم در سکوت و بی هیچ شعار و سر و صدائی! بگذارید صداها از آنها در بیاید. بگذارید هراس و یاس رژیم دزد به تمامی خودش را در خیابان ها نشان دهد! همین برای ما کافیست.</p> <!--EndFragment-->Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-71671529418059394002010-05-14T00:05:00.001+04:302010-05-14T00:34:09.869+04:30!وقت یادآوری به ترکیه است<!--StartFragment--> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">سران پانزده کشور جهان قرار است در ایران گرد هم آیند تا چاره ای برای دسته گلی که احمدی نژاد به آب داده است بیابند. از آن جا که گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد، اینان نیز مسلما در کنفرانس سران پانزده کشور پیگیر منافعی خواهند بود که با توجه به مختصات افتضاح جمهوری اسلامی در جغرافیای جهان بعید نیست بیش از آن چه تصور می رود برای مردم ایران گران تمام شود.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">در این بین اما دو کشور هستند که بیش از همه سنگ میانجی گیری را به سینه و هر روز پیشنهادی جدید را روی میز شورای امنیت می گذارند تا با دولت کودتا در وقت کشی برای تاخیر در تصویب تحریم های کمرشکن جدید همراه باشند. از برزیل که بگذریم، آن یکی در همسایگی شمال غربی ماست و خود سال ها ماوای پناهندگان ما بوده است و البته برای هیچکس بودن در اردوهای ترکیه همراه با خاطرات خوش نبوده است.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">نام ترکیه اما در سال های اخیر خصوصا خاطرات دیگری را نیز زنده می کند که در کنار فرار انواع سرمایه های انسانی و مالی، هنوز در خاطره ها زنده است و آن جابجائی هیجده میلیارد دلار است که توسط کامیون از مرز ترکیه خارج شد و معلوم نشد در کدام گوشه از آن کشور پنهان شده یا به چه منظور این سرمایه مملکت خرج شده است. آن زمان فعالیت های زیادی انجام شد تا از چند و چون این عمل آگاهی پیدا شود و گروهی از فعالین نیز با ارسال نامه به ترکیه نسبت به تملک آن مبلغ به هر دلیل هشدار دادند ولی به هر حال این موضوع به باد فراموشی سپرده شد.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">اینک و در این مقطع زمان فکر می کنم میانجی گری های ترکیه با آن خاصه خرجی های حکومت کودتا بی ارتباط نباشد. ای بسا پیش بینی های دولت احمدی نژاد برای چنین روزی بوده که آن هزینه ها - تو بخوان رشوه - را از جیب بنده و شما و از سرمایه های مملکت کرده است! به هر حال عدم صداقت و شفافیت در برخورد با مسئله جابجائی آن پول هنگفت از طرف هر دو سوی ماجرا می تواند تائیدی باشد بر این که عمل انجام شده به منظور فعالیت های قانونی و سالم نبوده است و همین نکته در حال حاضر کافیست!</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">حال که ترکیه با پای خود برای شرکت در کنفرانس سران پانزده به ایران وارد می شود بهتر است به او یادآوری کنیم که این مردم موضوع آن جابجائی مشکوک را فراموش نکرده اند و اگر ببینند که با منافع ملی آنان در مصالحه با دولت کودتا توسط همسایگان بازی می شود از آنان نخواهند گذشت. ترکیه مسلما فراموش نمی کند که بازار بزرگی از محصولات را در ایران دارد که به راحتی می تواند تهدید به تحریم شود!</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">به نظرم این روزها بهترین زمان است تا پیام مردم از طرق مختلف به گوش عاقلان ترکیه برسد که یکی از این روش ها در ایران و با شرایط خفقان موجود می تواند همین دنیای مجاز باشد. در وبلاگ ها و سایت های مختلف می توان شعارهائی با مضمون یادآوری هیجده میلیاردی به ترکیه گذاشت و به روشنی به دنیا و تبعا بع ترکیه فهماند که بازی خطرناکی را آغاز کرده است. در خارج از کشور هم می توان در همین رابطه نشست ها و تظاهرات برگزار کرد یا هر روش دیگر که می تواند موثر باشد. به هر حال این رفتار در مورد روسیه چندان هم بی تاثیر نبود! چه بسا در مورد ترکیه و چین هم به جواب مطلوب برسد...</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">زمان زیادی نمانده است و اگر قرار است کاری انجام شود این روزها برای رساندن بهتر صدایمان غنیمت اند! فرصت را از دست ندهیم و هر چه سریعتر دست به اقدام بزنیم. این گوی و این میدان. </p> <!--EndFragment-->Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-37707946323159576642010-05-01T19:23:00.001+04:302010-05-01T19:26:27.018+04:30خونی نو در رگان جنبش<!--StartFragment--> <ul style="direction:rtl;margin-right:0in;direction:rtl;unicode-bidi:embed; margin-top:0in;margin-bottom:0in"> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">امروز روز احیای ارزش های صنفی جامعه کارگر است. امروز باز هم روشن شد که رفتارهای صنفی هنوز هم پس از یکصد و پنجاه سال یکی از بهترین حربه های مبارزه با دیکتاتوری است. امروز مشخص شد که هر حرکتی بیش از هر چیز به انگیزه ای واقعی نیاز دارد که، اینک در میان اصناف مختلف به اندازه کافی وجود دارد.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">از همه شهرهای بزرگ خبر می رسد که علیرغم حضور نیروهای سرکوبگر به اشکال مختلف، انگیزه و اراده کارگران چنان است که در هر شرایطی و به هر قیمتی اعتراض خود را اعلام می کنند و این همان انگیزه ای است که بسادگی نمی توان در جامعه متوسط شهری یافت.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">سناریوی نوشته شده توسط رهبران جنبش برای سال جدید در حال جواب دادن است:</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa"><b>اول</b> یکدل شدن و شکست سکوت که حقیقتا تصمیمی جسورانه و ساختار شکن بود برای کسانی که خود از رشد دهندگان اصلی این نظام محسوب می شوند. اینان بخوبی می دانند که با عزم جدید خود باید آماده پرداخت هزینه هائی بیشتر از ضرب و شتم فرزند و قتل عمد برادر زاده را ببینند، اینان خوب می دانند که حکومت تا بن ریشه فاسد شده بسادگی از منافع خود نخواهد گذشت، و انتخاب راه مبارزه در این حالت همتی عظیم می خواهد.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa"><b>در مرحله دوم </b>نگاه به کارگران و معلمان که از با انگیزه ترین اقشار جامعه هستند برای اعتراض به نحوی که آنها نیز باور کنند که با همراهی با نهضت اعتراضی به اهدافشان نزدیک تر می شوند، اینک به نظر می رسد بستر گسترش اعتراض ها گشوده شده و ناخودآگاه هراس حاکمان بیشتر!</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">اما هنوز جای یک واحد اجتماعی در این بین خالیست تا حلقه گسترش نهضت اعتراضی تکمیل شود، و آن همراهی و همدلی اقوام ایرانی است که می تواند اعتراض را به اقصی نقاط این مرز و بوم گسیل نماید. اقوام مختلف اگرچه دارای انگیزه کافی هستند، ولی هنوز باور ندارند در دل این حرکت خواسته ها و حقوق زیر پا گذاشته شده آنها نیز تامین می شود و هم به همین علت است که گستردگی حرکت های تا کنون از مرز شهرهای بزرگ فراتر نرفته است. این بر عهده رهبران و راهبران نهضت است تا به آنان بباوراند که در همراه شدن خیری هست که در سکوت نیست.</p> <p style="margin:0in;direction:rtl;font-family:Tahoma;font-size:11.0pt; direction:rtl;unicode-bidi:embed" lang="fa">این فرصت ساخته شده شده که بوسیله سوخته شدن رهبران جنبش اصلاحی بدست آمده را باید غنیمت شمرد و خونی را که به بهائی سنگین در رگ جنبش اصلاحی دویده است تباه نکنیم ... </p> </ul> <!--EndFragment-->Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-8190542119300107622010-04-27T19:35:00.003+04:302010-04-27T20:12:02.495+04:30و بالاخره دعوت به راهپیمائیو بالاخره آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی تصمیم خود را گرفتند تا در مقابل تمام فشارها و تهدیدها سالروز تاریخی تقلب در انتخابات را در خانه و با آرامش سپری نکنند! آنان با همه فشارهای موجود عزم خود را جزم کرده اند تا هیمه سوزان آتشی شوند که با زور سرنیزه نهفته بود.<br />امروز تیتر خبرها حاکی از تصمیم این دو تن در شرکت در تظاهرات روز تقلب و خیانت بزرگ به ملت بود. <a href="http://www.tahavolesabz.com/item/935"><b><span class="Apple-style-span" style="color:#009900;">متن کامل این نشست را در سایت تحول سبز می توانید بخوانید</span></b></a>.<br />اما بر همه ستم دیدگان و دلسوزان یکسال گذشته است که این فرصت را مغتنم بشمارند و تا می توانند آمادگی جامعه را برای فریاد بزرگ آماده کنند.<div><b><span class="Apple-style-span" style="color:#FF6600;">تا بیست و دوم خرداد راهی نمانده است</span></b></div><div><b><span class="Apple-style-span" style="color:#CC0000;"></span></b>مباد که این روز از کف برود و باز زیر فشار و تهدیدها و دستگیری های حکومت نظامی افسوس و حسرت فرصت از دست رفته را بخوریم!</div><div><br /></div><div style="text-align: center;"><b><span class="Apple-style-span" style="color:#009900;">این روزها است که تاریخ آزادی ایران را می نویسد!</span></b></div><div style="text-align: right;"><b><span class="Apple-style-span" style="color:#009900;"><span class="Apple-style-span" style="color: rgb(51, 51, 51); font-weight: normal; line-height: 15px; font-family:Tahoma;font-size:12px;"><h2><span class="Apple-style-span" style="color:#006600;"><span class="Apple-style-span" style="font-family:'times new roman';"><span class="Apple-style-span" style="font-size: medium;">عنوان خبر: </span></span><a href="http://www.kaleme.com/1389/02/07/klm-17789" rel="bookmark" title="دیدار و گفت و گوی موسوی و کروبی پیرامون مسایل روز کشور+فیلم" target="_blank" style="text-decoration: none; font-weight: bold; text-align: right; direction: rtl; line-height: 31px; margin-bottom: 10px; "><span class="Apple-style-span" style="font-family:'times new roman';"><span class="Apple-style-span" style="font-size: medium;"><span class="Apple-style-span" style="color:#FF6600;">دیدار و گفت و گوی موسوی و کروبی پیرامون مسایل روز کشور</span></span></span></a></span></h2></span></span></b></div>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-48987698708495566722010-04-14T20:43:00.002+04:302010-04-14T21:09:13.342+04:30!زنده باد لیدی گاگا، بسیجی مخلصالان هیچ چیزی مهم تر از این نیست که به هر قیمتی رای این از خدا بی خبر را بشکنیم و نگذاریم این میرحسین دردسر ساز اسمش اول بماند! الان وقت آن است که همگی به لیدی گاگا؛ محبوب قلوب تمام بسیجیان مخلص رای دهیم تا زودتر این جرثومه انقلاب از رتبه اول به زیر بیاید. الان بر صدا و سیمای متعهد نیز واجب است که تا می تواند از این بانوی محترمه در انواع ژست ها تصویر - با لباس و بدون لباسش چندان مهم نیست، فتوایش را از همان ها که قتل های زنجیره ای را مباح کردند می گیریم - پخش کند تا مردم همیشه در صحنه و خنثی کننده همه توطئه ها، مثل <a href="http://www.radiofarda.com/articleprintview/2010433.html"><b><span class="Apple-style-span" style="color:#FF0000;">ارتش سایبری</span></b></a> به این نبرد حق علیه باطل وارد شوند (آهنگ جلودار با صدای حسام الدین سراج). باید با تمام قوا وارد شویم و از تمام امکانات بیکرانمان استفاده کنیم تا این جنبش سبزی ها پیروز نشوند. نگران نباشید، ما درخیابان ها هم بیکار نیستیم و برای این دو هفته هر کس که قیافه اش به چپ بزند را دستگیر می کنیم تا به اینترنت دسترسی نداشته باشد. کهریزک را هم دوباره پر می کنیم، حکمش را هم می گیریم! حتی اگر از رهبری باشد، مسئله حفظ نظام است!<div dir="rtl"><br />اینک کلیت نظام در خطر است! نباید لحظه ای درنگ کرد. هر کدام از این جنبش سبزی ها را در هر کجا که دیدید ناکارشان کنید، چشمشان را در بیاورید که نتوانند پشت کامپیوتر بنشینند، یا دستشان را بشکنید تا نتوانند ماوس را دست بگیرند. دستور داده ایم تا تمام سایت های کامپیوتری دانشگاه ها را تعطیل کنند تا هیچکس به اینترنت پر سرعت مفت دسترسی نداشته باشد. جریان قطره ای اینترنت را هم کلا و از بیخ قطع می کنیم تا هیچکس بجز آنها که ما می خواهیم نتوانند کاری از پیش ببرند. همان ها که همیشه برای مقاصد ما اینترنت با سرعت های نجومی، هزاران خط تلفن مفت اعم از ثابت و سیار و تمامی سخت افزار و نرم افزار جاسوسی، نفوذ و حک در اختیار دارند . اصلا نمی گذاریم در این دو هفته هیچکس به خانه اش برگردد تا خواب پشت کامپیوتر نشستن را در این دو هفته با خودش به گور ببرد!<div dir="rtl"><br />از همین حالا رای دادن به لیدی گاگا را شروع کرده ام! دیگران هم دارند تلاش می کنند تا اسم شیرین عبادی و زهرا رهنورد را مطرح کنند تا رای ها شکسته شود. به حول و قوه همان ها نفراتمان در بالاترین زیاد هستند! زنده باد لیدی گاگا که تمام نمایندگان اسلام ارزشی هوادارش هستند! <a href="http://www.time.com/time/specials/packages/article/0,28804,1972075_1972078_1972577,00.html"><b><i><span class="Apple-style-span" style="color:#009900;">لینکش را هم گذاشته ام، با خیال راحت بروید و رای دهید</span></i></b></a>! خودت برو و ببین</div></div>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-79716212542184101922010-03-08T10:45:00.001+03:302010-03-09T02:38:32.244+03:30فصل هراس<strong><span style="color:#333399;">بعد از ظهر امروز - هشتم مارس - همشهریان تهرانی که از میادین معروف آن، از جمله میدان ونک عبور می کردند متوجه تغییری کاملا محسوس در وضعیت آن ها می شدند. امروز عصر، وضعیت این میادین یادآور روزهای پر تنش پیش از بیست و دوم بهمن اخیر بود که آرام و قرار را از نظامیان گرفته بودند و آن ها را مستاصل از گوشه ای به گوشه ی دیگر شهر می کشاندند. عصر امروز در میدان ونک، ده ها دستگاه موتور سیکلت بدون نشان رسمی نظامی، در