معناي موضع جان بولتون در قضيه ملوانان
نويسنده : عباس عبدی
(از همين نويسنده)
آینده:در خصوص قضيه ملوانهاي انگليسي موضع منحصر به فردي را جان بولتون از تندترين جناح "محافظهكاران جديد" آمريكا اتخاذ كرد، وي اعتقاد دارد كه ايران هم در جريان دستگيري و هم در جريان آزاد كردن ملوانان پيروز قضيه بوده است و اين موضع آن قدر به مذاق "محافظهكاران جديد" در داخل كشور خوش آمد كه آن را تيتر روزنامههاي خود كردند. در اين يادداشت ميكوشم كه خیلی خلاصه به معناي پيروزي و شكست و علت اين موضع بولتون بپردازم.
يكي از فرقهاي ورزش و سياست در نوع اعلان نتيجه رقابت حاكم بر آنهاست. در ورزش پيروزي و شكست بسيار عيني و قابل سنجش است. اما در سياست نه. وقتي كه كسي زودتر از بقيه از خط پايان بگذرد ،قهرمان رسمي و بلاترديد مسابقه است. اما در رقابت سياسي موارد زيادي پيش ميآيد كه طرفين بازي؛ خود را پيروز ميدان معرفي ميكنند. مثل انتخابات شوراهاي سال گذشته. چرا چنين است؟
براي فهم اين مسأله بايد در مورد نتايج مسابقات ورزشي هم تا حدي دقت كرد. چه بسا كه تيمي برنده شود، اما تيم بازنده هم خوشحال باشد. اگر تيم واليبال ايران به تيم ايتاليا با اختلاف اندك و 2-3 ببازد، گرچه باخته است، اما همه تيم بازنده خوشحال خواهند بود و برندهها غمگين. زيرا انتظار فاصله بيشتري را داشتهاند، گرچه به صورت رسمي نتيجه را باختهاند. اين مسأله در سياست بيشتر صادق است. اگر گروهي كه هيچ انتظاري بر پيروزي آنان در انتخابات نيست، چند تا كرسي هم به دست آورند، خود را پيروز محسوب ميكنند، اما در مسابقه سياسي نكات ديگري هم هست كه در ورزش نيست يا كمتر هست. از جمله اينكه در سياست معيارهاي ارزشي هم وارد ارزيابي ميشوند.
فرض كنيد فردي با رشوه و دروغ امتياز و مالي به دست آورد، ما چه قضاوتي در باره موفقيت وي ميكنيم؟ اگر معيار اخلاقي را در نظر نگيريم، طبعاً او را موفق و پيروز ميدانيم، اما با لحاظ كردن معيار اخلاقي، او را ناموفق و شكست خورده خواهيم خواند.
با توجه به اين موارد ميتوان فهميد كه جان بولتون چرا دولت ايران را پيروز ميدان دستگيري و رهاسازي ملوانان ميداند. وي مخالف سرسخت دولت ايران و خواهان براندازي آن است. حكومت ايران را با معيارهاي خود، شرور و ياغي ميشناسد و معتقد است كه هيچ امتيازي را نبايد به چنين رژيمي داد، و طبعاً در جريان اخير هم طرفدار مواجهه و شدت عمل با ايران بوده است. بنابراين با چنين معيارها و ديدگاهي نسبت به دولت ايران، آن را پيروز هر دو مرحله ميداند. زيرا هيچ مصالحه و سازشي و حتي مجازات اندك را براي دولت ايران تجويز نميكند. در مقابل اگر كسي جايگاه بهتري براي دولت ايران تصور كند، طبعاً چنين ارزيابي را ارايه نميكند. تحليل بولتون كاملاً سياسي و معطوف به اهدافي است كه در سر ميپروراند، وي چون دنبال تغيير حكومت ايران است، چنين تحليلی را ارايه ميكند تا نتيجه بگيرد كه بايد فشارها را بر ايران افزايش داد و كساني كه در داخل كشور خود را به تحليل امثال بولتون دلخوش كردهاند، بايد منتظر تبعات آن هم باشند. اگر بولتون چنين تحليلي را با هدف توصیه به سازش و كنار آمدن با حكومت ايران ارايه ميكرد، قابل فهم بود، اما هنگامي كه آن را با رويكرد تغيير حكومت ارايه ميكند، طرفداران حكومت ايران بايد قدري تأمل به خرج دهند.
هدف وي از اين تحليل اين نيست كه دولت ايران را قدرت بلامنازعي معرفي كند كه چارهاي جز سازش و تفاهم با آن نيست، بلكه هدفش اين است كه پيروزي ايران را ناشي از ضعف برخورد كشورهاي غربي معرفي كند و اين نتيجه را بگيرد كه با برخورد ضعيف غرب، دولت ايران سركشتر و غير قابل كنترلتر ميشود.
در تاريخ هم هر دو نوع تحليل را داشتهايم. تحليل چرچيل از هيتلر منجر به مواجهه جدي غرب با آلمان نازي شد، و تحليل كيسينجر از چين منجر به سازش و صلح ميان چين و غرب گرديد. ظاهراً تحليلگران داخلي طرفدار دولت چون نتوانستهاند قضيه اخير را حل كنند، و شأن نزول رأفت و عطوفت اسلامي ، براي چنين موضوعي كه به قول خودشان كشش نداشت و در حال تبديل شدن به تلهاي خطرناك بود، را بیان کنند، لذا دست به دامن تحليلهاي جان بولتون شدهاند، بدون آنكه به مضمون واقعي آن توجه كنند.
یکی از اهم دلائل طرفداران دولت نسبت به پیروز دانستن خود ارائه نامه معذرت خواهی از سوی انگلیسی هاست.در واقع این کلیدی ترین دلیل آنهاست و انصافا هم باید پذیرفت که اگر چنین نامه ای وجود داشته باشد طرف انگلیسی (با توجه به تکذیب وجود چنین نامه ای از سوی آنها) از چند جهت بازنده این بازی است و اگر چنین نامه ای نباشد طرف ایرانی بازنده چند جانبه است.در این صورت این سوال پیش می آید که ایران چرا این نامه را منتشر نمی کند؟ چرا مصاحبه های ملوانان را که هر منصفی می پذیرد که هیچ اعتباری ندارد و اخلاقا هم مذموم است بارها پخش می کنند اما از انتشار یک نامه عادی دولتی به صرف این که انتشار آنها مرسوم نیست سرباز می زنند. حتی اگر این ادعای را هم بپذیریم وقتی می توان منتشر نکرد که طرف انگلیسی سکوت تائید آمیزی مبنی بر ارسال چنین نامه ای داشته باشد نه این که مرتب وجود چنین نامه ای را تکذیب کند!! اگر دولت ایران برنده این بازی است چرا اصرار غیر قابل تائیدی را درباره انتشار چنین نامه ای می کند؟
شاید دوستان در این جریان برای حل مساله هسته ای تمرین کردند، که در این صورت از حالا باید از مصالحه احتمالی در پرونده هسته ای استقبال کرد و به آنان دست مریزاد گفت. اگر یادتان باشد درباره بحران هسته ای هم پیشنهاد من همین شکل رفتار بود که به خاطر درخواست مسلمانان و فارغ از سازش با کشورهای غربی اقدامی یکطرفه کنند تا قطعنامه ها و اقدامات بعدی علیه ایران کان لم یکن شود. چنین اقدامی حتما با استقبال همه مواجه خواهد شد، دوستانی هم که شعار های آنچنانی می دهند فورا می توانند قضیه را رفع و رجوع کنند و آن را پیروزی معرفی نمایند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر