۱۲ تیر ۱۳۸۴

خصایل خویش اندیش

  1. آریای عزیز؛ مطالب ارزشمند ات را در آدرس هائی که داده بودی خواندم. برای درک کامل آن مطالب نیاز به تعمق و تفکر فراوانی است و می تواند برای رهروان این طریق راهگشا باشد. برای اینکه بتوانیم آنچه را که من برداشت کرده ام و آنچه را که تو می خواستی به آن اشاره کنی با هم مقایسه کنیم، من سعی می کنم خلاصه ای فهرست وار از مطالب ات بیاورم تا همه ی خوانندگان و از جمله خودم به بررسی و نقد آنها بنشینیم. در این راه تو نیز ما را یاری کن تا از کج فهمی ها فاصله بگیریم.
    اصطلاح "خویش اندیش" در مطالب ات به فردی گفته می شود که خودش و اندیشه اش را از انواع قید و بندهای فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و ... رها کرده و پدیده ها را فارغ از هر گونه محدودیت های اضافی ناشی از عوامل برشمرده بررسی میکند. در عین حال دو عامل بنیانی آزادی و اندیشیدن را به عنوان پیش شرط های آمادگی بستر خویش اندیشی بر شمردی.
    نقد پدیده ها و تئوری ها و مهم تر از آن، نقد خویشتن و تفکرات خود برای جلوگیری از در افتادن به ورطه ی تکرار و جزم اندیشی برای یک راهرو خویش اندیش از مهم ترین اصول است (سنجشگری پویا).
    مسیر اصلی در خویش اندیشی همانا بدنبال بزرگی و سرفرازی خویش به عنوان یک انسان آزاده بودن است که فارغ از هر گونه تعلق و وابستگی های خارجی وجود دارد.
    در بررسی خویش اندیشانه ی پدیده ها صرفنظر از رها شدن از قید وبندهای تاریخی و فرهنگی و اجتماعی؛ ضرورت دارد که به پدیده با نگاهی بدون حب و بغض، و در نظری عمیق تر، فارغ از هر گونه احساسات موثر در قضاوت بررسی شود. این "شناخت خالص" بنیانی برای رسیدن به واقعیت پدیده ها خواهد بود.
    اندیشیدن؛ یک عمل کاملا فردی و شخصی است که در آن انسان اندیشنده به "خود زائی" دست می یابد که خود، موجب قلیان و بروز شخصیت ویژه ی فرد خویش اندیش می شود. از همین رهگذر او دست یافته های فکری خود را با دیگران مقایسه می کند و محک می زند.
    این شناخت بنا به ماهیت خود؛ کاملا شخصی بوده و هر فرد دیگری می تواند به نتایج دیگری در مورد یک پدیده ی یکسان برسد، لذا تعصب و پافشاری روی صحت دستاورد ها به عنوان تنها نتایج حقیقی محلی از اعراب ندارد. نگاه اندیشمندانه به نظرات دیگران و نقد و بررسی آنها به دور از هر گونه تعصب و حب و بغض، راهی است که به سر منزل مقصود - حقیقت یابی - رهنمون می شود. برخورد آراء و افکار است که در بطن خود حقیقت زا می زاید و رشد می دهد.
    آزمودن نیز به نوعی عملی فردی است و براساس آگاهی های فردی بنیان ریزی می شود. آزمون؛ در واقع راه رسیدن به جواب است که خصلتی ابداع گرانه و در نتیجه شخصی پیدا می کند. تجربیات مشابه گذشتگان در اصل سنگ محکی است که با آن هر فرد نتایج جستجو و آزمون خود را بررسی و نقد می کند. از این راه هر فرد منطق و دلایل وجود سنت ها و اعتقادات را در چالشی مستقل در می یابد.
    آنچه بیش از هر چیز برای انسان خویش اندیش از تاریخ آموزنده است نه حلاجّی و استنتاج مدون از پدیده ها، که سیر تطور و آزمون ها و خطاهائی است که جوینده را به نتیجه رسانده است. به عبارت درست تر روش حل کردن مسئله مطلوب است و نه جواب. خویش اندیش از این رهگذر به مبانی تفکر به آن پدیده می رسد که از خود جواب به مراتب مهم تر است (روش اندیشیدن).
    در سیر تطور این اندیشیدن ها و آزمودن هاست که خویش اندیش به باز شناخت دائمی خود می پردازد و در هر تفکر و تجربه، آگاهی های خود و در نتیجه فردیت و هویت خود را باز شناسی می کند. هم از این روست که لقمه هائی آماده چون ایدئولوژی و مذهب که تفسیر حاضر و آماده (جهان بینی های مختلف) از پدیده ها را به رهروان خود تقدیم - یا تزریق - می کنند، نمی توانند انسان هائی خویش اندیش و آزاد اندیش به جامعه هدیه کنند.
    و بالاخره انسان خویش اندیش نظریه ها و پدیده ها و جواب های جویندگان را به آنها مو به مو مرور می کند ولی در آن جواب ها و آن راه ها نمی ماند، بلکه هر کدام را به عنوان روشی در کنار روش های دیگر برای رسیدن به جواب ارزیابی می کند. تا جائی که حتی از نگاه خود نیز به پدیده ها در نمی گذرد و از آن هم برای رسیدن به نتیجه ای مطلوب تر عبور می کند. او همه چیز را از بنیان خراب می کند و دوباره می سازد و باز خراب می کند ... هیچ خانه ای مسکن آرامش خویش اندیش نیست!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

.... صد آفرین بر تو ای شروود عزیز!. آقا واقعا من یکی از آدمهای چیز فهم مثل خودت، خیلی خوشم میاد. تعارف نمی کنم به جان عزیزت. لُب مطلب را خوب بازگو کرده ای. آفرین. اون جمله ی آخرت را بگذار اینطوری بیان کنم که خویشاندیش در روند برگذشتن است که خانه ی آرام خود را خواهد آفرید. یعنی، جنبش و حرکت است که چیزی را می آفریند؛ نه ایستادن و در جا زدن و به خواب عمیق فرو رفتن. آرامش در جست - و - جو به وجود می آید و حقیقت، ایستگاهی نیست که ما با پشت سر گذاشتن مثلا صد یا هزاران ایستگاه به آن، سرانجام، روزی روزگاری برسیم. خیر جانم. حقیقت، تجربیات رمنده و گریز پای آدمیست که هرگاه به آن برسی، در کوتاهترین فرصت ممکن به فریب واگردانده می شود. از این رو، آزمودن و جستجو برای آست که انسان بتواند در فریب، حقیقت را کشف کند و در حقیقت، فریب را. تنها راه برای کسب چنین هنری همان خویشاندیشی میباشه. ///

ناشناس گفت...

.... اینم حتما بخون شروود عزیز

http://www.iran-chabar.de/1384/04/16/jamali840416.htm