۳ تیر ۱۳۹۰

به نهنگ ها نگاه کن - در تقدیس زندگی

نمی دانم خداوند چه توان و قدرتی را در سینه اینان نهاده که می توانند علیه تمامی غرایز و تمنای ذاتی خود عمل کنند و آدمی را در حیرت و حسرتی توامان فرو برند. وقتی که می خوانی همسر فیض الله عرب سرخی به فرزندش توصیه می کند که مبادا پدرت را از راهی که می رود منصرف کنی، دوباره به همان سرگیجه آشنا دچار می شوی که ناظران و دانشمندان و زیست شناسان در برابر شناخت دلایل خود کشی تدریجی نهنگ ها دچار می شوند و احساس می کنی در این نرد عشق برنده همان هیبت نامتناهی و آرامی است که در کنار ساحل لمیده و پوست بدنش با تمام مراقبت ها و تیمارها زیر آفتاب داغ دارد خشک می شود، و در کنارش یا کمی دورتر همسر و فرزندانش را می بینی که از آرامش او انگار آرام می گیرند...
حاشا که نوشته من بخواهد از خود کشی یا صدمه به نفس از هر نوع آن دفاع کند، بلکه بر عکس با زبان الکنم می خواهم نشان دهم که گاه دانستن و کاری نکردن ای بسا از رنج مرگی اینچنین تلخ تر باشد. آرامش نگاه این نهنگ های فرو افتاده به ساحل است در جان و روانم ولوله انداخته و هر لحظه با خودم در ستیزم که چه باید کرد؟!
بیاییم دعا کنیم که ایکاش که پایان داستان این دوارده نهنگ دریای سیاست چیزی سوای همه داستان های دیگر باشد و دل ببندیم به امیدی که معجزه ای شاید این گره را برای ما باز گشاید، بی درد و زخمی.

--
http://shzerodegree.blogspot.com

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی زیبا نوشتید