۳ مرداد ۱۳۸۸

خواجه ما و نقش ایوان

نه روز پیش در چهار شنبه روزی هواپیمای توپولفی که به مقصد ایروان پرواز می کرد در اطراف قزوین سرنگون شد و صد و شصت و هشت نفر در آن کشته شدند، آن موقع اگر چه رئیس حکومت کودتا تسلیتی گفت ولی در پشت صحنه دنبال تقسیم غنایم نرسیده بین آشنایان خود بود که بعدا سهم رحیم مشائی معاونت اولی دولت کودتا شد. همان موقع میرحسین موسوی و رهنورد به دیدار خانواده سهراب اعرابی رفت بودند و بعد از آن هم کروبی به دیدارشان رفت. آن موقع گویا جناب آیت الله درگیر مسائل مهم تری بود که حتی یک تسلیت را هم از این درگذشتگان دریغ کرد! گویا از این تحفه ای که با تقلب و زیر پا گذاشتن حق میلیون ها رای دهنده به ریاست حکومت انتصاب نموده بود کم کم داشت حساب می برد.
یک هفته قبل نماز جمعه ای به امامت هاشمی رفسنجانی و حدود یک میلیون نفر در تهران برگزار شد و هاشمی در خطبه هایش گفت آنچه را که از او کمتر انتظار می رفت و برای آخرتش خدابیامرزی های فراوان خرید. در همان نماز بود که مردم صحنه هائی آفریدند که در تاریخ این کشور برای همیشه ثبت شد! دهان های باز نماز گزاران حرفه ای و رسمی و حیرت جناب رهبر شعار در انحراف زیرکانه شعارهای آن نماز تا هفته ها نقل مجلس همگان بود. بعد از آن نماز بی بدیل در تاریخ جمهوری اسلامی و به همین بهانه مردم مومن و نماز خوان در خیابان ها به اعتراض خود علیه حکومت کودتا ادامه دادند و برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی در طول زمان نماز جمعه و تا ساعت ها بعد از آن از نماز گزاران در محل و تا شعاع چند کیلومتری اطراف محل نماز با گاز اشک آور پر حجمی پذیرائی شدند و حدود چهل نفر نیز دستگیر شدند. در همان زمان جناب رئیس کوتوله دولت کودتا در مشهد حکم پدر عروس خود را در بین خبر شهادت معترضین در زندان ها اعلام کرد. و جناب رهبر سابق هم در سکوت کامل و با کمی بهت داشت به مسائل اطراف خود نگاه می کرد...
شنبه جناب آیت الله یزدی بود که به سخنان هاشمی رفسنجانی عکس العمل نشان داد. هاشمی رفسنجانی هم آماده شده بود تا برای رایزنی به مشهد برود، همانجا که جناب رئیس دولت کودتا را به حساب نیاوردند و کیهان با انواع تمهیدات کامپیوتری چند تصویر دست خورده را در روزنامه اش از استقبال در مشهد پخش کرد. بقیه هم داشتند خودشان را آماده می کردند تا حضور موجود سخیفی به نام رحیم مشائی در دولت را چنان بزرگ کنند که گویا حضورش در یک دولت کودتائی اصلا محلی از اعراب دارد! در این میان مشخص شد در بین کشته شدگان سانحه پرواز تیم جودوی نوجوانان هم بوده که سه نفر از آن ها اشتباهی بوده اند! یعنی سه بخت برگشته دیگر با شناسنامه سه نوجوان رفته بودند که برای مملکتشان مدال بیاورند. و جناب آیت الله گویا هنوز اتفاقی نیافتاده است موضوع سانحه هواپیما را به باد فراموشی سپرد...
یکشنبه در حالی که همه داشتند خودشان را برای اعلام اعتراض از طریق ایجاد خاموشی آماده می کردند و جعبه های سیاه هواپیمای کاسپین روسی پیدا شده بود و مسئولین هم داشتند مردم را متقاعد می کردند که هواپیماهای توپولوف بهترین هواپیما هستند و کمترین تعداد سوانح را داشته اند، مرگ بر روسیه بعد از نماز جمعه به شعارهای شبانه مردم اضافه شد. خاتمی هم بعد از مدتها همراه مجمع روحانیون مبارز در جمع خانواده بازداشت شدگان پیشنهاد رفراندوم مشروعیت برای دولت را داد که حاشیه های زیادی داشت و در همین اثنا جناب رهبر سابق هم داشت حرف هایش را برای دوشنبه مزمزه می کرد که چه بگوید و چه نگوید...
هنوز هم رحیم مشائی در جمع کوتوله ها نقل مجلس است...
بالاخره بعد از سه هفته روز دوشنبه حضرت آیت الله دهان باز کرد و سخن گفت... البته باز هم یادش رفت که همین چند روز پیش صد و شصت و هشت نفر کشته شده اند. او با تمام تلاشش سعی کرد جواب هاشمی رفسنجانی را بدهد ولی کل حرفش شد یک جمله: آقا مواظب حرف دهنت باش! در همین زمان هاشمی داشت توسط آیت الله واعظ طبسی در مشهد پذیرائی می شد. هنوز هم معلوم نیست در این ملاقات ها در مشهد چه گذشته است و نتیجه اش چه خواهد بود. هر چه هست حتما خبرهای خوشی برای حکومت کودتا نخواهد داشت.
اولین خبر سه شنبه جواب هاشمی بود به جناب آیت الله که: هاشمی را با ترس کاری نیست! و مردم هم با بیرون آمدن از خانه هایشان که دیگر یک سنت شده است همین حرف را تکرار کردند و در هفت تیر در یک درگیری خفیف چند نفر دستگیر شدند. خبر کشته شدن دستگیر شدگان یکی یکی بدست خانواده هایشان می رسد و سازمان بهشت زهرا هم به دستور وزارت اطلاعات اجازه برگزاری مراسم برای این شهدا را نمی دهد. امشب خیلی ها مصرف برقشان بالا رفت ولی اتفاقی که باید می افتاد، نیافتاد! همین که دولت کودتا به دست و پا افتاد و با خاموشی دادن به برخی محل ها از خاموشی سراسری جلوگیری کرد خودش یک موفقیت است. باز هم مشائی و باز هم مشائی...
دیگر دست به دامن اعترافات شده اند که برای هزارمین بار دروغ بودنش را به مردم ثابت کنند. مراجع هم دارند عکس العمل نشان می دهند که این اعترافات ثابت کننده هیچ چیزی نیست الا سبعیت رژیم. یک عقب نشینی حساب شده توسط هاشمی شاهرودی منجر شد که آب رفته به جو را باز گردانند. امروز رهبر هم کاری کرد! با عفو برخی از محکومان موفقت کرد! مهم نیست در همین یک هفته چند نفر بازداشت شده اند...
همین چهارشنبه اعتصاب غذای اکبر گنجی و بسیاری دیگر شروع می شود و تا کنون اسم ششصد نفر را هم که در این درگیری ها دستگیر شده و خبری از آنها نیست نوشته اند. طومار سبز برائت از احمدی نژاد هم دارد به خط پایان می رسد.
پنجشنبه را که بدون خبر از رحیم مشائی بگذرانیم عجیب است! نامه ای رو شده است که در آن جناب آیت الله از کوتوله کودتاچی خواسته که این انتصاب را پس بگیرد، او هم اصلا تحویل نگرفته و گفته که چنین نامه ای دریافت نشده است... کوتوله ها خبرهاشان هم ناچیز است. کلاه رهبر سابق نمی دانم از اول پشم نداشت و ما اشتباه می کردیم یا احمدی نژاد پشم هایش را چید؟! وباز هم خبر شهادت یک دستگیر شده دیگر در زندان! این یکی پدرش از خواص بوده و در دولت احمدی نژاد سمتی داشته است و از نزدیکان محسن رضائی بوده است. این ها گویا به هیچ کس رحم نمی کنند!
جمعه درست نه روز بعد از سرنگونی توپولف روسی، یک هواپیمای روسی دیگر این بار در مشهد با کله به زمین می نشیند و حداقل هفده نفر کشته می شوند که یکی از آنها مدیر هواپیمائی آریا ایر تور است. نامه جناب آیت الله هم رسما از تلویزیون خوانده می شود تا جای هیچ شبهه ای باقی نماند. این خیمه شب بازی از نوع رحیم مشائی هنوز تمام نشده؟ گویا خودشان باورشان شده که ملت برای این کوتوله اعتباری قائلند. حالا لاریجانی و حداد عادل ناچارند به خانواده کشته شدگان در زندان تلیت بگویند! این یکی را نمی شود مثل بقیه نادیده گرفت! جناب آیت الله هم با بازی رحیم مشائی اش سرگرم است، گویا همین حد و اندازه برایش کافیست...

۲۹ تیر ۱۳۸۸

توهم رهبری

در سخنان امروز حضرت آیت الله، جدای از آن چه سر تیتر خبرگزاری های خارجی شد، نکته مهم دیگری نیز نهفته بود که با توجه به صراحت موضوع هشدار وی به نخبه گان در مورد چگونه حرف زدن و چه چیزی را گفتن، کمتر به آن پرداخته شد که شاید حتی از اهمیتی بیشتر از موضوع یاد شده نیز برخوردار بود.
او در سخنانش اشاره ای مشخص به سیره پیامبر داشت که نگاه و برداشت وی را از رفتار با مردم یا امت مشخص می کند. او که به نظر می رسد این بخش از سخنان خود را در پاسخ به نقل قول هاشمی رفسنجانی از رهبر فقید انقلاب در مورد رفتار با مردم بیان می کرد، "عامل" بودن پیامبر را مورد تاکید قرار داده و سپس پیروی امت را عنوان می کند. هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه به خاطره ای از رهبر فقید انقلاب می پردازد که وصیت پیامبر را به حضرت علی در لحظات آخر حیات وی از زبان سید طاووس بیان می کند که در آن اهمیت مقبولیت امت نسبت به امام به روشنی بیان شده تا آن جا که مسئولیت رهبری از امام در صورت عدم تمابل مردم سلب می شود. و این درست بر خلاف چیزی است که حضرت آیت الله در استنتاج خود از سنت پیامبر بیان می کند که تابعیت محض امت از امام وقت خود را می رساند و در حد معلومات و سواد بنده چنین برداشتی از سیره و سنت پیامبر و ائمه چندان مقرون به صحت نیست. نتیجه متاخر این نظر چیزی نمی تواند باشد جز آن چه که سال ها پیش مصباح یزدی بخاطر استنتاج آن از حلقه نزدیکان رهیر فقید کنار گذاشته شد و تا احمدی نژاد و یارانش ظهور نکردند مجددا سر برنیاورد.
اینک بر اهل فقه و سنت است که قبل از رایج شدن چنین نظریاتی به اعتبار رای رهبری، به نقد فقهی این سخنان بنشینند و تدارک پاسخی روشن برای آن ببینند پیش از آن که توهم ولایت با چنین مختصاتی گریبان کشور را به تمامی بگیرد.

۲۳ تیر ۱۳۸۸

!روز خطبه های سرنوشت

از شواهد و قرائن پیداست که نماز جمعه این هفته علاوه به تعیین کننده بودنش اختلاف فاحشی را از نظر کمیت و کیفیت افراد شرکت کننده با مراسم مشابه در دو دهه قبل خواهد داشت. از اطلاعات و مطالبی که از چپ و راست می رسد مشخص است که بسیاری از افراد می خواهند برای اولین بار به نماز جمعه ای بروند که امامت آن را - تا زمان حاضر - طبق اعلام دفتر ایشان، آقای هاشمی رفسنجانی بر عهده دارد و البته طبق اخبار رسیده میرحسین موسوی و محمد خاتمی هم تا کنون شرکت خود را اعلام کرده اند و احتمالا مهدی کروبی نیز یا اعلام کرده و من بی خبرم و یا بزودی اعلام خواهد کرد.
اینکه هاشمی رفسنجانی می خواهد در این خطبه های نماز جمعه بعد از تقریبا یک ماه سکوت و عدم حضور در صحنه ها و مراسم مختلف رسمی چه بگوید که به مذاق حضرت آیت الله خامنه ای - رهبر سابق - ناخوش نیاید و در عین حال حتی اندکی از خشم و هیجان مردمی که حقوقشان پایمال شده و توهینی آشکار را به هویت و شعورشان تحمل کرده اند بکاهد، معادله چند مجهولی است که اگر بدست هاشمی رفسنجانی حل نشود قطعا بدست هیچ احدی از آحاد سیاستمداران این مرز و بوم نیز حل نخواهد شد، و همین نکته تعداد مجهولان این معادله بخت برگشته و به همراه آن حساسیت این روز را بیشتر می کند.
باید پذیرفت که هاشمی رفسنجانی سال شصت و هشت که حجت الاسلام خامنه ای آن موقع را به مردم به عنوان مجتهد قبولاند و یک تنه کاری کرد که آراء خبرگان به تمامی برای انتخاب وی به جانشینی رهبری جلب شود، اگر توافقات پشت پرده به خوبی و خوشی پیش رفته باشد احتمالا می تواند از عهده چنین امر خطیری بر بیاید. او مسلما قصد دفاع از احمدی نژاد را در حالی که در پر بیننده ترین زمان تلویزیون او و خانواده اش را مفسد خطاب کرده نخواهد داشت و بعید است که بخواهد از انتخاباتی دفاع کند که آبرویش را ریخته و به نظر میلیون ها مردم شرکت کننده در آن با تقلبی آشکار و جابجائی محرز آراء، انتخاب مردم نادیده گرفته شده است. او احتمالا و منطقا در نقش حافظ و متعادل کننده قوا در نظام باید راهی بیابد تا نوک تیز خشم و نفرت مردم را که با تبریک سراسیمه و نابجای حضرت آیت الله به احمدی نژاد به عنوان سارق وقیح آراء مردم و دفاع احمقانه و تهدید مردم به "روشن کردن تکلیف در نماز جمعه بعدی" به اوج خود رسیده است، منحرف کند.
در مقابل به رسم سیاست و قاعدتا، در این معامله باید چیزی بستاند تا تعادل برقرار شود. ایده آل ترین ما به ازاء در شرایط موجود فقط می تواند بازپس گرفتن مقام ریاست جمهوری از چنگال های کثیف تیم کودتائی باشد. در این حالت تصور من این است که می شود آتش مشتعل این حرکت را - ولو بطور موقت - کمی آرام کرد تا در موقع خود به بقیه ماجرا پرداخته شود. انتخابات مجدد یا بررسی مدارک واقعی تقلب در انتخابات می تواند دوباره موسوی و مردم را تا حدودی به آرامش برساند. در آینده ای دورتر هم می شود به بهانه ای مثل بیماری و ناتوانی حضرت آیت الله را با احترام کنار گذاشت تا بیش از این توسط مردم لعن و نفرین نشود و بدین ترتیب نظام را با حداقل تلفات و هزینه به شکلی متعادل حفظ کرد.
انتخاب هاشمی رفسنجانی اما می تواند مسیر دیگری هم داشته باشد. حضور او در نماز جمعه و ایراد خطبه ها می تواند بصورتی کاملا خنثی و در مورد وضع هوا و گرد و غبار و محکوم نمودن قتل زن مصری در آلمان و امثالهم به پایان رسد که در این حالت جمعیتی که در این نماز جمعه آمده اند تا بعد از آن بروند بدنبال تظاهرات خود، بهانه مناسبی خواهند یافت که به لیست "مرگ بر" هایشان نام هاشمی را هم اضافه کنند و طومار زندگی سیاسی او را درهم بپیچند. در این حالت شکاف گشاد شده میان ملت - حکومت بسرعت بقدر دره ای عمیق دهان باز خواهد کرد و قطعا اعتراض های شبانه و تظاهرات روزانه به سمت حذف حکومت ولائی خواهد رفت که نتیجه آن جز حذف قهری غاصبان رای مردم و حامیان آنها با هزینه های جانی و مالی بیشتر نخواهد بود. این درس عبرتی است که انقلاب پنجاه و هفت به اهالی بصیرت داده است، و در این میان نصیب هاشمی رفسنجانی چیزی بجز خسران دنیا و آخرت نحواهد بود و نامش در کنار دیگر محذوف شده ها در تاریخ خیانت های ایران ثبت خواهد شد.
به گمان من نتیجه این دو راه و هر راه متصور دیگر نمی تواند چیزی بجز حذف احمدی نژاد را در بر داشته باشد که لاجرم با خود سکوت سنگین جناب آیت الله را هم خواهد آورد. در این بین فقط زمان رسیدن به این نتیجه و هزینه های متصور برای هر مسیر و صد البته قضاوت تاریخ متفاوت است، ولی قدر مسلم این است که این نماز جمعه حتی اگر انجام نشود نقطه تعیین کننده ای از تاریخ آینده را رقم خواهد زد. درست مثل روز تحلیفی که برای سارق رای مردم در نظر گرفته شده که به نظرم اگر سپاهیان تمام دنیا هم در منطقه گرد هم آیند باز هم روز امن و آرامی را کوتوله کودتاچی پشت سر نخواهد گذاشت. این را می توان از ناصیه فرد فرد جامعه به روشنی خواند!
همین الان اعلام شد که مراسم تحلیف احمدی نژاد سارق رای مردم بین یازدهم تا پانزدهم مرداد انجام خواهد شد. این روز در تاریخ جمهوری اسلامی بشکل کاملا استثنائی ثبت خواهد شد.

۲۲ تیر ۱۳۸۸

راهنمای کاربردی نوشیدن جام زهر

اکنون شرایط جامعه به سمتی پیش می رود که دیگر برای هیچکس ادامه ریاست جمهوری احمدی نژاد قابل باور نیست. نه از آن رو که اصلا ممکن نیست مثلا مراسم تحلیفی صورت نگیرد یا خودش انصراف دهد شاید تتمه آبروی نداشته اش را بخرد و برود، بلکه حضور او در مقام ریاست جمهوری آنچنان این مقام و جایگاههای فراتر از آن را حقیر کرده است که در نگاه مردم بهائی ندارد واین برای مجموعه ای که قصد حکومت بر یک مملکت را دارند از فاجعه هم بدتر است! در این شرایط اگر آقایان اندکی به خود زحمت دهند و از سلولهای خاکستری احتمالی خود استفاده کنند، راهی نمی یابند جز اینکه به هر شکل ممکن از نشستن جناب کوتوله سیاسی روی صندلی ریاست جمهوری اجتناب کنند و برای حصول به این نتیجه به نظر من روش هائی کمتر از تعداد انگشتان دست وجود دارد که بسته به ضریب هوش انتخاب کننده می تواند بسیار دردناک یا آسان باشد.
اما امروز ماجرا به شکلی پیش رفته است که تو گوئی حذف جناب رئیس اسمی حکومت در درجه چندم اهمیت قرار گرفته است! فتوای آیت الله منتظری که از معدود مراجع عظمی در ایران است در مورد احراز و ابقاء شرایط ولایت چنان اوضاع حضرت آیت الله را بحرانی کرده است که پیش از آن که به فکر جمهوریت و ریاست جمهوری باشیم باید فکری جدی به حال ولایت بکنیم!...
داشتم با خودم فکر می کردم واقعا اگر آدمی می توانست به وقتش زبان در دهان بگیرد و این آتش گداخته در دهان را کمی بیشتر تحمل کند مجبور نمی شد شاید جام زهر را در برهه هائی بنوشد. حقیقتش را بخواهید حتی نوشیدن این جام هر مراتب و شرایطی دارد که اگر زمانش بگذرد آن هم از ارزش و اعتبار می افتد و می شود همان که بر سر شاه آمد بعد از آن همه تضرع و زاری در پیشگاه مردم و حضرت ثامن! دیگر هر چه بنوشی به هیچ نمی آید. نگاه کنید به تاریخ استعمال کنندگان جام های زهر و امثالهم تا کمی به درک ضرورت یک راهنمای کاربردی برای زمان و مکان نوشیدن جام زهر پی ببرید.
در این مسیر یکی می شود سقراط بزرگ که هنوز بعد از سه هزاره نامش با احترام گفته می شود و شهیدش می خوانند. یا می شود همان محمد رضای پهلوی که پس از چند سال هشدار و اخطار و نصیحت سران مذهبی و اعتراضات مختلف هرچه جام زهر و چیزهای دیگر نوشید و خورد هیچ افاقه نکرد و عاقبت برای چندمین بار راهی مسیری شد که بازگشتی در آن نبود. یکی دیگر می شود سعید امامی که آنچنان کرد که نه تنها جای غلط کردن برای خود نگذاشت که وقتی به گفتن و اعتراف آمد همگان متفق القول جامی از داروی نظافت به حلقش تپاندند که دهانش بیش از این باز نماند و راه چنین توبه ای همان بهتر که بسته بماند. آن یکی شد هیتلر که وقتی همه راه ها به خود بسته دید به روایتی خودش جام زهری از نوع سرب داغ در مغزش خالی کرد تا نبیند بعد از آن همه رویاها که روی جنازه های مردم ساخته ات چگونه با تند بادی نیست و نابود می شود... یکی هم می شود رهبر فقید انقلاب که در هنگامه جنگ وقتی که فهمید دیگر نمی شود بیش از این شهید و هزینه های جنگی نافرجام را تحمل کرد در زمانی که هنوز خیلی دیر نشده بود صادقانه به مردمی که هنوز دوستش می داشتند اعلام کرد که جام زهر را باید بنوشد و چنین کرد و اعتباری دو چندان برای خود خرید.
شرایط کنونی حناب آیت الله نیز گویا در موقعیت همین جام زهر است که گویا در عمر هر حاکمی مثل همای سعادت بر سر راهش سبز می شود که اگر موقعیت را درک نکند فقط می ماند حسرت و افسوس. او آگاهانه یا ناخودآگاه و در هر صورت کاملا نابجا سرنوشتش را به دنباله کسی گره زده که پیش از این انتخابات هم بقدر کافی رسوا بوده، اینک و با استقامت مردم بر احقاق حقوق خود بجائی رسیده که اندک اعتبارش را هم طی یک خطبه نماز جمعه و یک سخنرانی بر سر این ماجرا گرو نهاده ، راه دیگری بجز نوشیدن جام زهر ندارد. تاریخ به ما می گوید که اکنون حکومت بر سر دوراهی انتخاب بزرگ خود قرار گرفته، یکی نوشیدن این جام در هنگامی که خیلی دیر نشده و حذف رئیس دولت کودتا به شکل منطقی و معقول آن (مثلا بهانه بیماری سخت وی که تا کنون چند بار موجب شده که در ملاقات ها و سفرهایش تاخیر بیافتد) و باز گرداندن همه چیز بر سر جای صحیح خودش که رضایت خدا و خلق خدا در آن است و یا پافشاری بر سر راهی که بارها تاریخ و قران عاقبت آن را برای زنهار آیندگان به تصویر کشیده است که در این حالت آنچنان که وضع حال روشن است هر قدم باید به قیمت جان و خون معترضان و مخالفان روز افزون برداشته شود و نهایتا جز سرنگونی عاقبتی منتظر آنها نخواهد بود. زمان انتخاب فرا رسیده...

این ملت هر روزش که هیچ، هر لحظه اش قابل پیش بینی نیست! گویا حکومت سرکوب هم مثل من ساده دل فکر کرده بود که مردم دیگر خسته شده اند و کم کم شرایط به حالت عادی دارد می رود که در هیجده تیر از برخوردهای پیچیده و چند لایه* روزهای قبل استفاده نکرد! ولی وقتی می بینم که هر شب چگونه صدای الله و اکبرها فراتر می رود و چگونه برنامه های بعدی اعتراض با اشتیاق و بدون ترس و دلهره طرح ریزی می شود باور می کنم که چقدر من که حتی انقلاب پنجاه و هفت را تماما دیده ام ساده اندیش هستم! چقدر این نسل جدید غیر قابل پیش بینی و قابل افتخار است! چقدر مانده تا این حکومت بفهمد که چه انرژی و توان عظیمی را با رفتارهای ساده اندیشانه خود گرد آورده و متمرکز و هدفمند کرده است! کجای کاریم ما که می خواستیم برای این جوانان تعیین مسیر کنیم و خوب و بد را تعلیمشان کنیم!

*برخوردهای پیچیده و چند لایه نیروهای سرکوب تا آنجا که من چند تظاهرات اخیر بررسی کرده ام در شکل های زیر نمود یافته اند: حضور نامحسوس بین مردم معترض و صید افراد فعال بصورت ضربتی و ناگهانی از بین مردم به منظور ایجاد رعب و وحشت موضعی و به انفعال کشانیدن اطرافیان، ترور مستقیم و موردی در داخل جمعیت در چند مورد به همان مقاصد قبلی بدون وجود هدف معنا دار واقعی، تیر اندازی از محل های غیر قابل دسترسی بصورت مستقیم به مردم جهت ارعاب و پراکندن افراد، شرکت مستقیم در تخریب اموال مردم جهت زهر چشم یا تخریب اموال عمومی بعد از اتمام تظاهرات ، استفاده از عناصر لباس شخصی که بسادگی قابل شناسائی از مردم معترض نبودند، ضرب و جرح چند نفره و گروهی تا سر حد مرگ به منظور ایجاد شوک روانی در جمع حاضر، سرقت افراد مضروب و مجروح از بیمارستان ها و انتقال به نقاط نامعلوم، و نهایتا استفاده از وسایل استاندارد و آشنای سرکوب در مقیاس بسیار وسیع جهت پراکندن و عدم همبستگی جمعیت.

۱۹ تیر ۱۳۸۸

!روز ناخوش دیکتاتور

نمایش امروز بر همه ثابت کرد که این جنبش حق طلبی به آخر خط نرسیده است، و این خبری بس ناگوار برای دیکتاتور کوتوله ما بود. او هم فهمید که هیچ چیز تمام نشده و اگر قرار است بماند باید تمام چهار سال آینده را با وحشت و کابوس اعتراض و تظاهرات بگذراند. او و حامی آیت الله اش که باورش شده بود می تواند هر حرفی را به کرسی بنشاند و آب از آب تکان نخورد، از این به بعد روزهای خوشی را سپری نخواهند کرد و به نظر می رسد راه برگشتی هم برایشان نیست...
نمایش امروز نشان داد که این جنبش حق طلبی سردی و خاموشی ندارد و تعداد حاضرین بخوبی به همه نشان داد که از هر چیز می توان گذشت بجز حق تعیین سرنوشت. امرو همه دیدند که می شود تمام شهر را ملتهب دید و اگر با دقت بیشتر و روش مناسب تری اقدام می شد شاید می توانست نمودی به مراتب بیشتر پیدا کند.
از همان روزهای قبل می شد حدس زد که تمام مسیرهای منتهی به اهداف اصلی توسط انواع نیروهای سرکوب بسته خواهد شد و این تجربه چند مرتبه در روزهای مختلف تکرار شده بود، بنابراین نباید اصراری به رسیدن به میدان انقلاب یا کوی دانشگاه از خودمان نشان می دادیم. همین قدر کافی بود که به تظاهرات آرام خود در تمام خیابان های منتهی به این مراکز ادامه می دادیم، حتی در مسیر برعکس! ولی مهم تر این بود که با هم باشیم و نگذاریم که از هم متفرقمان کنند. ما که قرار نبود شعاری بدهیم، ما که قرار نبود تحصنی انجام دهیم، ما که هیچوقت قرار نیست آشوب و تخریبی بکنیم، پس چرا در کنار هم راه نرویم و یکدست نباشیم؟ چیزی که در میدان ولیعصر تا حدودی بصورت ناخود آگاه اتفاق اقتاد و جمعیت حدود هزار نفری خیابان ولیعصر و میدان را پر کرد. دقیقا مشابه جمعیت چند صد نفری که در بلوار کشاورز نزدیک پارک لاله جمع شدند و جمعیتی را ساختند که دیگر نمی شد بسادگی متفرق کرد.
گستردگی فعالیت های مردمی و پیش بینی ناپذیری رفتار آنها خصوصیاتی هستند که مهار پذیر نیست! این ها نکاتی هستند که اگر به آن ها بهای بیشتری داده شود بسادگی می توانند کنترل را از دست سیستم سرکوب خارج کنند و آن وقت این حرکت مردمی است که می تواند ابتکار عمل را بدست بگیرد. خیابان های اطراف مراکز تجمع نقاطی بی خطر هستند که می توانند به عنوان محل هائی مناسب برای تظاهرات با زمان محدود انتخاب شوند و تمرکز نیروهای سرکوب را بهم بزنند. آنها با رسیدن خبر چنین اقداماتی ناچارند نیروهائی را از نزدیک ترین مناطق اعزام کنند که خود منجر به کاهش تمرکز آنها در مناطق مرکزی می شود. این کار احتمال وقوع خطر را در مراکز تجمع مثل میدان انقلاب یا کارگر کاهش می دهد. همچنین استفاده مناسب از همکاری عابرین و افرادی که به قصد تظاهرات به منطقه نیامده اند نیز می تواند بسیار سودمند باشد. بوق زدن های مداوم ماشین ها که امروز بخوبی انجام شد و حتی بستن ناگهانی بعضی از مسیرهای دسترسی به مناطق تظاهرات از جمله کمک هائی است که بسیاری براحتی انجام می دهند که اگر بدرستی هدایت شوند ارزش خود را چند برابر نشان خواهند داد. فراموش نکنیم که نباید از همه توقع شرکت فعال در تظاهرات را داشت، ولی چه بسا مسئولیت انجام کار جانبی به مراتب مفید تری را براحتی بپذیرند.
استفاده صحیح از ابزارهای طبیعی موجود (گستردگی فعالیت، پیش بینی ناپذیری و استفاده از ظرفیت افراد متفرقه) می تواند ضریب موفقیت را در چنین فعالیت هائی افزایش دهد و روحیه ناامیدی را از افراد شرکت کننده بگیرد. نکته ای که همین حرکت اعتراضی ناقص هم توانست موفقیت نسبی بدست آورد.
امشب صدای الله اکبرهای شبانه هم نشان از موفقیت می داد، فریادهائی پر حجم و قدرتمند که نشان از امید می داد. این ها همه از برکات خودباوری بدست آمده در اعتراض امروز بود. این فریادها نشان از یک نمره قبولی دارند، نمره قبولی که برای تظاهرات امروز توسط حاضرین در آن به آن داده شده است. حیف است که این امتیازهای ارزشمند را به بی تدبیری خودمان از دست بدهیم، باید تلاش کنیم تا این رودهای خروشان را گرد هم آوریم و از آن سیل خروشانی بسازیم که نه از دیکتاتور نشانی بماند و نه از دیکتاتوری نشان!

۱۴ تیر ۱۳۸۸

طومار سبز اعتراض

!چهل و شش هزار صندوق رای؛ چهل و شش هزار طومار سبز

طرحی که به عنوان طومار سبز اعتراض در بین ایرانی های مقیم خارج مطرح شده و در چند جای دنیا از جمله انگلستان نیز آغاز به اجرا شده است، با توجه به برد جهانی آن دارای اهمیتی مضاعف است و در صورتی که بتوان آن را به شکلی قابل قبول به اعتراض داخلی نیز پیوند داد مسلما ارزش چند برابر پیدا خواهد کرد. براستی چرا ساکنین ایران نتوانند صدای اعتراض خود را همراه و همصدا با هموطنان خارجی خود از این طریق از برج ایفل پاریس نمایش دهند؟!

شاید در ابتدا به نظر کمی دور از ذهن بیاید که در ایران با شرایط موجود سرکوب چگونه می توان به گرفتن امضا از اطرافیان و دوستان اقدام نمود و آن را از میان غربال تنگ امنیتی گذر داد و به پاریس رساند، ولی اگر کمی به جزئیات اجرائی آن دقت شود در خواهیم یافت که این فعالیت از نظر سرکوبگران با دیگر فعالیت های به ظاهر آرام تفاوتی ندارد و بنابر این از نظر میزان ریسک و خطر آن با فعالیت های دیگر مثل دیوار نویسی قابل مقایسه است. در عین حال نباید فراموش کنیم که با این عمل یک فریاد بلند و رسا را علیرغم تمام محدودیت ها و سختی های آن به جهانیان می رسد که از نظر من ارزشی جهانی خواهد یافت. به هر حال هیچ حکومتی به اعتراض مردم علیه خود علاقه ای ندارد و قرار نیست گرفتن حق از میان چنگال های حاکمین سرکوبگر فاقد هر گونه خطری باشد.

بر همه روشن است که پی گیری امضاء یک طومار در کشورهای دیگر دارای صعوبت چندانی نیست، خصوصا که بر علیه حکومتی باشد که در نظر اغلب کشورهای جهان دارای مقبولیتی نیز نباشد. ولی از طرف دیگر نباید فراموش کنیم که تعداد ایرانیان مقیم خارج هر چند نفر که باشند باز هم محدود خواهد بود و بار دیگر تاکید می کنم که حضور طوماری سبز از داخل ایران در کنار طومار تهیه شده در خارج ارزشی چندین برابر را برای این فعالیت ایجاد خواهد کرد.

به دلایل کاملا مشخص امنیتی روشن است که امکان تهیه امضا برای یک طومار چند صد متری در داخل کشور و بصورت متمرکز و سازماندهی شده وجود ندارد و به همین دلیل طرح شعار "46 هزار صندوق؛ 46 هزار قطعه طومار" در ذهنم شکل گرفت که ناظر به تفکیک این طومار سبز به هزاران قطعه در مناطق مختلف ایران و ارسال آنها به هر شکل ممکن به خارج از کشور با ابتکارات شخصی یا گروهی دارد. به این ترتیب ایده تظاهرات کوچک و گسترده که در نوشته قبلی ام آن را ارائه کرده بودم اینک در قالب تولید قطعاتی از یک طومار بسیار طویل در خارج از کشور خود را نشان می دهد. با توجه به تنوع روش ها برای خارج کردن بسته هائی با ابعاد یک تکه پارچه حداکثر دو متری به نظر می رسد امکان خروج بسیاری از این قطعات طومار امضا شده بعید نباشد و لذا می توان امیدوار بود که این فعالیت مدنی و کم خطر و کم هزینه به نتیجه ای درخور توجه برسد.

به منظور احقاق این هدف در هر منطقه باید گروه هائی کوچک در ابعاد چند نفر تشکیل شده و اقدام به گرفتن امضاء در مرحله اول از افراد کاملا معتمد و در مراحل بعد تا جائی که می توان از ایمنی عمل اطمینان داشت از دیگران درخواست امضا کرد. پس از اتمام کار و قبل از ارسال آن به هر روش ممکن و مطمئن، حتما تهیه یک یا چند قطعه عکس از پارچه امضاء شده به همراه اعلام تعداد امضاها ضروری است. بهتر است هر قطعه پارچه آماده شده دارای یک شماره واحد باشد که می تواند بین رقم های 00001 الی 99999 باشد و این شماره حتما در تصویر گرفته شده مشخص گردد. بعدا و به روش های دیگر ممکن است بتوان منطقه ای که در آن هر قطعه طومار تکمیل شده است به همراه تصاویر آن قطعات را در جدولی برای تعیین کیفیت پوشش و گستردگی این فعالیت پوشش گرد آوری نمود که اینک به دلایلی فعلا به آن نمی پردازیم. تصاویر تهیه شده پس از ارسال به یک آدرس مشخص در خارج از کشور باید در محلی گرد آوری شده و توسط هم میهنانمان در خارج از کشور تا رسیدن آن قطعه طومار به مقصد پی گیری شوند. مطئنا بخشی از این قطعات پارچه با توجه به موانع موجود به مقصد نخواهند رسید که در این صورت با توجه به شماره سریال آنها و تعداد امضای روی آنها که قبلا توسط مجری آن قطعه اعلام شده، با توجه به تصاویر موجود از هر یک از قطعات می تواند همان مقدار امضا به مجموع طومار اضافه گردد.

شماره گذاری این قطعات طومار سبز تنها فعالیتی از این کار است که باید بصورت متمرکز انجام گیرد و بقیه فعالیت ها بصورت کاملا گسترده و بر اساس ابتکار فردی پیش خواهد رفت که در کل مانند یک تن واحد و هماهنگ با هدف اصلی عمل خواهند کرد. درست مثل حماسه راهپیمائی میلیونی در سکوت روز دوشنبه که بدون هیچ راهبر یا مدیریتی در نظم کامل انجام شد و بیانگر شعور و فرهنگ اجتماعی گروه معترض بود.

امیدوارم با توجه به اهمیت انجام این کار مخاطبینی که این مطلب را می خوانند نیز به دنبال راهکارهای عملی برای تحقق این فعالیت مدنی ارزشمند باشند و به هر ترتیب ممکن به آن جامه عمل بپوشانند. این فعالیت علاوه بر بازتاب گسترده آن در جهان به محض اعلام خبر آغاز آن در ایران، حاوی هیچ گونه خسارت یا ضرری به عموم افراد اجتماع حتی مخالفین نیست و از این بابت به فعالیت های مشکوکی مثل روشن کردن وسایل پر مصرف در زمان های اوج مصرف که باعث ایجاد خاموشی و مزاحمت برای دیگر شهروندان در روزهای گرم تابستان می شوند یا مزاحمت و ایجاد تهدید برای کسب و کار بازاریان از طریق انجام تظاهرات آرام یا نا ارام در بازار یا خیابان های تجاری ارجحیت دارد.

http://shzerodegree.blogspot.com/
http://zerodegree.wordpress.com/