بيانيه هاي جبهه ي مشاركت و صنف سازي مدني تقي رحماني
در چند روز گذشته علاوه بر خبرهاي مختلف سياسي و خصوصا سياست خارجي كه در جاي خود اهميت ويژه ي خود را مي طلبيد، خبرهائي هم در گوشه و كنار سياست داخلي بود كه جلب نظر مي كرد.
اولين خبر به بيانيه ي تحليلي جبهه مشاركت باز مي گشت در مورد انتخابات رياست جمهوري كه به نظر منتقدين بيانيه اي منصفانه در مورد عملكرد مشاركت بوده است. اين بيانيه به عنوان يك سند تاريخي مي تواند راهگشاي برخي از مسائل باشد ولي بيش ار هر چيز روش تكراري سياست ورزي دولتي و دموكراتيزه كردن كشور از طريق چنگ زدن به قدرت به چشم مي خورد كه به نظر من نگارنده در شرايط فعلي لااقل به تنهائي جوابگو نخواهد بود. اين روش نمي تواند به تنهائي و بدون بستر سازي هاي مناسب نتيجه بخش باشد چنانچه عدم بستر سازي و توجيه هواداران جبهه در هنگام انتخابات در عدم موفقيت تبليغاتي مشاركت و دكتر معين بي تاثير نبوده است و نتيجه آن ايجاد ياس و سرخوردگي عمومي در هواداران و فعالين اين جبهه در انتخابات بود كه تا دير زماني ادامه داشت. شايد يكي از نقاط ضعف اين بيانيه را هم در همينجا بدانيم كه به اين بستر سازي و راهكارهاي اجرائي آن در ميان عموم بطور جدي پرداخته نشده است.
در عين حال آنجا كه موجه بودن كانديداي انتخابي (دكتر معين) در نزد مشاركتي ها مورد تاكيد قرار گرفته نيز از نظر من جاي ايراد است چرا كه فقط موجه بودن يك فرد در يك يا چند تشكيلات نيست كه از آن فرد يك رئيس جمهور با پشتوانه ي مردمي مي سازد بلكه بيش و پيش از آن وجهه آن فرد در بين راي دهندگان است كه مقبوليت عمومي را نمايان مي كند و از اين رو گزاره ي مورد نظر حاكي از عدم ارجاع به آراء مردم دارد و نتيجه گرفته شده هم مويد آن است. بايد پذيرفت كه جبهه مشاركت لااقل در اين بخش از نگاه و آرا مردم فاصله گرفته است.
از نكته ي فوق شايد بتوان دليل ناتواني تسري شعارهاي اين جبهه در ميان مردم را نيز دريافت. اينكه گروه و تشكيلات حزبي بازخوردهاي مناسبي از جامعه نداشته باشد و به همين دليل به نتايج نامناسبي نيز برسد مي تواند به گم كردن هدف اصلي منتج شود و اولين عارضه ي آن استفاده از شعارهائي است كه در ميان مردم انعكاس مناسبي ندارد.
شايد اگر اين بيانيه بصورت كامل توسط نقادان تحليل و بررسي مي شد مي توانست راهگشاي موارد قوت و كاستي نگاه جبهه ي مشاركت به جامعه ي خود باشد تا از آن طريق به گام هاي استوار تر و دقيق تر بعدي دست يابد.
ولي پس از مدتي بيانيه ي ديگري از مشاركت در قالب فصل نامه هشتم جبهه ي مشاركت در نشريات توزيع شد كه به تحليل شرايط موجود مي پرداخت. اگر چه به نظر من اين يكي از نظر اهميت به درجه بيانيه ي قبلي نمي رسد، ولي از آنجا كه مخلص كلام مشاركت در اين مقاله يكجا وجود دارد مي تواند حائز اهميت باشد. در اينجا هم اين حزب به همان طبل پيشين سياست ورزي كوبيده است و به نظر نمي آيد تغييري در مواضعش نسبت به بيانيه ي قبلي داشته باشد.
اولين خبر به بيانيه ي تحليلي جبهه مشاركت باز مي گشت در مورد انتخابات رياست جمهوري كه به نظر منتقدين بيانيه اي منصفانه در مورد عملكرد مشاركت بوده است. اين بيانيه به عنوان يك سند تاريخي مي تواند راهگشاي برخي از مسائل باشد ولي بيش ار هر چيز روش تكراري سياست ورزي دولتي و دموكراتيزه كردن كشور از طريق چنگ زدن به قدرت به چشم مي خورد كه به نظر من نگارنده در شرايط فعلي لااقل به تنهائي جوابگو نخواهد بود. اين روش نمي تواند به تنهائي و بدون بستر سازي هاي مناسب نتيجه بخش باشد چنانچه عدم بستر سازي و توجيه هواداران جبهه در هنگام انتخابات در عدم موفقيت تبليغاتي مشاركت و دكتر معين بي تاثير نبوده است و نتيجه آن ايجاد ياس و سرخوردگي عمومي در هواداران و فعالين اين جبهه در انتخابات بود كه تا دير زماني ادامه داشت. شايد يكي از نقاط ضعف اين بيانيه را هم در همينجا بدانيم كه به اين بستر سازي و راهكارهاي اجرائي آن در ميان عموم بطور جدي پرداخته نشده است.
در عين حال آنجا كه موجه بودن كانديداي انتخابي (دكتر معين) در نزد مشاركتي ها مورد تاكيد قرار گرفته نيز از نظر من جاي ايراد است چرا كه فقط موجه بودن يك فرد در يك يا چند تشكيلات نيست كه از آن فرد يك رئيس جمهور با پشتوانه ي مردمي مي سازد بلكه بيش و پيش از آن وجهه آن فرد در بين راي دهندگان است كه مقبوليت عمومي را نمايان مي كند و از اين رو گزاره ي مورد نظر حاكي از عدم ارجاع به آراء مردم دارد و نتيجه گرفته شده هم مويد آن است. بايد پذيرفت كه جبهه مشاركت لااقل در اين بخش از نگاه و آرا مردم فاصله گرفته است.
از نكته ي فوق شايد بتوان دليل ناتواني تسري شعارهاي اين جبهه در ميان مردم را نيز دريافت. اينكه گروه و تشكيلات حزبي بازخوردهاي مناسبي از جامعه نداشته باشد و به همين دليل به نتايج نامناسبي نيز برسد مي تواند به گم كردن هدف اصلي منتج شود و اولين عارضه ي آن استفاده از شعارهائي است كه در ميان مردم انعكاس مناسبي ندارد.
شايد اگر اين بيانيه بصورت كامل توسط نقادان تحليل و بررسي مي شد مي توانست راهگشاي موارد قوت و كاستي نگاه جبهه ي مشاركت به جامعه ي خود باشد تا از آن طريق به گام هاي استوار تر و دقيق تر بعدي دست يابد.
ولي پس از مدتي بيانيه ي ديگري از مشاركت در قالب فصل نامه هشتم جبهه ي مشاركت در نشريات توزيع شد كه به تحليل شرايط موجود مي پرداخت. اگر چه به نظر من اين يكي از نظر اهميت به درجه بيانيه ي قبلي نمي رسد، ولي از آنجا كه مخلص كلام مشاركت در اين مقاله يكجا وجود دارد مي تواند حائز اهميت باشد. در اينجا هم اين حزب به همان طبل پيشين سياست ورزي كوبيده است و به نظر نمي آيد تغييري در مواضعش نسبت به بيانيه ي قبلي داشته باشد.
ولي شايد در اين بين نظر تقي رحماني بر مبناي صنف سازي مدني نظريه اي اجرائي تر باشد. با اين روش شايد بتوان به نهادينه كردن مردم سالاري و دريافت بازخوردهاي مناسب و واقعي از جامعه دست يافت. ولي او هم در اين مختصر راهكار اجرائي ارائه نمي كند. به هر حال پيشنهاد مي كنم آن را نگاهي بياندازيد؛ خالي از لطف نيست!
صنف سازي مدني؛ تجويز تقي رحماني براي طبقه متوسط
... طبقهي متوسط بايد به جاي تسخير دولت به صنف سازي مدني بپردازد، به جاي استقراض از دولت در حوزهي عمومي بايستد و بستر بازي را عوض كند ...
... صد سال است براي آزادي مسيري را دور ميزنيم ... امروز فصل نقد است، نقد منصفانه نه نقد بي رحمانه، ولي بايد دليرانه خود را نقد كنيم ...
... حافظهي تاريخي در ايران وجود ندارد هر دوره با يكسري دانشجوي جوان و يكسري سياستمدار جوان مواجه هستيم كه انباشت تجربه ندارد ... طبقهي متوسط در صد سال اخير هر بار كه به اين مقام و دولت شدن انديشيده است پلكان ديگران شده، فكر ميكرده ديگران را پلكان كرده است ولي خودش پلكان شده است و وقتي كه به قدرت رسيده است ناچار بوده شعار قدرتمندان را پياده كند...
... نگوييد سياست بد است، چرا كه سياست تمام زندگي شماست، ترافيك تهران هم نمودي از سياست است، ... ما فاقد بستر مناسب براي دموكراسي سازي هستيم، تسخير دولت راه چارهي ما نبوده است، آن حزب سياسي كه ميخواهد با يك جمع سياسي دوباره دولت را در ايران بگيرد به در بسته ميزند و شيپور را از در گشادش ميزند ...
... امروز وقت آن است كه نگاه تسخير دولت جايش را به گفت وگو در حضور جامعهي مدني و حوزهي عمومي بدهد، من حق حيات و زندگي ميخواهم و به آن كسي راي ميدهم كه بتواند حداقل رفاه و آزادي من را تامين كند. شما وقتي خاتمي را به صحنه برديد از او اتوپيا ميخواستيد، ظرفيت آقاي خاتمي مشخص بود، اگر شما ميزان بوديد او ميزانتر عمل ميكرد. اگر ما ميزان بوديم او بهتر عمل ميكرد، شما از خاتمي چيزي ميخواستيد كه در آرمانهاي خودمان بود، آقاي خاتمي ظرفيت و باورهايش مشخص بود، وقتي روشنفكر خود نداند چه ظرفيتي دارد از مخاطبش چه انتظاري ميتوان داشت. هر بار در ايران گرد وخاك سياست شده است روشنفكران در صفحهي اول مطبوعاتند، هر بار گرد و خاك خوابيده است ميبيند اوضاع در دست چه كساني است.
... براي اين كه بازي دوباره از صفر آغاز نشود امسال فرصت خوبي است كه به جاي تشكيل جبهههاي گوناگون ... به چند سوال بنيادين جواب داده شود. مساله فراتر از مذهبي و غيرمذهبي است، مسالهي يك طبقهي شكل گرفته و ناگرفتهي نيم بندي است كه آزادي ميخواهد و منشا تحولات صد سالهي اخير در تاريخ ايران بوده، دويده است اما به اندازهاش نتيجه نگرفته است ... طبقهي متوسط بايد به جاي تسخير دولت به صنف سازي مدني بپردازد، به جاي استقراض از دولت در حوزهي عمومي بايستد و بستر بازي را عوض كند، اگر بستر بازي را عوض كنم آن وقت با اتحاد بيشتر ميتوانيم از هر دولتي حقوق خودمان را استيفاء كنيم و حق شهروندي بخواهيم ولي اگر در دولت برويم بايد دولتي را بخواهيم كه با خيلي از جاهاي آن موافق نيستيم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر