۲۷ اسفند ۱۳۸۶

مجوز شرعي تخلف؟

منبع: روز آنلاين
حسين باستاني

انتخابات هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي ايران، در شرايطي به انجام رسيد که در آخرين روزهاي باقي ‏مانده تا برگزاري آن، اتفاقي بي سابقه به وقوع پيوست. اين اتفاق، عبارت بود از تأکيد رسمي، علني و صريح ‏رهبر نظام جمهوري اسلامي بر ارجحيت انتخاب نمايندگاني که "راه دولت خدمتگزار را هموار کنند." اين، ‏اشاره اي مستقيم به يک فهرست انتخاباتي مشخص يعني "جمله متحد اصولگرايان" بود که از محافظه کاران ‏همسو با دولت احمدي نژاد تشکيل مي شد.‏

توصيه صريح مقام رهبري به رأي دادن به يک فهرست انتخاباتي مشخص در يک سخنراني عمومي، اقدامي ‏است که در عمر نظام جمهوري اسلامي ايران، هرگز انجام نشده . بنابراين، وقتي که اين کار براي اولين بار ‏صورت مي گيرد، معناي سمبوليک بسيار روشني دارد و آن، اهميت ويژه و بي سابقه پيروزي ليست مورد ‏اشاره، براي نظام و شخص اول آن است. اهميتي آنچنان بالا که رهبري را وادار ساخته تا با به کنار نهادن ‏سنتي که تا کنون به دقت هر چه تمام تر در مقاطع انتخابات رعايت شده است، جايگاه خود را هزينه پيروزي ‏يک ليست انتخاباتي مشخص کند.‏

قضاوت در مورد اينکه چنان موضع گيري اي بر روي چه درصدي از رأي دهندگان و به چه صورتي مي ‏تواند تأثيرگذار باشد، به مجالي جداگانه نياز دارد. اما احتمالا، تأثير اظهارات مورد بحث بر رأي دهندگان، ‏مهمترين نتيجه آن نيست: از آن مهمتر، تأثيري است که تصريحات رهبري در مورد يک ليست انتخاباتي ‏خاص، مي تواند بر مجريان و ناظران انتخابات بر جاي بگذارد.‏

نبايد فراموش کرد که شخص اول نظام جمهوري اسلامي، در عين حال رهبر مذهبي نيروهاي مؤمن و وفادار ‏به خود محسوب مي شود که قرار است همگي سر سپرده رهبري نظام جمهوري اسلامي باشند، و بخش ‏بزرگي از آنها - از جمله ناظران و مجريان انتخابات - واقعاً چنين هستند. اجازه دهيد حالتي را مجسم کنيم که ‏پس از آنکه رهبري نظام اينچنين براي پيروزي يک ليست انتخاباتي مشخص پاي به ميدان گذاشته است، آن ‏ليست در انتخابات شکست بخورد. طبيعتاً نتيجه قابل برداشت از اين شکست، آن خواهد بود که مردم بر ‏خلاف نظر رهبري، به ليست مورد نظر ايشان رأي نداده اند.* اين نتيجه گيري، از ديدگاه نيروهاي سر سپرده ‏نظام و رهبري، فاجعه اي است که بايد به هر صورت ممکن جلوي وقوع آن گرفته شود.‏

در همين راستا، موضع گيري انتخاباتي شخص اول حکومت، براي سر سپردگان نظام در دستگاه هاي ‏برگزارکننده انتخابات، اين وظيفه را ايجاد مي کند تا هر آنچه در توان دارند را براي عدم مغايرت نتايج ‏انتخابات با تصريحات علني رهبري – که "حيثيت نظام" در بي ارزش نشدن آن نهفته است - به کار گيرند. در ‏حقيقت، موضع گيري آيت الله خامنه اي مبني بر لزوم رأي دادن به ليست هواداران دولت، از آنجا که توسط ‏رهبر سياسي و مذهبي نظام جمهوري اسلامي ايران انجام شده است، در نگاه بسياري از کارگزاران ‏حکومت، ايجاد کننده نوعي تکليف شرعي براي کمک به رأي آوردن کانديداهاي ليست هوادار دولت خواهد ‏بود. فوري ترين تأثير موضع گيري انتخاباتي ايشان، مي توان آن باشد که براي مسوولان دولتي، که خود ‏برگزار کننده و ذي نفع در انتخابات هستند، جواز شرعي لازم براي هدايت انتخابات "به شيوه اي که تأمين ‏کننده خواست رهبري باشد" فراهم آيد. ‏

در پي قتل هاي زنجيره اي سال 77 و دستگيري عوامل اجراي اين قتل ها، آيت الله خامنه اي، در جريان يک ‏سخنراني علني، ضمن تأکيد بر لزوم پي گيري اين قتل ها و مجازات عاملان آن (که سخن مثبتي بود)، جمله ‏اي را نيز بر زبان راندند که بعدها، نتايج پيش بيني نشده اي بر جاي گذاشت. رهبري (چند روز پس از ابراز ‏پشتيباني کامل از تلاش هاي آقاي خاتمي براي پيگيري و ريشه کني عوامل قتل ها در جريان ملاقاتي با رئيس ‏جمهور) در بخشي از سخنراني معروف خود گفتند: "حتم بدانيد کساني که اين قتل ها را انجام داده اند نيروي ‏نظام نبوده و عامل بيگانه هستند".(قريب به مضمون)‏

ماه ها بعد، با افشاي فيلم بازجويي برخي متهمان پرونده قتل هاي زنجيره اي، معلوم شد که تيم بازجويي از ‏متهمان به چه طرز بي سابقه و شگفت انگيزي زندانيان خود را براي اعتراف به "فساد اخلاقي" و "همکاري ‏با سيا و موساد" تا سر حد مرگ شکنجه کرده است. علني شدن اين نحوه بازجويي از متهمان (که نتيجه آن، ‏انحراف پرونده بر مبناي صدها صفحه اعتراف دروغ بود) به نوبه خود با پيگيري هاي بعدي سيد محمد ‏خاتمي منجر به دستگيري و بازجويي از اعضاي تيم بازجويي شد. در جريان بازجويي ها، وقتي از اعضاي ‏تيم به سرپرستي جواد آزاده پرسيده شد که به چه حقي اين همه زندانيان خود را براي کسب اعتراف دروغ ‏شکنجه کرديد، پاسخي تکان آن بود که وقتي مقام هاي ارشد نظام گفتند که قتل ها قطعاً کار عوامل بيگانه بوده، ‏براي ما تکليف شرعي ايجاد شد آن قدر آنها را بزنيم تا به عامل بيگانه بودن اعتراف کنند.‏

اين جواب، در چارچوب مناسبات حاکم بر نيروهاي سرسپرده امنيتي، کاملا قابل فهم بود. به راستي، آيا مگر ‏اساسا قابل تصور بود که بازجوياني مخلص نظام، فرضاً بعد از چهار - پنج ماه بازجويي از متهمان پرونده ‏قتل ها، بخواهند گزارش بدهند که نتايج بازجويي هايشان نادرستي تحليل نظام در مورد منشا قتل ها را به ‏اثبات رسانده است؟

واقعيت آن است که سيستمي حکومتي ايران، شبيه دموکراسي غربي نيست که در آن رأس حکومت، يک ‏کانديداي حزبي باشد. در نظام ايران، شخص اول حکومت، فرمانده کل قوا، رهبر معنوي، مرجع تقليد و حتي ‏معشوق روحاني مريدان و مخلصان خود نيز هست. در چنين شرايطي است که هر سخن رهبري که حکايت ‏از تمايل قطعي وي به اثبات فرضيه يا اجراي سياسي داشته باشد، مي تواند در عرصه اجرايي، اثرات جدي ‏بر جاي بگذارد. تا حدي که حتي به تلقي مشروعيت دستکاري هاي انتخاباتي نيز بينجامد. ولو آنکه مقصود از ‏چنان سخني، واقعا نيز چنين دخالت هايي نباشد...‏

پي نوشت:‏

‏* در راستاي همين واقعيت بود که در انتخابات رياست جمهوري هفتم، مقامات حکومتي مختلفي کوشيدند تا اظهارات نماينده ولي ‏فقيه در سپاه پاسداران مبني بر لزوم رأي دادن به حجت الاسلام ناطق نوري و هم اظهارات دبير جامعه روحانيت مبارز که "حدس ‏مي زنيم نظر رهبر به آقاي ناطق نوري است" را اظهاراتي شخصي تلقي کنند.‏

--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

هیچ نظری موجود نیست: