دستاوردهای خاتمی - سياست خارجی
احمد زید آبادی؛ نویسنده مقاله زیر، برای اغلب خوانندگان مقالات سیاسی کاملا آشناست. او اکنون دبیر کل مجمع ادوار دفتر تحکیم وحدت و از اصلی ترین دعوت کنندگان عبدالله نوری برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده است و در دوران ریاست خاتمی نیز از جمله چهره هائی بود که همواره انتقادات صریح و تندی را در زمینه برخوردهای خاتمی و طیف همراه او انجام می داد. او هم اکنون نیز با طرح شعار "یا نوری یا هیچکس" مشخصا از مخالفان حضور خاتمی در انتخابات است و لذا شنیدن سخنان آن زمان او خالی از لطف نیست. این مقاله که در اویل آگوست 2005 در سایت خبری بی بی سی قرار گرفته بخوبی بیانگر نقد منصفانه او از شرایط قبل و بعد از دوران اصلاحات می باشد. او در این مقاله برخوردهای خاتمی را در سیاست خارجی به نوعی به آب سردی تشبیه می کند که بر آتش روابط بین الملل در دوران سازندگی و ماقبل آن ریخته شد و آغاز روابط حسنه با دنیا را نوید می داد. اگر چه مشکل اصلی، یعنی روابط با ایالات متحده همچنان به عنوان خط قرمز جمهوری اسلامی امکان اتمام تشنج های بین الملل را نمی داد ولی نقش آفرینی ایران در منطقه خاور میانه در زمان صدارت خاتمی مخصوصا در افغانستان و عراق نشان داد که می تواند یک کشور قابل اعتماد و احترام در عرصه بین المللی محسوب گردد و همین امر مناسبات شدیدا تاریک بین دو کشور ایران و آمریکا را به نرمشی قابل تحمل بدل کرد تا جائی که دولت کلینتون امتیازات روشنی را نیز بصور یکطرفه در اقتصاد و سیاست به طرف ناسازگار خود داد تا بلکه در روابط این دو کشور موثر باشد. اعتراف به توطئه و عذرخواهی از ملت ایران به دلیل دخالت و همدستی در کودتای نظامی علیه مصدق و انتشار اطلاعات محرمانه آن دوران و همچنین لغو ضمنی قانون داماتو از این دست بودند که تماما توسط فشارهای داخلی جناح اقتدار طلب و شیپور همیشه حاضرشان روزنامه کیهان و دوستان توطئه خوانده شد (جالب است که همه این افراد در مقابل التماس های دولتیان به برگزاری نشست با آمریکا کلا دچار خفقان شده اند و گاهی نیز همراهی ضمنی با آنها را در دستور کار قرار می دهند!) و کفن پوشان تا مرز کودتا به خیابان ها ریختند.
با تغییر رژیم ینگه دنیا و حضور رادیکالیزم جدید در سیاست ایالات متحده عجیب نبود که بعد از عدم دریافت پاسخ های مناسب از ایران در مقابل امتیازهای روشن از آن طرف بدنبال تغییر کلی سیاست بین المللی آمریکا، خصومت ها علیه ایران شدت یابد. دولت جرج بوش پس از یازدهم سپتامبر رسما ایران را از جمله محورهای شرارت نامید و این یعنی بسته شدن کلیه درهای نیمه باز موجود تا کنون! ...
در اینکه منحنی فراز و فرود روابط خارجی در دوران خاتمی بیانگر فتوحات روشن و شکست های مشخص است حرفی نیست، ولی آیا می توان شرایط خارجی آغاز دولت خاتمی را با شرایط پایان آن به گفته احمد زید آبادی یکی دانست؟ در انتهای این مقاله روابط حسنه با کشورهای منطقه و حتی کشورهای اروپائی علیرغم مسئله بغرنج و لاینحل پروژه های هسته ای مغفول مانده و عنایتی نشده است و نيز در انتهای آن دوران موضوعی جدی به نام جزاير سه گانه شرايط ايران را تهديد نمي كرد و همچنین اعتبار جهانی ایده گفتگوی تمدن ها که هنوز هم موجبی است برای حضور بسیاری از بزرگان و شاخص های جهانی در ایران به باد فراموشی سپرده شده است و لذا عجیب نیست که نویسنده به نتیجه ای ناصواب رسیده باشد.
این مقاله، هر چه که باشد و از هر کس که می خواهد باشد، بیانگر نگاه طیفی از سیاسیون آن دوران است و همین نکته ارزش آن را آشکار می کند. دستاوردهای خاتمی در سیاست خارجی از زبان کسانی که همراه بی اعتراض او نبودند ارزش این دستاوردها را چند برابر می کند:
سياست خارجی ايران در دوران خاتمی
احمد زيدآبادی
کارشناس مسايل سياسی ايران و خاورميانه
محمد خاتمی هشت سال پيش در حالی پست رياست جمهوری ايران را از اکبر هاشمی رفسنجانی تحويل گرفت که روابط خارجی جمهوری اسلامی به نقطه ای بحرانی رسيده بود.
در سالهای آخر رياست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، دادگاهی در شهر برلين با متهم کردن مقامهای بلندپايه ايران به دخالت در ترور رهبران گروههای کرد ايرانی در رستوران ميکونوس و اعلام حکم بازداشت برای علی فلاحيان وزير اطلاعات وقت ايران، زمينه خروج سفيران کشورهای اروپايی از تهران را فراهم کرده بود.
آمريکا با متهم کردن جمهوری اسلامی به دست داشتن در عمليات تروريستی، تبليغات دامنه داری را عليه نظام سياسی ايران به راه انداخته بود و احتمال حمله نظامی اين کشور به برخی مراکز حساس ايران، در بسياری از رسانه های جهانی به طور جدی مطرح میشد.
کشورهای عرب منطقه، بويژه کشورهای حاشيه جنوبی خليج فارس با حمايت از ادعای امارات متحده عربی درباره جزاير سهگانه تنبهای کوچک و بزرگ و ابوموسی و متهم کردن ايران به دخالت در امور داخلی خود، تهاجم لفظی بی سابقهای را عليه جمهوری اسلامی به راه انداخته بودند.
شگفتی بزرگ
همه اين موارد از رويارويی ايران با بحران بين المللی خطرناکی در دوران پس از اکبر هاشمی رفسنجانی حکايت داشت، اما در ميان شگفتی ناظران، در دوم خرداد ۱۳۷۶ سرنوشت انتخابات رياست جمهوری به گونهای رقم خورد که روند تحولات را از مسير قابل پيش بينی آن خارج کرد.
در دوم خرداد، علی اکبر ناطق نوری که تصور میشد کانديدای مورد علاقه "نظام" است، به سختی از رقيب خود محمد خاتمی شکست خورد و آقای خاتمی با بيش از بيست ميليون رای که در فضايی حماسی و عاطفی به صندوقها ريخته شد، به مقام رياست جمهوری رسيد.
پيروزی محمد خاتمی به سرعت به عنوان اميد به تغييرات بنيادين در سياستهای جمهوری اسلامی تفسير و تعبير شد و نگاه جامعه جهانی را نسبت به ايران دگرگون کرد. افزون بر اين، آقای خاتمی در حوزه سياست خارجی شعار خود را "تشنج زدايی" انتخاب کرد و همين شعار گويای آن بود که وی قصد دارد در مناسبات بينالمللی ايران تغيير و تحولاتی پديد آورد.
شعار تشنج زدايی خاتمی با استقبال کشورهای جهان روبرو شد و در اين ميان اعضای اتحاديه اروپا برای بازگرداندن سفيران خود به تهران علاقه نشان دادند. اين علاقه به درجهای بود که آنها شرط رهبر جمهوری اسلامی را مبنی بر اينکه سفير آلمان آخرين سفيری باشد که به محل ماموريت خود باز میگردد، پذيرفتند و با شتاب، نمايندگان خود را روانه تهران کردند.
مشکلی که همچنان باقی ماند
رابطه با کشورهای عرب حوزه جنوبی خليج فارس نيز به سرعت ترميم شد. اما مشکل اصلی رابطه با ايالات متحده آمريکا بود که در واقع شاهکليد تشنج زدايی در روابط خارجی ايران به شمار میرفت. محمد خاتمی با انجام مصاحبهای اختصاصی با شبکه تلويزيونی سی.ان.ان آمريکا در صدد برآمد تا در اين باره از خود ابتکار نشان دهد. او در مصاحبهاش با کريستين امانپور، گزارشگر اين شبکه تلويزيونی، ضمن تمجيد از تمدن و فرهنگ مذهبی مردم آمريکا، "ديوار بیاعتمادی" بين ايران و ايالات متحده را بلند دانست و خواستار کوتاه شدن اين ديوار شد.
مصاحبه آقای خاتمی پيش از آنکه در عمل نتيجه دهد، با مخالفت محافظه کاران روبرو شد و هر چه زمان گذشت، بيشتر مشخص شد که آقای خاتمی برای کوتاه کردن ديوار بیاعتمادی بين ايران و آمريکا از قدرت چندانی برخوردار نيست. ابتکار عمل دولت بيل کلينتون رئيس جمهور وقت آمريکا نيز نتوانست در اين زمينه موثر واقع شود. بيل کلينتون برای کمک به بهبود روابط ايران و آمريکا از اجرای قانون داماتو (که سرمايه گذاری سالانه بيش از بيست ميليون دلار را در منابع نفت و گاز ايران از سوی کشورهای ثالث مشمول مجازات میکرد) عملا منصرف شد و ورود پسته و قالی و خاويار ايران به بازارهای آمريکا را مجاز اعلام کرد.
تلاش های بی نتيجه
خانم مادلين آلبرايت وزير خارجه دولت بيل کلينتون نيز با اظهار تاسف از دخالت آمريکا در کودتای سال ۱۹۵۳ عليه دولت دکتر محمد مصدق، به گونهای نسبتا صريح در اين باره از ايران عذرخواهی کرد. اما اين اقدامات پاسخ متقابلی از سوی ايران دريافت نکرد و حتی مقامهای قضايی جمهوری اسلامی اعلام کردند که هر فردی از ضرورت بهبود رابطه ايران و آمريکا سخن بگويد، تحت پيگرد قضايی قرار خواهد گرفت. به اين ترتيب بود که بيل کلينتون دوره رياست جمهوری خود را به پايان رساند، در حالی که نشانهای از بهبود در روابط کشورش با ايران به چشم نمیخورد.
جرج بوش، جانشين بيل کلينتون نيز در ابتدای زمامداری خود علائمی مبنی بر علاقه خود برای بهبود رابطه با ايران نشان داد. بويژه پس از عمليات يازده سپتامبر ۲۰۰۱، جورج بوش با نام بردن از ايرانيان به عنوان يکی از قربانيان حادثه تروريستی يازده سپتامبر تلاش کرد تا به همدلی جمعی از مردم تهران با مردم آمريکا که در ميدان محسنی شمع برافروخته بودند، پاسخ دهد، اما اين اقدام نيز گرهی از روابط فروبسته دو کشور نگشود.
در "محور شرارت"
پس از اين، ضمن آنکه گزارشهای متعددی از همکاری ايران با آمريکا در جريان براندازی رژيم طالبان در افغانستان انتشار يافت، اما جرج بوش در سال 2002 و در جريان ارائه گزارش سالیانه خود به مجلسین و ملت آمریکا، ايران را در کنار عراق و کره شمالی عضو "محور شرارت" ناميد.
در پی اين حادثه، روابط دو کشور روزبروز وخيمتر شد و افشای تاسيسات هستهای ايران در نطنز، دو طرف را در عرصه بينالمللی روبروی يکديگر قرار داد.
بازگشت به نقطه آغاز؟
در اين ميان کشورهای اروپايی نيز با اظهار ترديد در باره اهداف پروژه هستهای ايران، به تدريج وارد روندی شدند که گمان می رفت به "معاملهای بزرگ" با ايران به منظور حل تمام اختلافهای تهران با دنيای غرب منجر شود. اما امروزه با پايان يافتن دوران خاتمی و تهديد ايران به ازسرگيری فعاليتهای تاسيسات هسته ای اصفهان، نه فقط افق روشنی برای انجام "معامله بزرگ" به چشم نمیخورد، بلکه روابط ايران و اتحاديه اروپا در آستانه فروغلتيدن به وضعيت بحرانی است. بدين ترتيب، محمد خاتمی پس از هشت سال فراز و فرود، روابط خارجی ايران را تقريبا به همان صورتی که از سلف خود تحويل گرفته بود، به خلف خود تحويل میدهد.
با تغییر رژیم ینگه دنیا و حضور رادیکالیزم جدید در سیاست ایالات متحده عجیب نبود که بعد از عدم دریافت پاسخ های مناسب از ایران در مقابل امتیازهای روشن از آن طرف بدنبال تغییر کلی سیاست بین المللی آمریکا، خصومت ها علیه ایران شدت یابد. دولت جرج بوش پس از یازدهم سپتامبر رسما ایران را از جمله محورهای شرارت نامید و این یعنی بسته شدن کلیه درهای نیمه باز موجود تا کنون! ...
در اینکه منحنی فراز و فرود روابط خارجی در دوران خاتمی بیانگر فتوحات روشن و شکست های مشخص است حرفی نیست، ولی آیا می توان شرایط خارجی آغاز دولت خاتمی را با شرایط پایان آن به گفته احمد زید آبادی یکی دانست؟ در انتهای این مقاله روابط حسنه با کشورهای منطقه و حتی کشورهای اروپائی علیرغم مسئله بغرنج و لاینحل پروژه های هسته ای مغفول مانده و عنایتی نشده است و نيز در انتهای آن دوران موضوعی جدی به نام جزاير سه گانه شرايط ايران را تهديد نمي كرد و همچنین اعتبار جهانی ایده گفتگوی تمدن ها که هنوز هم موجبی است برای حضور بسیاری از بزرگان و شاخص های جهانی در ایران به باد فراموشی سپرده شده است و لذا عجیب نیست که نویسنده به نتیجه ای ناصواب رسیده باشد.
این مقاله، هر چه که باشد و از هر کس که می خواهد باشد، بیانگر نگاه طیفی از سیاسیون آن دوران است و همین نکته ارزش آن را آشکار می کند. دستاوردهای خاتمی در سیاست خارجی از زبان کسانی که همراه بی اعتراض او نبودند ارزش این دستاوردها را چند برابر می کند:
سياست خارجی ايران در دوران خاتمی
احمد زيدآبادی
کارشناس مسايل سياسی ايران و خاورميانه
محمد خاتمی هشت سال پيش در حالی پست رياست جمهوری ايران را از اکبر هاشمی رفسنجانی تحويل گرفت که روابط خارجی جمهوری اسلامی به نقطه ای بحرانی رسيده بود.
در سالهای آخر رياست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، دادگاهی در شهر برلين با متهم کردن مقامهای بلندپايه ايران به دخالت در ترور رهبران گروههای کرد ايرانی در رستوران ميکونوس و اعلام حکم بازداشت برای علی فلاحيان وزير اطلاعات وقت ايران، زمينه خروج سفيران کشورهای اروپايی از تهران را فراهم کرده بود.
آمريکا با متهم کردن جمهوری اسلامی به دست داشتن در عمليات تروريستی، تبليغات دامنه داری را عليه نظام سياسی ايران به راه انداخته بود و احتمال حمله نظامی اين کشور به برخی مراکز حساس ايران، در بسياری از رسانه های جهانی به طور جدی مطرح میشد.
کشورهای عرب منطقه، بويژه کشورهای حاشيه جنوبی خليج فارس با حمايت از ادعای امارات متحده عربی درباره جزاير سهگانه تنبهای کوچک و بزرگ و ابوموسی و متهم کردن ايران به دخالت در امور داخلی خود، تهاجم لفظی بی سابقهای را عليه جمهوری اسلامی به راه انداخته بودند.
شگفتی بزرگ
همه اين موارد از رويارويی ايران با بحران بين المللی خطرناکی در دوران پس از اکبر هاشمی رفسنجانی حکايت داشت، اما در ميان شگفتی ناظران، در دوم خرداد ۱۳۷۶ سرنوشت انتخابات رياست جمهوری به گونهای رقم خورد که روند تحولات را از مسير قابل پيش بينی آن خارج کرد.
در دوم خرداد، علی اکبر ناطق نوری که تصور میشد کانديدای مورد علاقه "نظام" است، به سختی از رقيب خود محمد خاتمی شکست خورد و آقای خاتمی با بيش از بيست ميليون رای که در فضايی حماسی و عاطفی به صندوقها ريخته شد، به مقام رياست جمهوری رسيد.
پيروزی محمد خاتمی به سرعت به عنوان اميد به تغييرات بنيادين در سياستهای جمهوری اسلامی تفسير و تعبير شد و نگاه جامعه جهانی را نسبت به ايران دگرگون کرد. افزون بر اين، آقای خاتمی در حوزه سياست خارجی شعار خود را "تشنج زدايی" انتخاب کرد و همين شعار گويای آن بود که وی قصد دارد در مناسبات بينالمللی ايران تغيير و تحولاتی پديد آورد.
شعار تشنج زدايی خاتمی با استقبال کشورهای جهان روبرو شد و در اين ميان اعضای اتحاديه اروپا برای بازگرداندن سفيران خود به تهران علاقه نشان دادند. اين علاقه به درجهای بود که آنها شرط رهبر جمهوری اسلامی را مبنی بر اينکه سفير آلمان آخرين سفيری باشد که به محل ماموريت خود باز میگردد، پذيرفتند و با شتاب، نمايندگان خود را روانه تهران کردند.
مشکلی که همچنان باقی ماند
رابطه با کشورهای عرب حوزه جنوبی خليج فارس نيز به سرعت ترميم شد. اما مشکل اصلی رابطه با ايالات متحده آمريکا بود که در واقع شاهکليد تشنج زدايی در روابط خارجی ايران به شمار میرفت. محمد خاتمی با انجام مصاحبهای اختصاصی با شبکه تلويزيونی سی.ان.ان آمريکا در صدد برآمد تا در اين باره از خود ابتکار نشان دهد. او در مصاحبهاش با کريستين امانپور، گزارشگر اين شبکه تلويزيونی، ضمن تمجيد از تمدن و فرهنگ مذهبی مردم آمريکا، "ديوار بیاعتمادی" بين ايران و ايالات متحده را بلند دانست و خواستار کوتاه شدن اين ديوار شد.
مصاحبه آقای خاتمی پيش از آنکه در عمل نتيجه دهد، با مخالفت محافظه کاران روبرو شد و هر چه زمان گذشت، بيشتر مشخص شد که آقای خاتمی برای کوتاه کردن ديوار بیاعتمادی بين ايران و آمريکا از قدرت چندانی برخوردار نيست. ابتکار عمل دولت بيل کلينتون رئيس جمهور وقت آمريکا نيز نتوانست در اين زمينه موثر واقع شود. بيل کلينتون برای کمک به بهبود روابط ايران و آمريکا از اجرای قانون داماتو (که سرمايه گذاری سالانه بيش از بيست ميليون دلار را در منابع نفت و گاز ايران از سوی کشورهای ثالث مشمول مجازات میکرد) عملا منصرف شد و ورود پسته و قالی و خاويار ايران به بازارهای آمريکا را مجاز اعلام کرد.
تلاش های بی نتيجه
خانم مادلين آلبرايت وزير خارجه دولت بيل کلينتون نيز با اظهار تاسف از دخالت آمريکا در کودتای سال ۱۹۵۳ عليه دولت دکتر محمد مصدق، به گونهای نسبتا صريح در اين باره از ايران عذرخواهی کرد. اما اين اقدامات پاسخ متقابلی از سوی ايران دريافت نکرد و حتی مقامهای قضايی جمهوری اسلامی اعلام کردند که هر فردی از ضرورت بهبود رابطه ايران و آمريکا سخن بگويد، تحت پيگرد قضايی قرار خواهد گرفت. به اين ترتيب بود که بيل کلينتون دوره رياست جمهوری خود را به پايان رساند، در حالی که نشانهای از بهبود در روابط کشورش با ايران به چشم نمیخورد.
جرج بوش، جانشين بيل کلينتون نيز در ابتدای زمامداری خود علائمی مبنی بر علاقه خود برای بهبود رابطه با ايران نشان داد. بويژه پس از عمليات يازده سپتامبر ۲۰۰۱، جورج بوش با نام بردن از ايرانيان به عنوان يکی از قربانيان حادثه تروريستی يازده سپتامبر تلاش کرد تا به همدلی جمعی از مردم تهران با مردم آمريکا که در ميدان محسنی شمع برافروخته بودند، پاسخ دهد، اما اين اقدام نيز گرهی از روابط فروبسته دو کشور نگشود.
در "محور شرارت"
پس از اين، ضمن آنکه گزارشهای متعددی از همکاری ايران با آمريکا در جريان براندازی رژيم طالبان در افغانستان انتشار يافت، اما جرج بوش در سال 2002 و در جريان ارائه گزارش سالیانه خود به مجلسین و ملت آمریکا، ايران را در کنار عراق و کره شمالی عضو "محور شرارت" ناميد.
در پی اين حادثه، روابط دو کشور روزبروز وخيمتر شد و افشای تاسيسات هستهای ايران در نطنز، دو طرف را در عرصه بينالمللی روبروی يکديگر قرار داد.
بازگشت به نقطه آغاز؟
در اين ميان کشورهای اروپايی نيز با اظهار ترديد در باره اهداف پروژه هستهای ايران، به تدريج وارد روندی شدند که گمان می رفت به "معاملهای بزرگ" با ايران به منظور حل تمام اختلافهای تهران با دنيای غرب منجر شود. اما امروزه با پايان يافتن دوران خاتمی و تهديد ايران به ازسرگيری فعاليتهای تاسيسات هسته ای اصفهان، نه فقط افق روشنی برای انجام "معامله بزرگ" به چشم نمیخورد، بلکه روابط ايران و اتحاديه اروپا در آستانه فروغلتيدن به وضعيت بحرانی است. بدين ترتيب، محمد خاتمی پس از هشت سال فراز و فرود، روابط خارجی ايران را تقريبا به همان صورتی که از سلف خود تحويل گرفته بود، به خلف خود تحويل میدهد.
برگرفته از بايگاني سايت بي بي سي
۱ نظر:
website buy tramadol nz - tramadol hcl get high
ارسال یک نظر