ضلع شمال غربی میدان مستقر شده بود و به همان میزان نظامیان در کنار موتورها مشغول گفت و گو بودند. در گوشه گوشه های کنار پیاده روهای میدان هم می شد افرادی را با کت و شلوار رسمی و بی سیم پیدا کرد. شلوغی غیر عادی پیاده روها و به همان نسبت خلوتی خیابان ولی عصر، کاملا یادآور شهر ملتهب در چند ماه پیش بود که نگاه ها را خواه ناخواه به کنج های خلوت پیاده روها می کشاند تا بلکه خبری از یک حرکت مشکوک گرفت اما... اختلاف غروب هشتم مارس امسال با روزهای مشابه در این بود که جمعیت حاضر در پیاده روها هیچ حرکت یا حالت جدی نداشتند و هر کس سر در گریبان خود داشت. اگر از آن همه شور و هیجان چند ماه پیش در ظاهر مردم چیزی باقی نمانده است، در عوض از میزان هراس حکومتیان از هر خبر یا شایعه ی تجمع، نه تنها چیزی کاسته نشده است، بلکه از جمعیت نظامی گرد آمده در میادین برای یک احتمال چنین برمی آید که بر هراس بیمارگونه ی اینان، به نحو قابل توجهی افزوده شده است. راستی، آیا هیچ گروه یا تجمعی برای امروز اعلام اجتماع کرده بودند که اینان چنین پر هراس به خیابان ها هجوم آورده بودند؟</span></strong>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-59702157562240522282010-03-04T11:34:00.000+03:302010-03-09T00:26:07.295+03:30زیر این نیم کاسه<span style="font-family:trebuchet ms;">ماجرای تغییر رنگ سبز پرچم ایران در محافل و مجالسی که رئیس حکومت کودتائی در آن حضور پیدا می کند موضوعی نیست که به نحوی از انحا چشم و گوش مخاطبان را نیازاریده باشد. شاید در ابتدا همگی با خودمان فکر کرده باشیم که این گاف حکومتی می تواند دست آویزی برای شوخی ها و طنزهای یومیه مان باشد و از این بابت نه تنها بی تدبیری حکومت کودتا را کمی دست بیاندازیم، که از این رهگذر دستمایه تفریحی نیز در وبلاگستان بسازیم.</span><br /><span style="font-family:trebuchet ms;"><br />این موضوع شاید برای یکی دوبار اول این اتفاق - اگر بتوان نامش را اتفاق گذاشت - جالب بوده باشد ولی وقتی این موضوع به چندین مورد در دو سه ماهه اخیر بدل می شود و هیچیک از دولتمردان و سران حکومتی به آن اعتراضی نمی کنند یا به اعتراضات عمومی اعتنائی نمی کنند، باید باور کرد که تغییر رنگ سبز در پرچم رسمی مملکت یک اتفاق از سر اشتباه نبود و پیغامی را به بیننده می خواهد برساند. اما چه پیامی می تواند در پس دستکاری پرچم رسمی کشور باشد مسلما گذر ایام روشن خواهدکرد ولی هر چه هست ناظرین و صاحبنظران نباید از آن بسادگی عبور کنند.<br /><br /><em><span style="color:#3333ff;">آنچه در انگیزه این عمل حکومت به ذهن من می رسد می تواند یکی از دو احتمال زیر باشد:</span></em><br /><strong>اول؛</strong> حکومت با حذف رنگ سبز از پرچم ایران می خواهد به مخالفان پیغام دهد که ما تا آخر هستیم! ولو رنگ پرچم ملی ایران را که هویت و نشان تاریخی ایران باشد از آن حذف کنیم. که این پیغام می تواند به منظور تهییج بیشتر جنبش و خروج عناصر افراطی این بخش از تعادل رفتاری جنبش باشد.<br /><br /><strong>و دوم؛</strong> با این عمل شاید می خواهند عرق عشق و علاقه به پرچم را زنده کنند تا جنبش سبز بجای استفاده از نماد سبز به سمت استفاده از پرچم سه رنگ برود و بدین ترتیب در حرکت های گروهی و مناسبت ها از بقیه افراد جمعیتی که پرچم ایران را نماد خود کرده اند قابل شناسائی نباشد.<br /><br />به هر حال و هر چه هست این ترفند حضرات نمی تواند فقط به این صورت ظاهر که دیده می شود ختم شود و باید منتظر بیرون آمدن یک مار دیگر از آستین این قوم باشیم، و در این حال بهتر است با پیش بینی رفتار خصم آمادگی بیشتری در مقابله داشته باشیم.</span>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-69830659719979624382010-03-04T00:17:00.002+03:302010-03-04T00:24:02.041+03:30وبلاگ ما را هم مسدود کردندبالاخره نوبت به ما هم رسید! این وبلاگ هم مسدود شد. حالا از این بستن ها چه خیری دیده اند با خودشان ولی هر چه هست دلیلش این را همه خوب می دانند که بجز ایجاد ترافیک بیشتر اینترنتی عملا نتیجه دیگری برایشان ندارد. به هر حال از آنجا که فعلا قصد آرام نشستن نداریم بنده عرض می کنم همین وبلاگ نصفه نیمه موجود را که بسته اند بنده یکی دیگر به همین نام درست کرده ام با اندکی تغییر آدرس. بینندگان می توانند به <a href="http://szerodegree.blogspot.com/"><strong>این آدرس</strong></a> برای روئیت مطالب بنده (اگر ما را قابل بدانید) تشریف بیاورید. والسلامSherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8676120.post-58026105039722002542010-03-02T22:45:00.003+03:302010-03-02T00:18:48.669+03:30ایران دخت - پیشنهادی برای فریاد آزادی<div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-family:times new roman;font-size:100%;"><span style="color:#000066;">لغو امتیاز مجله ی ایران دخت که متعلق به خانواده ی کروبی بود و به نظر می رسد بیش از هر چیز به دلیل برخی تسویه حساب ها با او چنان کردند، و توقف انتشار روزنامه ی اعتماد با آن همه دست به عصا راه رفتنش در این چند سال، که هر دو از جمله ی آخرین نشریاتی بودند که علیرغم سانسورها و اخطارهای پی در پی هنوز تلاش می کردند تا در حال و هوای جامعه ی کنونی ایران تنفس کنند، نشان دیگری است بر هراس و حساسیت جنون آمیز حاکمیت در مورد رسانه های خبری که از نگاهی دیگر اهمیت این وجه از ارتباط را نمایان می کند.<br />گویا سرنوشت محتوم تمامی منافذ انتقال آزاد اطلاعات در این پنج ساله همین بوده که به جرمی واهی عقوبتی سنگین را تحمل کنند و اگر به این سکوت ادامه دهیم پذیرفته ایم و رضایت داده ایم که چنین بماند که در صفی منظم - خواهی نخواهی - به سمت مسلخ برویم و فرقی نکند چقدر تا پایان خط زمان باقی ست، به هر حال نوبتت می رسد.<br />از همین روست که به نظرم نباید ساکت نشست و نظاره کرد که چه موقع نوبت ما می رسد، و اگر کاری از دستمان بر آید - که می آید و هر موقع که خواسته ایم و اراده مان را به عمل تبدیل کرده ایم کاری کرده ایم کارستان - تا بیش از این دیر نشده هر چه زودتر انجام دهیم.<br />پیشنهاد من تغییر نام رسانه های شخصی مان - همان وبلاگ هائی که دیگر به سنگرهای شخصی مان مبدل شده است و تا حال تنها سنگر تقریبا محافظت شده ی آزادی بیان است - به نام دو روزنامه ی اعتماد و ایران دخت برای زمانی محدود (مثلا دو یا سه روز) و افزودن نام این دو نشریه به ابتدای تمام خبرهای جدیدی است که در بالاترین یا فضاهای مشابه گذاشته می شود - مشابه عنوان همین مطلبی که اینک مقابل روی شماست - گذاشته می شود، و بدین ترتیب تولید و زایش بی نهایت این دو نماد آزادی بیان را در فضای مجازی محقق کرده ایم.<br /><br />حال می ماند خرد جمعی این رسانه که اراده ای کند و بار دیگر آزادی را از مجرای رسانه ای باقی مانده فریاد کند...</span></div></span></strong>Sherwoodhttp://www.blogger.com/profile/05422268458922220935noreply@blogger.com0