راهنمای کاربردی نوشیدن جام زهر
اکنون شرایط جامعه به سمتی پیش می رود که دیگر برای هیچکس ادامه ریاست جمهوری احمدی نژاد قابل باور نیست. نه از آن رو که اصلا ممکن نیست مثلا مراسم تحلیفی صورت نگیرد یا خودش انصراف دهد شاید تتمه آبروی نداشته اش را بخرد و برود، بلکه حضور او در مقام ریاست جمهوری آنچنان این مقام و جایگاههای فراتر از آن را حقیر کرده است که در نگاه مردم بهائی ندارد واین برای مجموعه ای که قصد حکومت بر یک مملکت را دارند از فاجعه هم بدتر است! در این شرایط اگر آقایان اندکی به خود زحمت دهند و از سلولهای خاکستری احتمالی خود استفاده کنند، راهی نمی یابند جز اینکه به هر شکل ممکن از نشستن جناب کوتوله سیاسی روی صندلی ریاست جمهوری اجتناب کنند و برای حصول به این نتیجه به نظر من روش هائی کمتر از تعداد انگشتان دست وجود دارد که بسته به ضریب هوش انتخاب کننده می تواند بسیار دردناک یا آسان باشد.
اما امروز ماجرا به شکلی پیش رفته است که تو گوئی حذف جناب رئیس اسمی حکومت در درجه چندم اهمیت قرار گرفته است! فتوای آیت الله منتظری که از معدود مراجع عظمی در ایران است در مورد احراز و ابقاء شرایط ولایت چنان اوضاع حضرت آیت الله را بحرانی کرده است که پیش از آن که به فکر جمهوریت و ریاست جمهوری باشیم باید فکری جدی به حال ولایت بکنیم!...
داشتم با خودم فکر می کردم واقعا اگر آدمی می توانست به وقتش زبان در دهان بگیرد و این آتش گداخته در دهان را کمی بیشتر تحمل کند مجبور نمی شد شاید جام زهر را در برهه هائی بنوشد. حقیقتش را بخواهید حتی نوشیدن این جام هر مراتب و شرایطی دارد که اگر زمانش بگذرد آن هم از ارزش و اعتبار می افتد و می شود همان که بر سر شاه آمد بعد از آن همه تضرع و زاری در پیشگاه مردم و حضرت ثامن! دیگر هر چه بنوشی به هیچ نمی آید. نگاه کنید به تاریخ استعمال کنندگان جام های زهر و امثالهم تا کمی به درک ضرورت یک راهنمای کاربردی برای زمان و مکان نوشیدن جام زهر پی ببرید.
در این مسیر یکی می شود سقراط بزرگ که هنوز بعد از سه هزاره نامش با احترام گفته می شود و شهیدش می خوانند. یا می شود همان محمد رضای پهلوی که پس از چند سال هشدار و اخطار و نصیحت سران مذهبی و اعتراضات مختلف هرچه جام زهر و چیزهای دیگر نوشید و خورد هیچ افاقه نکرد و عاقبت برای چندمین بار راهی مسیری شد که بازگشتی در آن نبود. یکی دیگر می شود سعید امامی که آنچنان کرد که نه تنها جای غلط کردن برای خود نگذاشت که وقتی به گفتن و اعتراف آمد همگان متفق القول جامی از داروی نظافت به حلقش تپاندند که دهانش بیش از این باز نماند و راه چنین توبه ای همان بهتر که بسته بماند. آن یکی شد هیتلر که وقتی همه راه ها به خود بسته دید به روایتی خودش جام زهری از نوع سرب داغ در مغزش خالی کرد تا نبیند بعد از آن همه رویاها که روی جنازه های مردم ساخته ات چگونه با تند بادی نیست و نابود می شود... یکی هم می شود رهبر فقید انقلاب که در هنگامه جنگ وقتی که فهمید دیگر نمی شود بیش از این شهید و هزینه های جنگی نافرجام را تحمل کرد در زمانی که هنوز خیلی دیر نشده بود صادقانه به مردمی که هنوز دوستش می داشتند اعلام کرد که جام زهر را باید بنوشد و چنین کرد و اعتباری دو چندان برای خود خرید.
شرایط کنونی حناب آیت الله نیز گویا در موقعیت همین جام زهر است که گویا در عمر هر حاکمی مثل همای سعادت بر سر راهش سبز می شود که اگر موقعیت را درک نکند فقط می ماند حسرت و افسوس. او آگاهانه یا ناخودآگاه و در هر صورت کاملا نابجا سرنوشتش را به دنباله کسی گره زده که پیش از این انتخابات هم بقدر کافی رسوا بوده، اینک و با استقامت مردم بر احقاق حقوق خود بجائی رسیده که اندک اعتبارش را هم طی یک خطبه نماز جمعه و یک سخنرانی بر سر این ماجرا گرو نهاده ، راه دیگری بجز نوشیدن جام زهر ندارد. تاریخ به ما می گوید که اکنون حکومت بر سر دوراهی انتخاب بزرگ خود قرار گرفته، یکی نوشیدن این جام در هنگامی که خیلی دیر نشده و حذف رئیس دولت کودتا به شکل منطقی و معقول آن (مثلا بهانه بیماری سخت وی که تا کنون چند بار موجب شده که در ملاقات ها و سفرهایش تاخیر بیافتد) و باز گرداندن همه چیز بر سر جای صحیح خودش که رضایت خدا و خلق خدا در آن است و یا پافشاری بر سر راهی که بارها تاریخ و قران عاقبت آن را برای زنهار آیندگان به تصویر کشیده است که در این حالت آنچنان که وضع حال روشن است هر قدم باید به قیمت جان و خون معترضان و مخالفان روز افزون برداشته شود و نهایتا جز سرنگونی عاقبتی منتظر آنها نخواهد بود. زمان انتخاب فرا رسیده...
این ملت هر روزش که هیچ، هر لحظه اش قابل پیش بینی نیست! گویا حکومت سرکوب هم مثل من ساده دل فکر کرده بود که مردم دیگر خسته شده اند و کم کم شرایط به حالت عادی دارد می رود که در هیجده تیر از برخوردهای پیچیده و چند لایه* روزهای قبل استفاده نکرد! ولی وقتی می بینم که هر شب چگونه صدای الله و اکبرها فراتر می رود و چگونه برنامه های بعدی اعتراض با اشتیاق و بدون ترس و دلهره طرح ریزی می شود باور می کنم که چقدر من که حتی انقلاب پنجاه و هفت را تماما دیده ام ساده اندیش هستم! چقدر این نسل جدید غیر قابل پیش بینی و قابل افتخار است! چقدر مانده تا این حکومت بفهمد که چه انرژی و توان عظیمی را با رفتارهای ساده اندیشانه خود گرد آورده و متمرکز و هدفمند کرده است! کجای کاریم ما که می خواستیم برای این جوانان تعیین مسیر کنیم و خوب و بد را تعلیمشان کنیم!
*برخوردهای پیچیده و چند لایه نیروهای سرکوب تا آنجا که من چند تظاهرات اخیر بررسی کرده ام در شکل های زیر نمود یافته اند: حضور نامحسوس بین مردم معترض و صید افراد فعال بصورت ضربتی و ناگهانی از بین مردم به منظور ایجاد رعب و وحشت موضعی و به انفعال کشانیدن اطرافیان، ترور مستقیم و موردی در داخل جمعیت در چند مورد به همان مقاصد قبلی بدون وجود هدف معنا دار واقعی، تیر اندازی از محل های غیر قابل دسترسی بصورت مستقیم به مردم جهت ارعاب و پراکندن افراد، شرکت مستقیم در تخریب اموال مردم جهت زهر چشم یا تخریب اموال عمومی بعد از اتمام تظاهرات ، استفاده از عناصر لباس شخصی که بسادگی قابل شناسائی از مردم معترض نبودند، ضرب و جرح چند نفره و گروهی تا سر حد مرگ به منظور ایجاد شوک روانی در جمع حاضر، سرقت افراد مضروب و مجروح از بیمارستان ها و انتقال به نقاط نامعلوم، و نهایتا استفاده از وسایل استاندارد و آشنای سرکوب در مقیاس بسیار وسیع جهت پراکندن و عدم همبستگی جمعیت.
اما امروز ماجرا به شکلی پیش رفته است که تو گوئی حذف جناب رئیس اسمی حکومت در درجه چندم اهمیت قرار گرفته است! فتوای آیت الله منتظری که از معدود مراجع عظمی در ایران است در مورد احراز و ابقاء شرایط ولایت چنان اوضاع حضرت آیت الله را بحرانی کرده است که پیش از آن که به فکر جمهوریت و ریاست جمهوری باشیم باید فکری جدی به حال ولایت بکنیم!...
داشتم با خودم فکر می کردم واقعا اگر آدمی می توانست به وقتش زبان در دهان بگیرد و این آتش گداخته در دهان را کمی بیشتر تحمل کند مجبور نمی شد شاید جام زهر را در برهه هائی بنوشد. حقیقتش را بخواهید حتی نوشیدن این جام هر مراتب و شرایطی دارد که اگر زمانش بگذرد آن هم از ارزش و اعتبار می افتد و می شود همان که بر سر شاه آمد بعد از آن همه تضرع و زاری در پیشگاه مردم و حضرت ثامن! دیگر هر چه بنوشی به هیچ نمی آید. نگاه کنید به تاریخ استعمال کنندگان جام های زهر و امثالهم تا کمی به درک ضرورت یک راهنمای کاربردی برای زمان و مکان نوشیدن جام زهر پی ببرید.
در این مسیر یکی می شود سقراط بزرگ که هنوز بعد از سه هزاره نامش با احترام گفته می شود و شهیدش می خوانند. یا می شود همان محمد رضای پهلوی که پس از چند سال هشدار و اخطار و نصیحت سران مذهبی و اعتراضات مختلف هرچه جام زهر و چیزهای دیگر نوشید و خورد هیچ افاقه نکرد و عاقبت برای چندمین بار راهی مسیری شد که بازگشتی در آن نبود. یکی دیگر می شود سعید امامی که آنچنان کرد که نه تنها جای غلط کردن برای خود نگذاشت که وقتی به گفتن و اعتراف آمد همگان متفق القول جامی از داروی نظافت به حلقش تپاندند که دهانش بیش از این باز نماند و راه چنین توبه ای همان بهتر که بسته بماند. آن یکی شد هیتلر که وقتی همه راه ها به خود بسته دید به روایتی خودش جام زهری از نوع سرب داغ در مغزش خالی کرد تا نبیند بعد از آن همه رویاها که روی جنازه های مردم ساخته ات چگونه با تند بادی نیست و نابود می شود... یکی هم می شود رهبر فقید انقلاب که در هنگامه جنگ وقتی که فهمید دیگر نمی شود بیش از این شهید و هزینه های جنگی نافرجام را تحمل کرد در زمانی که هنوز خیلی دیر نشده بود صادقانه به مردمی که هنوز دوستش می داشتند اعلام کرد که جام زهر را باید بنوشد و چنین کرد و اعتباری دو چندان برای خود خرید.
شرایط کنونی حناب آیت الله نیز گویا در موقعیت همین جام زهر است که گویا در عمر هر حاکمی مثل همای سعادت بر سر راهش سبز می شود که اگر موقعیت را درک نکند فقط می ماند حسرت و افسوس. او آگاهانه یا ناخودآگاه و در هر صورت کاملا نابجا سرنوشتش را به دنباله کسی گره زده که پیش از این انتخابات هم بقدر کافی رسوا بوده، اینک و با استقامت مردم بر احقاق حقوق خود بجائی رسیده که اندک اعتبارش را هم طی یک خطبه نماز جمعه و یک سخنرانی بر سر این ماجرا گرو نهاده ، راه دیگری بجز نوشیدن جام زهر ندارد. تاریخ به ما می گوید که اکنون حکومت بر سر دوراهی انتخاب بزرگ خود قرار گرفته، یکی نوشیدن این جام در هنگامی که خیلی دیر نشده و حذف رئیس دولت کودتا به شکل منطقی و معقول آن (مثلا بهانه بیماری سخت وی که تا کنون چند بار موجب شده که در ملاقات ها و سفرهایش تاخیر بیافتد) و باز گرداندن همه چیز بر سر جای صحیح خودش که رضایت خدا و خلق خدا در آن است و یا پافشاری بر سر راهی که بارها تاریخ و قران عاقبت آن را برای زنهار آیندگان به تصویر کشیده است که در این حالت آنچنان که وضع حال روشن است هر قدم باید به قیمت جان و خون معترضان و مخالفان روز افزون برداشته شود و نهایتا جز سرنگونی عاقبتی منتظر آنها نخواهد بود. زمان انتخاب فرا رسیده...
این ملت هر روزش که هیچ، هر لحظه اش قابل پیش بینی نیست! گویا حکومت سرکوب هم مثل من ساده دل فکر کرده بود که مردم دیگر خسته شده اند و کم کم شرایط به حالت عادی دارد می رود که در هیجده تیر از برخوردهای پیچیده و چند لایه* روزهای قبل استفاده نکرد! ولی وقتی می بینم که هر شب چگونه صدای الله و اکبرها فراتر می رود و چگونه برنامه های بعدی اعتراض با اشتیاق و بدون ترس و دلهره طرح ریزی می شود باور می کنم که چقدر من که حتی انقلاب پنجاه و هفت را تماما دیده ام ساده اندیش هستم! چقدر این نسل جدید غیر قابل پیش بینی و قابل افتخار است! چقدر مانده تا این حکومت بفهمد که چه انرژی و توان عظیمی را با رفتارهای ساده اندیشانه خود گرد آورده و متمرکز و هدفمند کرده است! کجای کاریم ما که می خواستیم برای این جوانان تعیین مسیر کنیم و خوب و بد را تعلیمشان کنیم!
*برخوردهای پیچیده و چند لایه نیروهای سرکوب تا آنجا که من چند تظاهرات اخیر بررسی کرده ام در شکل های زیر نمود یافته اند: حضور نامحسوس بین مردم معترض و صید افراد فعال بصورت ضربتی و ناگهانی از بین مردم به منظور ایجاد رعب و وحشت موضعی و به انفعال کشانیدن اطرافیان، ترور مستقیم و موردی در داخل جمعیت در چند مورد به همان مقاصد قبلی بدون وجود هدف معنا دار واقعی، تیر اندازی از محل های غیر قابل دسترسی بصورت مستقیم به مردم جهت ارعاب و پراکندن افراد، شرکت مستقیم در تخریب اموال مردم جهت زهر چشم یا تخریب اموال عمومی بعد از اتمام تظاهرات ، استفاده از عناصر لباس شخصی که بسادگی قابل شناسائی از مردم معترض نبودند، ضرب و جرح چند نفره و گروهی تا سر حد مرگ به منظور ایجاد شوک روانی در جمع حاضر، سرقت افراد مضروب و مجروح از بیمارستان ها و انتقال به نقاط نامعلوم، و نهایتا استفاده از وسایل استاندارد و آشنای سرکوب در مقیاس بسیار وسیع جهت پراکندن و عدم همبستگی جمعیت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر