۲۲ بهمن ۱۳۸۸

شکست در این نهضت نمی گنجد!

چند روزی بود که می خواستم با شما بگویم حرف دلم را که دیرگاهی است در ذهنم می دود و به آن بی اعتنائی می کنم. فکر می کردم جمعیتی که در بیست و پنج خرداد چنان در سکوت حاضر شد که هنوز هم دهان تمام جهان به حیرت گشوده مانده، خوب می داند صبر چیست! خوب می فهمد از پسکوچه های مبارزه نابرابر چگونه باید بگریزد! آموخته است که در برابر هر مصیبت چگونه دوام بیاورد و یکدستی خود را حفظ کند. و مهمتر از همه یاد گرفته است که برای انجام کارهای بزرگ باید برای شکست های بزرگ و اندوختن تجربه های گرانبها از آنها هم آماده باشد ... فکر می کردم این همه را مثل قران که بر سینه پیمبر نازل شد تماما این خیل جمعیت جوان می داند و حرف های من شاید زیاده باشد.


راستش برایم سخت بود که باور کنم جمعیتی چنین پر جنب و جوش که در لحظه ای می تواند کوه یخ را ذوب کند، اینچنین بی طاقت است که با یک فرصت سوزی - تو بخوان یک اشتباه همگانی - به جان یکدیگر می افتند و با طعنه ها و کنایه ها همدیگر را می آزرند، و در مقابل لبخند امیدی را در گوشه لبان خصم می نشانند ...

پیش از این روز تاریخی می خواستم بگویمتان که خیالتان تخت! حتی اگر یک نفر! حتی یک نفر از شما از خانه اش نتواند بیرون بیاید باز هم برنده مائیم! تاریخ اینک سرنوشت ما را نگاشته است؛ ما پیروزیم!


این جمعیت بی شمار انسان ها که هر روز بزرگ و بزرگ تر می شود، انرژی بی پایانش را از آسمان ها جذب می کند و با راه رفتن بر زمین سخت و سرد تناور و روئین تن می شود! و از این رو است که خستگی و شکست در او راه ندارد. هر روز برای او از نو شروع می شود با توانی بیشتر و ایده هائی تازه تر مبارزه را ادامه می دهد! گیرم این پیکره عظیم انسانی در میانه راه چند گاهی سکندری هم برود، چه باک؟ گیرم که در پی یک اشتباه همگانی چند صباحی هم در بیراهه ای تاریک وا بماند، از چه چیزی این هیکل پولادین باید بهراسد؟! از جمعیت تا دندان مسلح نظامیانی که نمی دانند از چه رو باید در مقابل هم وطنانشان بایستند و آتش سلاح بگشایند؟ از گروهی که با پول های کلانی که از جیب من و شما غارت شده است به میدان می آیند و در چشم بهم زدنی از میدان می گریزند؟! دیر زمانی نخواهد گذشت که در مقابلتان گروهی خسته و وامانده را خواهید دید که از فرط بیخوابی و درماندگی رمق سلاح در دست گرفتن را نیز نخواهند داشت. این گروه نمی تواند در آرمان های ناقص خود پایدار بماند و در هم فرو خواهد ریخت، این را تاریخ بارها نوشته است ...


اینک اما بیقراری گروهی که منتظرند یک شبه همه چیز را مال خود کنند می رود تا در صف شکست ناپذیران شکافی بیفکند که هیچکس را خشنود و راضی نمی کند جز دشمن متوحش! این دریای بیکران نمی تواند و نباید از یک دست انداز حقیر و ساده چنین سخت عبور کند. یکی یا چند تن ایده ای در سر پرورانده و با خود بلند زمزمه کرده اند که شاید با اسب تروا راحت تر و امن تر به مقصد برسیم، و گروهی هم آن را نیکو یافته اند و برنامه ساخته اند و جمعیتی را به مسیری فرستاده اند که کاری جز سکوت از دستشان بر نیامده است، و بنده هم جزو همان ها بوده ام که رفته و با جمعیتی ناهمخوان همراه شده ام ...


سوال اینجاست: من و شما که در میان این جمعیت ناهمخوان چرخیده ایم و بی هدف بازگشته ایم چه از دست داده ایم؟! یک فرصت خوب برای نمایش قدرت؟ یک زمان مناسب برای ابراز عقیده؟ گیرم که همه اینها درست باشد، برای این دریای خروشان انسان ها آیا از دست رفتن یک فرصت چقدر اهمیت دارد؟ در آنسو اما آنچه که باید، انجام شد! گسیل و بسیج تمام نیروهای ممکن در مسیر آزادی و ایجاد جو تماما امنیتی که توان آنها آنچنان که می خواستیم تقلیل داد!


بعد از امروز آنها مثل همیشه مدعای پیروزی خواهند کرد و ما مثل قبل سکوتی و لبخندی برای دروغ های بزرگ آنها پرداخته ایم، گویا که هیچ اتفاقی نیافتاده و همه چیز درست مثل سابق است. ما همان گروه آماده و قدرتمند و آنها همان جماعت عاریه ای که هزینه هر روزشان مایه کلافگی تصمیم گیرانشان است. این بار اما یک تجربه گرانبها نیز در چنته داریم! چشم هایمان را باز کنیم و ذهن هایمان را بازتر. برای پیروزی باید مهیا بود ...

۸ نظر:

ناشناس گفت...

متاسفانه این بود تمامی توان ما. موج دستگیری ها شروع خواهد شد. . انقلاب 10 سال عقب افتاد.

ناشناس گفت...

این نظر بالایی که مثلا توسط suzan نوشته شده را من تا حالا توی 3 وبلاگ دیدم.
جیره خورهای خامنه ای می نویسند که به خیال خودشان روحیه خراب کنند!
D:

ناشناس گفت...

سلام
من عضو بالاترین نیستم ولی چون دیدم شما از اعضای فعال هستید چند تا پیشنهاد دارم که اگه موافق باشید آنرا داغ کنید:
1- عکسهای کوچیک خامنه ای رو (مثلا صفحه اول کتابها) مردم هر جا تونستند شعار نویسی کنند و توی خیابون بریزند
2- جنبش سبز مثل مادرهای عزادار هر هفته 4-5 جای ثابت جمع بشوند، بعد از چند هفته تکرار، به یه عادت و برنامه دائمی تبدیل میشه- پیشنهادم میدان ونک(حکومت توان جمع آوری در4-5 جای تهران رو اونهم هر هفته نداره-نیروهاشون خسته میشوند)
3- پول نویسی رو به شدت تبلیغ کنيد (من خودم با اینکه کلی پول نویسی میکنم ولی فقط تا حالا دو تا پول نوشته شده دستم اومده، باید بیشتر از اینها باشه)
4- بچه های سبز افراد مورد اطمینان خودشون رو پیدا کنند و گروههای بزرگتری رو برای تظاهرات جمع کنند - همه مون دیدیم که افراد معمولا با گروههای 2 تا 4 نفری میان که خودم توی 22 بهمن دیدم که چطوری یه ریشوی کثافت با یه تشرساده به یه گروه 3 نفري که دوتاشون دختر بودند هم اونهارو ترسوند هم بقیه سبزهایی که ته یه کوچه منتهی به خیابون آزادی ایتساده بودند- مطمئنا با دو گروه 20-30 نفری نمیتونند به این سادگی برخورد کنند

دوستان باید امید وار باشیم و بسيار بسیار صبور- چون مطمئن به راهمون هستیم پس پیروزی با ماست
(آنها چون تفنگ در دست دارند و ما دستانمان خالی است، زودتر خسته از ما خسته میشوند)

ناشناس گفت...

در ضمن از تحلیل خوبتون ممنون

ناشناس گفت...

ازديروز داشتم فکرم رامتمرکزمی کردم که مطلبی بنويسم درباره اشتباه بزرگ کسانی که ازساعتی بعدازاتمام مراسم، به سرزنش ابداع کننده ايده"اسب تروا"و ..پرداختند.مطلب شماحرف دل من است وبسياری ديگرکه خاطرات سالهای بعدازبهمن 57 رادرذهن دارند.
بااجازه مطلب تان رالينک می کنم.
انشاءالله آن گروهی که لب به گلايه بازکرده اند،باديدن مقالات نشريات دولتی وشادمانی کيهانيان درباره شکاف درجنبش سبز،درس گرفته به جای گله وشکايت، برای مراحل بعدی آماده شوند.

Unknown گفت...

You are completely right, the regime is losing his supporters but it takes time to win. Do not give up

ناشناس گفت...

بعد از سي سال عربده كشي براي مراسم حياتي خودشان لشكر كشي كردند.
اين دست آورد بزرگي است. در آمريكا تمام شبكه هاي خبري از تدام مقاومت در ايران خبر دادند. صحبت از افت خيزش نبود. از آن گذشته هدف گسترش فرهنگ سبز ١ست نه انقلاب و كشتار. اردشير-كاليفرنيا

ناشناس گفت...

من خودم با پسرم رفتم بیرون و دیدم که چطور حکومتیهای مفت خور جولان میدن،
لطفا پیشنهادهای بالا رو تکمیل کنید و در بالاترین داغش کنید
به امید آزادی ایران سبز