۲۱ آبان ۱۳۸۴

نامه ای با بيش از 260 امضا خطاب به آيت الله شاهرودی براي گنجي

جا دارد كه اين نامه را كمي جدي تر بگيريم و به آن بها دهيم تا شايد وضع گنجي از آنچه كه هست بدتر نشود. نام هائي كه همه آشنا هستند اين بار و براي چندمين بار دست به قلم برده اند و در اقدامي هماهنگ از رئيس قوه ي قضائيه خواسته اند تا براي گنجي اقدامي بكند.

در زمانی که ماه ها می گذرد و کسی کاری برای گنجی نمی تواند کرد و به گفته همسرش وی در زندان انفرادی مانند شمع هر روز تکيده تر می شود؛ جمعی از فعالان سياسی با امضای نامه ای ديگر از رييس قوه قضاييه خواسته اند تا ترتيبی برای بررسی بی طرفانه وضعيت گنجی بدهد.
ناظران سياسی معتقدند که در شرايط حاضر اراده ای که حاضر باشد با دخالت در پرونده اکبر گنجی خود را به نوعی در آن درگير کند وجود ندارد و از همين رو خانم معصومه شفيعی در مصاحبه های خود مسوولان کشور را متوجه می کند که پايئن دستان مشغول بازی خطرناکی هستند که هر آن ممکن است هزينه سنگينی روی دست آن ها بگذارد.
متن نامه
نامه از فعالان سیاسی به رئيس قوه قضائيه به اين شرح است:
جناب آقاي هاشمي شاهرودي
رئيس محترم قوه قضائيه
باسلام و دعاي خير،
همان‌طور كه مطلعيد خانم شفيعي، همسر آقاي اكبر گنجي طي نامه‌اي از ضرب و شتم مكرر و زدن دستبند قپاني به آقاي گنجي همراه با فحاشي ماموران دادستاني تهران نسبت به ايشان، به جنابعالي شكايت كرده است.
اگرچه اظهارات روز سه‌شنبه 10/8/84 شما مبني بر اين كه گمان نمي‌كنيد اين ادعاها صحيح باشد - مندرج در روزنامه همشهري– نوعي پيش‌داوري عليه اين شكايت و دور از بيطرفي قضايي بود و ما از اين رو و نيز بر حسب تجربه‌هاي قبلي خود قاعدتاً بايد نسبت به رسيدگي منصفانه و قانوني به اين شكايات بسيار بدبين باشيم، گمان مي‌كنيم كه اظهار نظر بالا مي‌تواند قرينه‌اي براي رسيدگي در اين مورد خاص باشد، زيرا چه چيزي براي دستگاه قضايي بهتر از اين خواهد بود كه شكايتي از سوي يك زنداني سياسي مطرح شود و با رسيدگي منصفانه و بيطرفانه وارد نبودن آن ثابت گردد.
ما امضاكنندگان اين نامه از جنابعالي درخواست مي‌كنيم كه براي به يقين تبديل‌شدن اين گمان، مرجع بيطرف و مستقلي را براي رسيدگي سريع و علني به ادعاهاي آقاي گنجي كه صحت بسياري از آنها در گذشته مشخص شده است تعيين كنيد تا دست‌كم براي نخستين بار نقض كنندگان حقوق شهروندي به پاي ميز محاكمه كشيده شوند. اميدواريم كه با دستور عاجل و قاطع جنابعالي و رئيس محترم دادگستري استان تهران كه مسئول اجراي اين قانون هستند لااقل بخشي از حقوق شهروندي تضييع شده آقاي گنجي احقاق شود و خانواده رنج كشيده و شديداً نگران او ناچار نشوند از مراجع فرامرزي دادخواهي كنند و به مجامع حقوقی بين‌المللي پناه برند.
با تشكر و احترام:
فاطمه آرام نژاد- زهره آقاجري - هاشم آقاجري ـ محمد آزادي ـ حميد آصفي ـ مسعودآقايي- سامر آقايي - ناصر آملی- حامد ابراهیمی - محسن ابراهیمی- هادي احتظاظي ـ بختیار احمدی - رضا احمدی – امین احمدیان - نعمت احمدي ـ مصطفي اخلاقي ـ مرتضی اصلاح چی - حسن افتخار اردبيلي ـ علي اكرمي ـ احمد الهی نیا- عبدالمجيد الهامي ـ امین امیری - حبیب الله امیری - مهدي اميني زاده ـ حسين انصاري‌راد ـ مصطفي ايزدي ـ ابوالفضل بازرگان ـ محمدنويد بازرگان ـ مجتبی باستانی - مختار باطولي- ايرج باقرزاده- مهدی باقری - روح الله باقر آبادي – صفرعلی باقری- ایمان براتیان - پروين بختيار نژاد- سید محمد رضا برقعی - رحمت الله برهاني - محمد بسته‌نگار ـ امیر بلالی - سید علی بنی رضی - محمدحسين بني‌اسدي ـ سهام بورقانی - محمد بهزادي ـ ـ محمد بهفروزي ـ صفا بيطرف - حسين پايا ـ علي پايا ـ مسعود پدرام ـ سید مجید پورقاسمی - محمود پيش‌بين ـ حبيب‌الله پيمان - عباس تاج‌الديني ـ علي تاجرنيا ـ رضا تهراني ـ غلامعباس توسلي ـ محمد توسلي ـ جلال توكليان ـ مجيد جابری - اسماعیل جعفرزاده ـ حميدرضا جلائي‌پور ـ جلال جلالي‌زاده ـ علی جمالی - فريده جمشيدي ـ پیمان جهانشیری - مجتبي جهاني ـ مجيد حاجي بابايي- سعید حبیبی - مهدی حبیبی - سعيد حجاريان ـ طه حجازي ـ حميد حديثي - علي حديثي- آیدین حسن لو- بهزاد حق‌پناه ـ فاطمه حقيقت‌جو ـ علي حكمت ـ ابوالفضل حكيمي ـ حميد حسامي ـ محمد حيدري ـ ابراهيم خوش سيرت ـ هادي خانيكي ـ رضا خجسته رحیمی - امير خرم ـ روزبه خسروخاور- سيدمحمدعلي دادخواه ـ محمد دادفر ـ رسول دادمهر ـ محمود دردکشان - فريبا داودي مهاجر ـ پروين‌دخت دفتري ـ محمود دل‌آسايي ـ رضا دلبری - مصيب دواني ـ مسعود دهقان - ابراهيم دينوي ـ فتح الله ربانی- رضا رئيس‌طوسي ‌ـ محمدجواد رجائيان ـ عليرضا رجايي ـ مهدی رجائی – ابوالفضل رحیمی محلاتی - حیدرعلی رستمی – جعفر رسولی - محمدصادق رسولي ـ عبدالعلی رضائی - احد رضائي ـ بهمن رضاخاني ـ حسين رفيعي ـ روزبه ریاضی - نفیسه زارع ممکن - نگار زمان فر- پرويز زندي‌نيا ـ محمدرضا زهدي ـ احمد زيدآبادي- احمد ساعي ـ عزت ‌الله سحابي - فريدون سحابي ـ هاله سحابي ـ عيسي سحرخيز ـ علیرضا سیاسی راد- سيدرضا سيدزاده ـ سید محمد علی سیدنژاد - محسن سیدین - عبدالکریم سروش - فاطمه سلیمانی - سيدمحمد سيف‌زاده ـ محمود شاددل بصير ـ ابراهيم شاكري ـ علي شاملو ـ محمد شانه‌چي ـ حسين شاه‌حسيني ـ علی شاه زیدی – مریم شبانی - محمد شريف ـ حجت الله شریفی - ماشاءالله شمس‌الواعظين ـ فيروزه صابر- علی صابری - محمد صاحب محمدي ـ محمود صارمي ـ ابوالقاسم صالحی - مصطفی صالحی - هاشم صباغيان ـ احمد صدرحاج‌سيدجوادي ـ احمد صدري ـ سمیرا صدری - محمود صدري ـ مهدي صراف ـ عباس صفائي‌فر ـ حميد رضا صمدي ــ جلیل ضرابی - اعظم طالقاني ـ حسام طالقاني ـ طاهره طالقاني ـ محمد طاهري ـ حمید طباطبائی - رضا ظفري - كيان ظهرابي ـ هما عابدي آرزو عابدینی ـ حسن عرب‌زاده ـ روئين عطوفت ـ جواد علائی – محمد باقرعلائی - علي علوي- عليرضا علوي‌تبار ـ محمدجعفر عمادي ـ محمود عمراني ـ علي‌اصغر غروي ـ مسعود غفاري ـ مهدي غني ـ عباسعلی فاتح - محمدتقي فاضل‌ميبدي ـ ناصر فخرسلطاني ـ علی فرخی - غفار فرزدي ـ مراد فرهادپور- مرتضي فلاح ـ حسام فیروزی - هادی قابل - عباس قائم‌الصباحي ـ علیرضا قره قزلو- ماهرو قشقايي ـ رحمانقلي قلي‌زاده ـ نظام‌الدين قهاري ـ میثم قهوه چیان - روشنک قیاسیان - غلامحسین قیصری - اسدالله كارشناس ـ رحمان كارگشا ـ بهزاد كاظمي- مرتضي كاظميان ـ هادی کحال زاده - محسن كديور ـ محمد رضا کرباسی – علیرضا کفشکنان - حسین کمالی – علی کمیجانی - پروين كهزادي ـ يعقوب كوثري ـ بهناز كياني ـ پروين كهزادي- محترم گل بابايي- بيژن گل‌افزا ـ فاطمه گوارايي ـ مسعود لدني ـ هادی لطفی - حسين لقمانيان ـ محمد تقی متقی - محمود مومن - حسين مجاهد ـ سید احمد مجیدی – محمد محرابی - محسن محققي ـ نرگس محمدي ـ نوشين محمدي-محمد محمدي اردهالي- فرید مدرسی - سعيد مدني ـ مرضيه مرتاضي‌لنگرودي ـ مصطفي مسكين ـ رضا مسموعي ـ مهدی مشایخی - احمد معصومي ـ بدرالسادات مفيدي ـ مرتضي مقدم ـ مصطفی ملکیان – احسان منصوری - احمد منتظري ـ سعيد منتظري ـ خسرو منصوريان ـ حسین مهدوی – سید علی اکبر موسوی ( خوئینی ) - يوسف مولايي ـ عبدالله مومنی - علی مومنی - وحيد ميرزاده ـ الله‌كرم ميرزايي ـ آکام مینائی - غلامحسین نادی - علي‌اكبر نجفي ـ مجتبی نجفی - حسن نصراللهی - محمود نكوروح ـ سيدحميد نوحي ـ نوشین نوع پرست- علی نیکو نسبتی - محمد هاشمی - حمید هداوند- بهاره هدایت - سيد هاشم هدايتي – علي رضا هندي ـ احسان هوشمند ـ ناصر هوشمند ـ حنیف یزدانی - ابراهيم يزدي ـ حسن يوسفي‌اشكوري ـ رضا يوسفيان

نقل شده از روزنامه اينترنتي روز با نام کاری برای گنجی

۱۰ آبان ۱۳۸۴

بيانيه هاي جبهه ي مشاركت و صنف سازي مدني تقي رحماني

در چند روز گذشته علاوه بر خبرهاي مختلف سياسي و خصوصا سياست خارجي كه در جاي خود اهميت ويژه ي خود را مي طلبيد، خبرهائي هم در گوشه و كنار سياست داخلي بود كه جلب نظر مي كرد.
اولين خبر به بيانيه ي تحليلي جبهه مشاركت باز مي گشت در مورد انتخابات رياست جمهوري كه به نظر منتقدين بيانيه اي منصفانه در مورد عملكرد مشاركت بوده است. اين بيانيه به عنوان يك سند تاريخي مي تواند راهگشاي برخي از مسائل باشد ولي بيش ار هر چيز روش تكراري سياست ورزي دولتي و دموكراتيزه كردن كشور از طريق چنگ زدن به قدرت به چشم مي خورد كه به نظر من نگارنده در شرايط فعلي لااقل به تنهائي جوابگو نخواهد بود. اين روش نمي تواند به تنهائي و بدون بستر سازي هاي مناسب نتيجه بخش باشد چنانچه عدم بستر سازي و توجيه هواداران جبهه در هنگام انتخابات در عدم موفقيت تبليغاتي مشاركت و دكتر معين بي تاثير نبوده است و نتيجه آن ايجاد ياس و سرخوردگي عمومي در هواداران و فعالين اين جبهه در انتخابات بود كه تا دير زماني ادامه داشت. شايد يكي از نقاط ضعف اين بيانيه را هم در همينجا بدانيم كه به اين بستر سازي و راهكارهاي اجرائي آن در ميان عموم بطور جدي پرداخته نشده است.
در عين حال آنجا كه موجه بودن كانديداي انتخابي (دكتر معين) در نزد مشاركتي ها مورد تاكيد قرار گرفته نيز از نظر من جاي ايراد است چرا كه فقط موجه بودن يك فرد در يك يا چند تشكيلات نيست كه از آن فرد يك رئيس جمهور با پشتوانه ي مردمي مي سازد بلكه بيش و پيش از آن وجهه آن فرد در بين راي دهندگان است كه مقبوليت عمومي را نمايان مي كند و از اين رو گزاره ي مورد نظر حاكي از عدم ارجاع به آراء مردم دارد و نتيجه گرفته شده هم مويد آن است. بايد پذيرفت كه جبهه مشاركت لااقل در اين بخش از نگاه و آرا مردم فاصله گرفته است.
از نكته ي فوق شايد بتوان دليل ناتواني تسري شعارهاي اين جبهه در ميان مردم را نيز دريافت. اينكه گروه و تشكيلات حزبي بازخوردهاي مناسبي از جامعه نداشته باشد و به همين دليل به نتايج نامناسبي نيز برسد مي تواند به گم كردن هدف اصلي منتج شود و اولين عارضه ي آن استفاده از شعارهائي است كه در ميان مردم انعكاس مناسبي ندارد.
شايد اگر اين بيانيه بصورت كامل توسط نقادان تحليل و بررسي مي شد مي توانست راهگشاي موارد قوت و كاستي نگاه جبهه ي مشاركت به جامعه ي خود باشد تا از آن طريق به گام هاي استوار تر و دقيق تر بعدي دست يابد.
ولي پس از مدتي بيانيه ي ديگري از مشاركت در قالب فصل نامه هشتم جبهه ي مشاركت در نشريات توزيع شد كه به تحليل شرايط موجود مي پرداخت. اگر چه به نظر من اين يكي از نظر اهميت به درجه بيانيه ي قبلي نمي رسد، ولي از آنجا كه مخلص كلام مشاركت در اين مقاله يكجا وجود دارد مي تواند حائز اهميت باشد. در اينجا هم اين حزب به همان طبل پيشين سياست ورزي كوبيده است و به نظر نمي آيد تغييري در مواضعش نسبت به بيانيه ي قبلي داشته باشد.

ولي شايد در اين بين نظر تقي رحماني بر مبناي صنف سازي مدني نظريه اي اجرائي تر باشد. با اين روش شايد بتوان به نهادينه كردن مردم سالاري و دريافت بازخوردهاي مناسب و واقعي از جامعه دست يافت. ولي او هم در اين مختصر راهكار اجرائي ارائه نمي كند. به هر حال پيشنهاد مي كنم آن را نگاهي بياندازيد؛ خالي از لطف نيست!

صنف سازي مدني؛ تجويز تقي رحماني براي طبقه متوسط

... طبقه‌ي متوسط بايد به جاي تسخير دولت به صنف سازي مدني بپردازد، به جاي استقراض از دولت در حوزه‌ي عمومي بايستد و بستر بازي را عوض كند ...
... صد سال است براي آزادي مسيري را دور مي‌زنيم ... امروز فصل نقد است، نقد منصفانه نه نقد بي رحمانه، ولي بايد دليرانه خود را نقد كنيم ...
... حافظه‌ي تاريخي در ايران وجود ندارد هر دوره با يكسري دانشجوي جوان و يكسري سياستمدار جوان مواجه هستيم كه انباشت تجربه ندارد ... طبقه‌ي متوسط در صد سال اخير هر بار كه به اين مقام و دولت شدن انديشيده است پلكان ديگران شده، فكر مي‌كرده ديگران را پلكان كرده است ولي خودش پلكان شده است و وقتي كه به قدرت رسيده است ناچار بوده شعار قدرتمندان را پياده كند...
... نگوييد سياست بد است، چرا كه سياست تمام زندگي شماست، ترافيك تهران هم نمودي از سياست است، ... ما فاقد بستر مناسب براي دموكراسي سازي هستيم، تسخير دولت راه چاره‌ي ما نبوده است، آن حزب سياسي كه مي‌خواهد با يك جمع سياسي دوباره دولت را در ايران بگيرد به در بسته مي‌زند و شيپور را از در گشادش مي‌زند ...
... امروز وقت آن است كه نگاه تسخير دولت جايش را به گفت وگو در حضور جامعه‌ي مدني و حوزه‌ي عمومي بدهد، من حق حيات و زندگي مي‌خواهم و به آن كسي راي مي‌دهم كه بتواند حداقل رفاه و آزادي من را تامين كند. شما وقتي خاتمي را به صحنه برديد از او اتوپيا مي‌خواستيد، ظرفيت آقاي خاتمي مشخص بود، اگر شما ميزان بوديد او ميزان‌تر عمل مي‌كرد. اگر ما ميزان بوديم او بهتر عمل مي‌كرد، شما از خاتمي چيزي مي‌خواستيد كه در آرمان‌هاي خودمان بود، آقاي خاتمي ظرفيت و باورهايش مشخص بود، وقتي روشنفكر خود نداند چه ظرفيتي دارد از مخاطبش چه انتظاري مي‌توان داشت. هر بار در ايران گرد وخاك سياست شده است روشنفكران در صفحه‌ي اول مطبوعاتند، هر بار گرد و خاك خوابيده است مي‌بيند اوضاع در دست چه كساني است.
... براي اين كه بازي دوباره از صفر آغاز نشود امسال فرصت خوبي است كه به جاي تشكيل جبهه‌هاي گوناگون ... به چند سوال بنيادين جواب داده شود. مساله فراتر از مذهبي و غيرمذهبي است، مساله‌ي يك طبقه‌ي شكل گرفته و ناگرفته‌ي نيم بندي است كه آزادي مي‌خواهد و منشا تحولات صد ساله‌ي اخير در تاريخ ايران بوده، دويده است اما به اندازه‌اش نتيجه نگرفته است ... طبقه‌ي متوسط بايد به جاي تسخير دولت به صنف سازي مدني بپردازد، به جاي استقراض از دولت در حوزه‌ي عمومي بايستد و بستر بازي را عوض كند، اگر بستر بازي را عوض كنم آن وقت با اتحاد بيشتر مي‌توانيم از هر دولتي حقوق خودمان را استيفاء كنيم و حق شهروندي بخواهيم ولي اگر در دولت برويم بايد دولتي را بخواهيم كه با خيلي از جاهاي آن موافق نيستيم...