۴ تیر ۱۳۸۷

خاتمی؟ نوری؟ - پويا شوقی

منبع: روز آنلاین
 
‎‎با شروع بحث هاي مربوط به کانديداهاي انتخابات رياست جمهوري آتي نام دو‎ ‎شخصيت آشناي اصلاح طلب ‏بار ديگر بر زبان ها افتاده است: محمد خاتمي و‎ ‎عبدالله نوري. اولي رئيس جمهور هشت سال شکست خورده ‏و از دست رفته و کسي‎ ‎است که خيلي ها او را مقصر شکست هاي پيشين مي دانند و دومي روحاني محبوب‎ و صريحي است که چند سال قبل نامردانه از صحنه حذف شد‎.‎

نام عبدالله نوري به مرابت جذاب تر از گزينه ديگر است. سابقه درخشان وي‎ ‎در وزارت ارشاد و راي بالاي ‏وي در انتخابات شوراي شهر تهران هنوز از‎ ‎خاطرها نرفته است. همچنين هم او بود که در دادگاهش حاضر ‏به مصالحه نشد و‎ ‎با دفاع تاريخي خودش باعث سرفرازي بسياري از نيروهاي جوان اصلاح طلب شد‎.

اين محبوبيت و خوش نامي اما همه آنچه نيست که يک کانديداي رياست جمهوري‎ ‎نياز دارد. آنجا که به ‏عرصه نقد و نقادي مي رسد نياز است مسائل را همه‎ ‎جانبه ديد و منطق را فداي احساسات و عواطف نکرد‎.

سياست ايران يک سياست دمکراتيک نيست که محبوبيت عمومي در آن حرف اول و‎ ‎آخر را بزند. گرچه ‏ملاحظات ما بايد ميزان محبوبيت عمومي کانديداها را نيز‎ ‎در نظر داشته باشد اما عوامل بسيار ديگري نيز ‏هستند که تاثيراتي قابل‎ ‎توجه بر ظرف سياست ايران دارند. تجربه دوره اصلاحات و بحران هاي خلق شده‎

در آن روزگار نيز بر اين نکته مهر تاييد مي گذارد. شخصيت کاريزماتيک و‎ ‎محبوبيت خاتمي خيلي راحت در ‏برابر بحران هاي خلق شده از سوي اقتدارگرايان‎ ‎آن روزگار کم آورد و عقب نشست‎.‎

هواداران کانديداتوري خاتمي و عبدالله نوري اشاره به شانس بالاي اين‏‎ ‎افراد براي پيروزي در انتخابات مي ‏کنند. در مورد عبدالله نوري اين فرضيه‎ ‎سازي با اين پيش فرض انجام مي شود که وي رد صلاحيت نشود. به ‏عقيده اينان‎ ‎اين دو فرد مي توانند گروههاي بزرگ تري از جريان اصلاحات را متحد خود‎ ‎سازند. بي شک ‏بخش بزرگي از جريان اصلاح طلب با ورود خاتمي به حمايت از او‎ ‎خواهند پرداخت. در مورد عبدالله نوري ‏حتي بسياري از افرادي که پيش از اين‎ ‎تصميم به تحريم انتخابات نيز داشته اند به احتمال زياد به او خواهند‎

پيوست. بنابراين در شانس بالاي اين دو نفر در پيروزي انتخابات شکي نيست‎.‎

با اين حال يک سوال مهم در اينجا بي پاسخ مي ماند و آن اينکه آيا خاتمي‎ ‎يا در شرايط اولي نوري خواهند ‏توانست در ساختار سياسي به قول زيدآبادي"پرسنگلاخ" ايران برنامه هايي که هواداران تحول خواه آنان در ‏نظر دارند را محقق سازند. نقطه قوت خاتمي را کاريزماي تا حدي خرج شده او و نوري را صراحت دردسر ‏ساز او مي دانند. سوال اينجاست که آيا کاريزما يا صراحت براي پيروزي در صحنه سياست ايران کافي ‏هستند؟ در فرداي انتخاب نوري يا خاتمي آنان چقدر خواهند توانست سياست ايران را مديريت کنند؟ اينجاست ‏که نگارنده احساس مي کند خاتمي و نوري دو کارت از پيش باخته هستند. نه فريادهاي صريح نوري در ‏سياست "سنگلاخي" ايران کارگر خواهند بود و نه استدلال هاي فلسفي خاتمي‎.‎

‏ اگر با ديدي واقع گرا به صحنه سياست ايران نگاه کنيم خوب در مي يابيم کهموفقيت در اين عرصه نيازمند ‏داشتن وزن سياسي قابل اعتماد است. به خصوص اينک که ساختار سياسي ايران در طي سه سال و اندي مسخ ‏شده است و يک دوگانه سرنوشت ساز "سپاهي- روحاني" ساختار آن را فرا گرفته است.. بر اساس اين دو‎

گانه براي رويارويي با سپاه به عنوان يک نيروي سياسي جديد هر يک از کانديداها نيازمند حمايت طبقه ‏روحانيت هستند. سوال اينجاست که خاتمي يا نوري داراي اين اعتبار و وزن در ميان طبقه روحانيون سياسي ‏هستند؟

برنامه اي که امروز طرفداران خاتمي و نوري پيش پاي اصلاح طلبان مي گذارند در بهترين حالت مي تواند ‏تکرار مصيبت هاي دوم خرداد را موجب شود. گرچه خفقان دوره احمدي نژاد باعث شده است طرحي که ‏ديروز حماقت به نظر مي آمد دوباره روي ميز بيايد اما تصميم گرفتن بر مبناي موضع گيري هاي موقتي و‎

حساب نشده- به شيوه اي که تحريم کنندگان دوره قبل پيش گرفتند- هميشه اشتباه است‎.‎

چندي پيش مهدي کوچک زاده در مصاحبه اي با رجانيوز از عبارت "خط امامي هاي شب انتخاباتي" براي ‏توضيح تاکتيک هاي نزديک انتخاباتي اصلاح طلبان استفاده کرد. اين انتقاد از سوي يک مخالف جدي و به ‏بياني دشمن را مي توان به فال نيک گرفت. لزوم داشتن يک برنامه بلندمدت جناحي که بر مبناي ديدگاهي ‏رئال پوليتيکال استوار باشد امروز بيش از هر زمان ديگر در جبهه اصلاحات احساس مي شود. آنگاه که اين ‏برنامه دست کم به شکل کلي تنظيم شد مي توان ميزان کارآمدي خاتمي يا نوري را در راه رسيدن به اهداف ‏اين برنامه به بحث گذاشت. اگر چنانچه نتيجه اي مشابه آنچه اين نگارنده بدان رسيده است در مورد ناکارآمدي ‏اين گزينه ها حاصل شد لازم است به فکر گزينه هاي ديگري نظير هاشمي رفسنجاني بود.‏

--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

۱۹ خرداد ۱۳۸۷

اين افشاگري ها بوي خون مي دهند

منبع: روز آنلاين
حسين باستاني
افشاگري اخير عباس پاليزار، عضو کميته تحقيق و تفحص مجلس از قوه قضاييه در مورد پرونده هاي مفاسد ‏اقتصادي، به لحاظ جايگاه کساني که در جريان سخنان نامبرده مورد اتهام قرار گرفته اند و نيز سطح اتهامات ‏مطرح شده، در سال هاي اخير بي نظير بوده است.‏

براي يادآوري سطح اتهامات مطرح شده توسط عباس پاليزار در مورد پرونده هاي بزرگ فساد اقتصادي در ‏سال هاي گذشته، تنها سه مورد از آنها را با هم مرور مي کنيم:‏

‏- تصاحب فراقانوني چهار معدن بزرگ کشور توسط يکي از سابقه دارترين فقهاي عضو شوراي نگهبان که ‏از پس از پيروزي انقلاب، وظيفه تأييد صلاحيت کانديداهاي مجلس، رياست جمهوري و مجلس خبرگان (و از ‏جمله، عدم آلودگي آنها به "مفاسد اقتصادي") را بر عهده داشته است؛

‏- تصاحب فراقانوني کارخانه لاستيک "دنا" توسط شخصي که همزمان عضو شوراي نگهبان، نماينده مجلس ‏خبرگان و دبير مهم ترين تشکل روحاني در کشور (جامعه مدرسين حوزه علميه قم) است و در گذشته نيز، ‏رئيس دستگاه قضايي کشور بوده (اوج افشاگري پاليزار آنجاست که مي گويد اين کارخانه که داراي 600 ‏ميليارد تومان قيمت واقعي بوده به قيمت 10 ميليارد تومان به آيت الله يزدي واگذار شده که 80 درصد به ‏اقساط پرداخت شده و 20 درصد نقد هم، بعد از تصاحب کارخانه و با فروش دارايي هاي آن تأمين گشته و ‏پس از مدتي هم، کارخانه تصاحب شده توسط صاحب جديد آن و با قيمت واقعي در بورس به فروش رسيده ‏است.)...‏

‏- پيشنهاد رشوه 700 ميليارد توماني نفر اول "مافياي شکر" در ايران به نام "مدلل" براي عدم رسيدگي به ‏پرونده اش؛ که نامبرده داماد يکي از روحانيون ارشد است (اشاره به مرجع تقليد، آيت الله مکارم شيرازي).‏

نگارنده، در آخرين مقاله خود در "روز" تحت عنوان "رقابت در انتشار اسناد طبقه بندي شده"، اشاره به ‏پديده اي غيرمعمول در طول عمر نظام جمهوري اسلامي داشت، که عبارت بود از نوعي مسابقه شتابناک در ‏ميان نومحافظه کاران هوادار رييس جمهور و رقباي آنها در داخل جناح محافظه کار در افشاي اسناد محرمانه ‏عليه يکديگر؛ مسابقه اي که براي همگان، فرصتي بي سابقه براي آگاهي از اسرار پشت پرده نظام جمهوري ‏اسلامي فراهم اورده است.‏


به نظر مي رسد افشاگري اخير را، که از سوي يک کانديداي سابق ليست انتخاباتي هواداران احمدي نژاد در ‏انتخابات اخير شوراي شهر تهران انجام شده، بايد بي سابقه ترين حلقه از مجموعه افشاگري هاي متقابل ‏محافظه کاران هوادار و رقيب احمدي نژاد از زمان روي کار آمدن وي محسوب کرد. افشاگري متحير کننده ‏اي که البته، جهت گيري مشخصي دارد: گروهي از رقباي عالي رتبه جناح رييس جمهور که در جناح موسوم ‏به "راست سنتي" قرار دارند.‏

در افشاگري جديد، شاهد ارائه صريح ترين اطلاعات، با ذکر مستقيم نام و مشخصات، به جز در مورد يک ‏مرجع تقليد، راجع به روحانيون ارشد جناح راست سنتي هستيم (روحانيوني که از باب نمونه، در انتخابات ‏مجلس خبرگان، حاضر به تبعيت از احمدي نژاد و ليست موازي حاميان وي نشدند و در عوض، از ليست دو ‏تشکل اصلي روحاني يعني جامعه مدرسين حوزه علميه قم و جامعه روحانيت مبارز حمايت کردند). اما در ‏همين افشاگري، شاهديم که وقتي نوبت به متحدان اصلي رييس جمهور مي رسد، يا سکوت اختيار مي شود و ‏يا خبري از ذکر نام و مشخصات صريح نيست. به عنوان نمونه، در سرتاسر افشاگري هاي اقتصادي عباس ‏پاليزار، ذکري از پروژه هاي بزرگترين نهاد اقتصادي ايران (سپاه پاسداران) نيست، و در مواردي هم که به ‏ناچار اشاراتي در مورد اين بزرگ ترين نهاد حامي رييس جمهور در عرصه سياسي صورت گرفته، در ‏گذراترين و غيرمستقيم شکل ممکن بوده است.‏

به عنوان نمونه، پاليزار در پاسخ به سوال يکي از حاضران در جلسه در مورد حادثه سقوط هلطکوپتر احمد ‏کاظمي فرمانده سابق نيروي زميني سپاه مي گويد: "طبق آنچه از شواهد پيداست، مي‌توان ماجرا را عمدي ‏داشت و دست يكي از سران وقت سپاه در آن دخيل بود"، اما برخلاف موارد قبلي افشاگري خود که باذکر نام ‏افراد (حتي افرادي در حد اعضاي ارشد شوراي نگهبان) همراه بوده، کوچکترين اشاره اي به نام فرمانده اي ‏که به زعم وي در قتل سردارکاظمي دست داشته نمي کند. همچمين، او اگرچه در ارتباط با سقوط هواپيماي ‏رحمان دادمان وزير راه و ترابري دولت خاتمي تاکيد مي کند که: "در مورد دادمان ماجرا عمدي بود، ‏پرونده‌اي هزار صفحه‌اي اين را مي‌گويد"، اما حتي از اشاره غيرمستقيم به اين که چه کساني در اين ‏خرابکاري دخيل بوده اند خودداري مي کند، و به ابهامات قبلي مربوط به مرگ دادمان، که پوشيده نيست ‏بيشترين درگيري او در وزارت راه با کدام نهاد نظامي بود، مي افزايد.‏

به هر ترتيب، واضح است که افشاگري هاي اخير انجام شده عليه روحانيون ارشد جناح راست سنتي را، نمي ‏توان حاصل "احساس تکليف" ناگهاني و مستقلانه يک چهره محافظه کار در مورد مفاسد اقتصادي موجود در ‏کشور دانست، و ساده انديشي است اگر تصور شود که، افشاگري هايي در اين حد، شامل "همه حقيقت" بوده ‏و بدون هماهنگي و حمايت مراکز قدرت صورت بگيرند. ‏

ولي با وجود تمامي اين حقايق، يک چيز قابل انکار نيست: "بازي" افشاگري هاي متقابل جناح هاي داخلي ‏محافظه کاران عليه يکديگر، ديگر دارد از کنترل خارج مي شود. اين بازي، به جاهاي خطرناکي رسيده است ‏و نمي تواند به همين سادگي و بدون ايجاد تبعات شديد، ادامه يابد.‏

پيش بيني کردن در کشور ما، معمولا کار غلطي است، اما به نظر مي رسد که به زودي در داخل نظام ‏جمهوري اسلامي، شاهد واکنش هاي غيرمنتظره به اين بازي بي پايان با "اسرار نظام" باشيم. ‏



--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com