رفراندوم، فقط یک شعار تاکتیکی است/گفتگو با عباس عبدی
این روز در ایران همواره بزرگ داشته میشود و این در حالیست که طی ۲۹ سال گذشته همواره کسانی و گروههایی از اپوزیسیون معتقد بودهاند که آن رفراندوم، امروز دیگر مشروعیت ندارد و دلایل متعددی را در این باب آوردهاند، از جمله این که نسلی در ایران امروز اکثریت را دارد که جزو رایدهندگان به آن رفراندوم نیست.
خب اینکه چرا نمیشود را باید از آنهایی که نمیگذارند، پرسید. اما اگر این رژیم یا هر رژیم دیگری، فرقی نمیکند، براساس یک رفراندومی شکل گرفته و در واقع مردم آن جامعه ـ طبق اظهار خود امام هم که همین را تایید میکند ـ مردم آن جامعه تصمیم گرفتهاند که این نوع حکومت را داشته باشند، این موضوع باید همیشه بالقوه امکان انجامش باشد.
البته این به آن معنا نیست که هر روز، هر چندسال یکبار راجع به یک رژیم رفراندوم بشود. اینطوری نیست و در هیچ کشوری هم اینطور نیست. اما نباید عاملی مانع این آن بشود.
اگر عاملی مانع این شد، یعنی مثلاً عرف عمومی اینطور بود که مردم ممکن است نظر متفاوتی داشته باشند، ولی مانعاش بشوند، آن مانع، ضد آن رفراندومی است که منشا حکومت بوده است.
بنابراین اینطوری نیست که مثلاً برای شروع یک امری میشود رفراندوم کرد، اما دیگر برای تداومش نشود یا برای شروع امر دیگری نشود رفراندوم را انجام داد.
باید طبق همان اصل رفراندوم ۱۲ فروردین، این امکان بالقوه همیشه وجود داشته باشد که در صورت خواست عمومی یا حتا ایجاد شک و شبههای نسبت به اساس قضیه، امکان داشته باشد که مردم مجدداً به یک نوع رفراندوم مراجعه کنند و از طریق آن، آرا و دیدگاه و نظرات خودشان را منعکس کنند. حالا اگر کسی یا کسانی مانع این میشوند، دیگر این مشکل آنهاست.
چرا؟ وقتی در جامعهای منتقدین و مخالفین امکان حضور ایجابی و سازنده در جامعه نداشته باشند، پیش خودشان درست یا نادرست، فکر میکنند اکثریت هستند.
یعنی الان اگر از اپوزیسیون بپرسید، همهشان را سرهم جمع کنید، فکر میکنند که ۹۰ درصد مردم طرفدار آنها هستند. ولی واقعیت این است که اصلاً چنین چیزی نیست. نه اینکه بخواهم بگویم طرفدار حکومت موجود هم هستند، اینطوری نیست.
دیدگاههای جامعه تا حدودی مخدوش است. وقتی که آزادی وجود نداشته باشد و همه نتوانند حرفشان را بزنند، دیدگاههای مردم خیلی شکلیافته نیست.
یعنی اگر مثلا یک گروه ۲۰ درصدی، ۱۰ درصدی هم باشد و دولت جلوی آنها را بگیرد، فوری شعار رفراندوم را میدهند. چرا؟ برای اینکه حکومت را در موضع دفاع بیندازند، در موضع ضعف بیندازند.
این در واقع یک شعار مثبت و رو به جلوست. حالا اگر آن حکومت بپذیرد، تن به خواستی بدهد که نباید میداده است علیالظاهر، ولو اینکه پیروز هم بشود. اگرهم نپذیرد، یک نمره منفی در کارنامهاش ثبت میشود.
بنابراین در جامعهای که حکومتها به معنای دقیق کلمه زیر بار رفراندوم نروند، هیچ امکانی برای شناخت قضیه وجود ندارد. مگر تا روزی که خلاصه قدرت یکطرف به طرف دیگر بچربد و اوضاع را تغییر میدهند.
این مشکلی است که به هرحال حکومت با آن مواجه است. شاید حکومت امروز بالای ۶۰ درصد هم طرفدار داشته باشد، طرفدار نه به معنای اینکه از همه حیث حاضرند جان بدهند برایش، به این مساله توجه کنید.
خیلی کسانی که به نظام موجود انتقاد دارند، هنگامی که در واقع مخیر میشوند که انتخاب کنند بین این نظام یا نظامی که دیگران در اپوزیسیون دارند شعارش را میدهند، شاید همین را انتخاب کنند.
اما این از بدبختیهای روزگار حکومت است که چنین اختیاری را برای جامعه و مردمش در عمل، نمیگذارد. به همین دلیل است که دیگران، اپوزیسیون، همیشه فکر میکنند اکثریت با آنهاست، مردم فلاناند، بهماناند.
بله، مردم ناراضیاند. ولی لزوماً به این معنا نیست که در یک رفراندوم، حتماً جانب دیدگاههای مخالف حکومت را بگیرند. اما واقعیتش این است که میتواند این هم باشد. ولی واقعاً من به عنوان یک فرد نمیتوانم بگویم که مردم در چنین موقعیتی، چه واکنشی از خودشان نشان خواهند داد.
کسی که بتواند حکومت را مجبور بکند که رفراندوم را بپذیرد، به طریق اولی میتواند قبل از آن حکومت را مجبور بکند که به حاکمیت قانون تن بدهد، به خیلی چیزهای دیگری تن بدهد. با زور کمتری میتواند این کار را بکند.
درست مثل این است که انگار ما بخواهیم برویم یک ماشین آخرین مدل بخریم، خب حتماً پول یک ماشین درجه دو را هم داریم دیگر. وقتی ما در خرید دست دومش ماندهایم، چه جوری میتوانیم این را بخریم؟
خب آنهایی که این شعار را دادهاند، نهایتاً شعارشان به تقابل میانجامید. بهخاطر اینکه زور این را نداشتند که حکومت را مجبور به رعایت حقوق کوچکتر کنند، آمدند یک شعار بسیار بسیار بزرگی را دادهاند.
در حالیکه اگر واقعاً این شعار واقعی بود و میتوانست مردم را میتوانست بسیج کند روی چیزهای کوچکتر از آن و در واقع حکومت را روی آن موارد به عقبنشینی وادارد؛ به این شعار اصلا نیاز نبود.
اما واقعیت این بود که سنگ بزرگ، علامت نزدن است. شعار، شعاری تاکتیکی بود. فقط این جنبه را برای آنهایی که این شعار مطرح کردند، داشت که خودشان را بیندازند جلو و بگویند بله، ما هم شعاری داریم و همین. ولی آخرش میبینید که هیچ چیزی نشد.
--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com
۲ نظر:
Hello. This post is likeable, and your blog is very interesting, congratulations :-). I will add in my blogroll =). If possible gives a last there on my blog, it is about the TV de Plasma, I hope you enjoy. The address is http://tv-de-plasma.blogspot.com. A hug.
Hello. This post is likeable, and your blog is very interesting, congratulations :-). I will add in my blogroll =). If possible gives a last there on my blog, it is about the Servidor, I hope you enjoy. The address is http://servidor-brasil.blogspot.com. A hug.
ارسال یک نظر