نامه دکتر زرافشان از اوين
ايران ما - به قرار اطلاعی که به زندان رسیده است، هفته پیش یک خبرچین خرده پای اطلاعات جمهوری اسلامی، عباس فخرآور که اخیرا به علت نداشتن «بهره خدمتی» در داخل کشور، اول به دبی و از آنجا به آمریکا فرستاده اند، همراه با یک ساواکی فراری که مجری یکی از کانالهای تلویزیونی لس آنجلس به نام کانال یک است در پوستین من و تنی چند از زندانیان سیاسی دیگر افتادهاند. قصد پاسخگویی به چنین کسی را ندارم، زیرا از همان نخستین روزهایی که این فرد را به بند زندانیان سیاسی فرستادهاند، واکنش و تصمیم دسته جمعی زندانیان، خودداری از گفتگو و برقراری هرگونه رابطه با این فرد و دو سه نفر همپالگی دیگر او بود. امروز هم بگو مگوی من یا سایر زندانیان با چنین عنصری موضوعیت ندارد.
دغدغه ها و مشغلههای ذهن ما هم چیزی سوای این افراد و این مسایل است. این فرد عاملی آبرو فروخته است که جمع زندانیان سیاسی با مبارزه سرسختانه او را به خارج زندان «تف کردند» و چون خارج از زندان هم ماهیت او بر صغیر و کبیر روشن بوده و حنای او رنگی نداشته است به خارج کشور گسیل شده تا شاید بهرهای از او عاید شود. قصدم اینجا روشن کردن چند نکته ی دیگر است:
جریانی در خارج از کشور که نیرو و پایگاهی در جامعه و در میان مردم ندارد اما پول دارد و مایل است در کنار جریان های سیاسی دیگر در زندان هم کسی و یا کسانی را داشته باشد تا از آنها به عنوان دست آویز و تبلیغ برای خود استفاده کند به وسیله ایادی خود با دادن پول و مستمری به برخی مجرمین عادی، قاچاقچیان و اراذل و اوباش نیازمند، در زندانها «یارگیری» میکند و تصورش این است که با تبلیغ در مورد چنین عناصری در رسانه های برون مرزی که در اختیار دارد میتواند از اینان چهره سیاسی بسازد و با این روش در کنار دیگر جریان های سیاسی داخل کشور، برای خود نیز جریانی را به وجود آورد. این است که هر چند یکبار از طریق برخی از رسانه های برون مرزی وابسته به آن، از وجود بعضی زندانیان سیاسی آگاه میشویم که در خود زندانها هنوز کسی از وجود آنها اطلاعی ندارد! رسانههای مذبور اغلب با استفاده از اسامی این افراد و حتی با استفاده از برخی اسامی موهوم که وجود خارجی ندارند لیست میسازند و آنها را زندانی سیاسی معرفی و دائم در مورد آنها اخبار مجعول و خلاف واقع پخش میکنند. بدیهی است که این نوع اخبار مجعول و مشکوک و این نوع «بدل سازی»ها ، هم چهره زندانیان سیاسی را مخدوش میکند و هم به اعتبار رسانه های سالم و فعالیت های خبررسانی سالم آسیب میرساند. این جماعت ظاهرا بیرون از زندان هم چنین اقداماتی دارند. افرادی غیر سیاسی، غالبا بیسواد و یا کم سواد، از لحاظ اجتماعی وازده و بیکار، بعضا معتاد و با سوابق مشکوک جذب میکنند یا در واقع می خرند تا از آنها لیست اسامی بسازند . اما هر چند گاه که یکی از آنان را به خاطر تماس با دوستان رادیو – تلویزیونی خارج نشین آنان یا مسائل دیگری از همین قبیل دستگیر میکنند و به زندان می آورند به دلیل همین خصوصیات شخصیتی اشان و به علت فقدان انگیزه برای تحمل بازداشت و زندان، هرکدام که از قبل عامل پلیس نبوده باشند، ظرف مدت کوتاهی به دامان پلیس میغلتند. چنین است که گاهی میبینیم اینان از داخل زندان اوین حتی با خارج کشور تماس تلفنی میگیرند و مصاحبه میکنند. به این ترتیب عناصر خارج نشین یاد شده گمان می کنند سرنخ این عروسکها را خود به دست دارند حال آنکه بازی را سیستم اطلاعاتی اداره می کند. «گروه فشار» چند نفرهای هم که طی سالهای اخیر معمولا در بند زندانیان سیاسی وجود داشته اند از همین عناصر به اضافه ی یکی دو نفر از زندانیان اطلاعاتی و نظامی یا نیروی انتظامی که غالبا به علت اختلاص جاسوسی و امثال اینها زندانی بوده اند تشکیل شده است .
عباس فخرآور یکی از همین عناصر است که در مورد او و سوابق و فعالیت هایش بعضی از همبندان ما از جمله آقایان داراب زند و حجت بختیاری مطالب و توضیحات مفصل تری را قبلا افشا کرده اند. جمع زندانیان سیاسی که از نمایندگان جریان های گوناگون تشکیل می شود این گروه کوچک را طی سالهای گذشته در داخل زندان فلج و بی اثر کرده است؛ اما در میان جمع مزبور تا مدتها این اجماع وجود داشت که به خاطر اجتناب از تاثیر ناراحت کننده ای که بر افکار عمومی دارد، حتی المقدور از طرح علنی اینگونه مسائل داخلی و افشای این جماعت چشم پوشی شود.
اما از آنجا که اقدامات این گروه فریب مردمی است که از درون زندانها، اطلاعات درست و دقیقی ندارند و گاه منبع عمدهی اطلاعات آنها، رسانه های برون مرزی است و به علاوه اینان خود وقاحت را در خارج از زندان به جایی رسانده اند که علیه زندانیان سیاسی سمپاشی و لجن پراکنی می کنند، اکنون به نظر میرسد افشای آنان ضرورت بیشتری یافته است.
مردم ایران به طور کلی نسبت به زندانیان سیاسی همدردی دارند و بدون توجه به گرایشات سیاسی متفاوتشان از آنها پشتیبانی میکنند، زیرا در این مورد پای یک حق عمومی و دموکراتیک یعنی حقوق زندانیان سیاسی بدون توجه به نوع عقیده ی او در میان است . از این رو این گونه رسانه ها که علیه زندانیان سیاسی سمپاشی می کنند باید به مردم توضیح دهند که دلیل دشمنیشان با زندانیان سیاسی چیست؟
زندانیان هسته اطلاعاتی داخل زندان را سوزاندهاند و بی اثر کردهاند، چرا فلان کانال تلویزیونی لس آنجلس از این بابت برآشفته است؟
ما امیدواریم رسوایی اخیر این جوانک- که از نوع خود اولین مورد هم نیست- برای آنان که در خارج از کشور گمان می کنند سر نخ این عروسکها را خود به دست دارند، درس عبرتی شده باشد و به آنها فهمانده باشد که اولا کار اجتماعی و سیاسی با اینگونه بازی های بچه گانه و غالبا زیانبخش بسیار تفاوت دارد و ثانیا مهره های سوخته ای از قماش عباس فخرآور، آبرو باخته تر از آن هستند که تقلای یک کانال تلویزیونی بتواند آنها را نجات دهد. بالعکس، مردم را در مورد ماهیت خود اینگونه رسانه ها به تامل بیشتر وا می دارد.
اما جنبه ی دیگر مسئله نشست خنده آور برخی دلالان سیاست خارجه ی آمریکا با عناصری از این دست است، چیزی که به روشنی نشان میدهد آنان تا چه حد گیج و گنگ و با شرایط این کشور بیگانهاند. استعداد و مهارت انگلیس ها در دوران آقایی و سرکردگی خود برای یافتن و اجیر کردن مزدوران بومی به مراتب بیش از اینها و سیاست هایشان بسیار زیرکانه تر و پخته تر بود چنانکه گاه مزدورانشان پیش از آنکه لو بروند یک عمر به بریتانیا خدمت می کردند. فرزندان آمریکایی آنها در این زمینه بسیار ناشی و بی استعدادند.
کلام آخر اینکه گفتنی های مستند به مدارک در مورد این عناصر و فعالیت های آنان بسیار است . ما چندان تمایلی به ادامه این بحث ها نداریم و امیدواریم با این تذکر مختصر برخی به خود آیند و حدود خود را نگاه دارند تا ناگذیر از بازگو کردن بسیاری از «اسرار مگو» نباشیم که گفته اند «آنرا که خانه نه این است بازی نه این است».
ناصر زرافشان
زندان اوین
اول مرداد ١٣٨٥
۱ نظر:
check it out tramadol dosage men - tramadol high grasscity
ارسال یک نظر