از انقلاب تا اصلاحات
ايران ما - روزنامه هرالد تريبيون بين المللی، در شماره اخير خود مقاله ای دارد تحت عنوان 'در ایران، از انقلاب تا اصلاحات' که در آن مايکل اسلکمن خبرنگار اين روزنامه در گفتگو با عباس عبدی، روزنامه نگار ايرانی نگاهی به شرايط سياسی، اجتماعی ايران انداخته است.
نويسنده ابتدا با اشاره به پيشينه عباس عبدی می نويسد که زمانی که وی مرد جوانی بود تصور می کرد بايد شاه ايران سرنگون شود و ايالات متحده آمريکا بخاطر پشتيبانی از دولت شاه تنبيه گردد. به اين ترتيب بود که او در طراحی و اجرای عمليات اشغال سفارت آمريکا و گروگانگيری ۵۲ آمريکايی که ۴۴۴ روز به طول انجاميد شرکت کرد.
سالها بعد، او به اين فکر افتاد که دولت ايران بايد بيشتر پاسخگوی مردم باشد و به همين جهت به شکل گيری جريان اصلاحات کمک کرد که حاصلش پيروزی محمد خاتمی در دو دوره انتخابات رياست جمهوری و پرورش اين اميد بود که آزادی های اجتماعی و سياسی بيشتری به دست خواهد آمد. اينک، در حالی که ايران و غرب بر سر برنامه اتمی ايران دعوا دارند و محافظه کاران ايدئولوژيک همه بخش های حکومت را در دست گرفته اند، آقای عبدی کشوری در مقابل خود می بيند که سرمست از وفور نفت به سوی "فروپاشی اجتماعی" پيش می رود.
آقای اسلکمن معتقد است، هر دو جسارت تاريخی عبدی در کمک به تشکيل جمهوری اسلامی و شکل دهی به جريان اصلاحات، به تشخيص خود او يا پايان يافته يا به فراموشی سپرده می شود.
عباس عبدی در مورد وضع دولت می گويد: "الان اين وضعيت بيشتر شبيه وضع اتحاد جماهير شوروی قبل از فروپاشی کمونيسم است. سيستم فعلی در ايران غيرقابل انعطاف است و ديگر کارايی ندارد."
او در مورد جريان اصلاحات می گويد: "وجود ندارد."
به عقيده نويسنده مقاله زندگينامه آقای عبدی مسير تکامل جمهوری اسلامی را نشان می دهد. او بعنوان رهبر گروه دانشجويان گروگان گير، بعنوان يک مقام رسمی در اوايل انقلاب، بعنوان يک نويسنده اصلاح طلب که حکومت را آغشته به فساد و جدا شده از مردم می بيند، بعنوان يک خوشبين که روند دمکراسی را ترويج می کند، و به عنوان يک زندانی که توسط کسانی که تکامل او را چالش و خطر تلقی می کنند دستگير شده، سوار موج انقلاب بوده است.
به باور آقای اسلکمن، عباس عبدی اينک تنهاست. او مخالف کسانی است که قدرت را در دست دارند و به صراحت رهبران جريان اصلاحات را نقد می کند. عبدی می گويد اصلاح طلبان نه تنها بخاطر اهداف غلطشان بلکه به دليل اينکه بسيار منفعل بودند شکست خوردند. "آنها حاضر به پرداخت هزينه نبودند."
در ادامه مقاله نويسنده در اشاره به عباس عبدی می نويسد مردی که زمانی ايده هايش بعنوان دماسنج تغييرات در جامعه ايران بکار می رفت، اينک بدبين، بيزار و نگران است. او در مورد محمود احمدی نژاد، رئيس جمهور ايران می گويد:"دوران احمدی نژاد يک دوره تراژدی از تاريخ ما خواهد شد."
عباس عبدی در سال ۲۰۰۳ بخاطر فعاليت هايش در يک موسسه نظرسنجی و همکاری با يک موسسه آمريکايی در انجام يک نظرسنجی، به پنج سال زندان محکوم شد. او در ماه می سال ۲۰۰۵ زمانی که ديوان عالی کشور اتهام جاسوسی را از او مبرا دانست آزاد شد. از زمان آزادی، وی به آرامی از سکوتی بيرون می آيد که به نظر می رسيد کمتر از روی ترس و بيشتر به خاطر مبهم بودن آينده بوده است.
او می گويد هنوز از چيزی مطمئن نيست و در پاسخ به اين که نسخه اش برای احيای جريان اصلاحات چيست، می گويد، "هيچ."
نويسنده در ادامه به محل کار عبدی و فعاليت هايش بعنوان يک منتقد اشاره کرده و می گويد که وی هنوز حاضر نيست بابت نقشش در تسخير سفارت آمريکا در سال ۱۹۷۹ پوزش بخواهد.
به نوشته هرالد تريبيون، آقای عبدی به صدايی نه چندان جذاب و در بسياری موارد تک در جهان بدل شده است که می گويد آمريکا در مقايسه با سال ۱۹۷۹ اکنون دارای قدرت اخلاقی به مراتب بيشتری است. او به رغم کينه قديم، با قدردانی، گاه راهی ميابد تا از آمريکا تعريف کند. او حتی به عراق اشاره می کند و می گويد ايالات متحده حداقل برای ساختن نهادهای دموکراتيک در اين کشور تلاش کرده است.
وی می افزايد: "فقط دخالت امريکا در کوزوو را با دخالتش در ويتنام مقايسه کنيد. آمريکا سياستش را تغيير داده است. برگرديد به زمانی که از رژيم های ديکتاتوری پشتيبانی می کرد. اما الان، برای مثال، به کشورهايی نظير عربستان سعودی و مصر برای انجام تغييرات فشار می آورد."
عباس عبدی در پاسخ به چرايی اين تغيير از تشويق به دموکراسی در مقابل ديکتاتوری می گويد: "به نظر من يکی از دلايل اين تغيير اشغال سفارت آمريکا است. اين واقعه آنها را غافلگير و شگفت زده کرد تا بررسی کنند ببينند چه کرده اند. ما بهای گرانش را پرداختيم، اما ديگران سودش را می برند."
در مورد مناقشه هسته ای ايران و غرب، که اخيرا به نقاط حساسی رسيده، آقای عبدی به مايکل اسلکمن، می گويد که اين مسئله را بسيار فراگيرتر ارزيابی می کند. او می گويد بسياری از مردم منطقه به دليل اشغال عراق گرايش های افراطی پيدا کرده اند.به گفته او آنها حکومت هايشان را بيش از حد به آمريکا نزديک می بينند و به همين دليل بيشتر و بيشتر به ايران به عنوان يک رهبر منطقه ای نگاه می کنند.
آقای عبدی در پاسخ به اين سوال که آيا ايران به رغم مخالفت غرب، بايد برنامه های اتمی اش را پيش برد يا خير، می گويد پيروزی در اين عرصه حکومت را قدرتمند می سازد و اگر آن را به درآمد ميلياردی نفت بيافزاييم، برای سال ها شرايطش را تثبيت خواهد کرد.
عباس عبدی می گويد: "اگر ايران برنامه اتمی اش را پيش برد، در آن نقطه متوقف نمی شود. بنياد گرايی در منطقه رشد خواهد کرد." او پيش بينی می کند که ممکن است در بدترين حالت، هيچ يک از طرفين عقب نشينی نکند. که به گفته او "برخوردی صورت خواهد گرفت."
عبدی در مورد رهبری کنونی کشورش به مايکل اسلکمن می گويد: "اين انقلاب نيست. استبداد است. هيچ مستبدی نمی گويد من مستبدم. آنها معمولا ادعای دموکرات بودن می کنند."
در پايان، مايکل اسلکمن از عباس عبدی می پرسد، آيا با توجه به نظرات کنونی اش، از شرکت در انقلاب يا اشغال سفارت پشيمان است؟ او پاسخ می دهد، آن زمان هدف جوانان و انقلابيون سرنگونی رژيم شاه بود، که البته هدف خوبی بود، اما بجز آن، هيچ کس نمی دانست می خواهد واقعا چه سيستمی را جايگزين شاه کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر