۲۹ بهمن ۱۳۸۶

معيارهاي دوگانه رژيم خودکامه ايران

منبع:روز انلاين
اکبر گنجي

در شرايط کنوني انتقاد از سياست خارجي دولت آمريکا، بويژه در منطقه خاورميانه، که تنها دستاورد سياست هاي ويرانگر ‏نظامي گرايانه اش، رشد و گسترش بنيادگرايي و تقويت رژيم هاي استبدادي بوده، کار دشواري نيست. زمامداران بنيادگراي ‏حاکم بر ايران انتقاد از آمريکا را راهي براي سرپوش نهادن بر بي کفايتي هاي دولت در حلّ مسائل معيشتي مردم و توسعه ‏ايران مي بينند. آنها مي کوشند تا آمريکا را علت اصلي تمام مشکلات جامعه ايران قلمداد کنند تا از اين طريق مسؤوليت ‏خود را در ويراني کشور و سرکوب جامعه مدني پنهان نمايند. حکومت بنيادگراي ايران براي تداوم سرکوب در ايران به ‏وجود "دشمن" نياز دارد، و مي کوشد با تأکيد بر اينکه دولت آمريکا براي سرنگوني رژيم و نابودي انقلاب اسلامي، و نيز ‏اسلام و ايران در کار توطئه است، کشور را مستمراً در شرايط بحراني و آماده باش جنگي نگه دارد. در فضاي بحراني ‏ناشي از تهديد "دشمن" مي توان به آساني تمام مشکلات ناشي از يک دولت بي کفايت، ظالم و خودکامه را بر دوش ‏‏"دشمن"، يعني آمريکا، نهاد. در چنين فضايي است که دولت ايران مي تواند مدعي شود که تمام مخالفانش اعم از فعالان ‏سياسي، مدافعان حقوق بشر، نهادهاي مدني، روشنفکران، و غيره، عوامل "دشمن" هستند، و وضعيت فلاکت‎ ‎بار اقتصادي ‏ايران نه ناشي از سوء تدبير مديران دولتي که نتيجه سياستهاي تحريمي دولت آمريکا و حاميان غربي آن است. و در اين ‏فضاي بحراني و جنگي است که کنترل دولت به بهانه مقابله با توطئه هاي آمريکا در اختيار نيروهاي نظامي و امنيتي قرار ‏مي گيرد. ‏

حکومت ايران از معيارهاي دوگانه پيروي مي کند: در سطح جهاني بر يکجانبه گرايي، تماميت خواهي، قلدرمآبي، و ‏رهبري بلامنازع دولت آمريکا مي تازد، حق وتوي شوراي امنيت سازمان ملل را نامشروع مي داند، و قدرتهاي جهاني را ‏به رعايت عدالت و پايبندي به ارزشهاي ديني و اخلاقي و معنوي فرامي خواند؛ اما در داخل کشور با شهروندان خود به ‏نحوي سرکوبگرانه، قلدرمآبانه، يکجانبه گرايانه، و ظالمانه رفتار مي کند. براي مثال، شوراي نگهبان جمهوري اسلامي ‏براي خود وتوي مطلق قائل است، و با استفاده از اين حق ناعادلانه تمام کانديداهاي مخالف بنيادگرايان را از صحنه ‏رقابتهاي سياسي حذف مي کند، و مانع تصويب قوانيني مي شود که در جهت تثبيت حقوق شهروندان در برابر دولت است، ‏و با تمام قوا مي کوشد هرگونه روزنه اي را که به سوي مردم سالاري گشوده مي شود، مسدود نمايد. دولتي که در صحنه ‏بين المللي قدرتهاي جهاني را به مهرباني، برادري، و عدالت فرامي خواند بي رحمانه حقوق اساسي شهروندان خود را نقض ‏مي کند. کارنامه اين رژيم در حوزه حقوق بشر کاملاً سياه است. براي مثال، در تابستان سال 1367، چند هزار زنداني ‏سياسي بدون هيچ گونه ملاحظه قانوني (حتّي برخلاف قوانين جمهوري اسلامي) قتل عام شدند. مأموران وزارت اطلاعات ‏رژيم جمهوري اسلامي، دهها تن از دگرانديشان و دگرباشان ايراني را در داخل و خارج از کشور طي پروژه اي که بعدها ‏به "پروژه قتلهاي زنجيره اي" معروف شد، ترور کردند، و هنگامي که اين راز در دوران رياست جمهوري محمّد خاتمي، ‏رئيس جمهوري پيشين ايران، افشا شد، رهبر جمهوري اسلامي مسؤوليت آن جنايات را بردوش چند تن از کارکنان ‏‏"خودسر" وزارت اطلاعات نهاد. آمران آن قتلها امروز بالاترين مقامات را در دولت آقاي احمدي نژاد اشغال کرده اند. فقط ‏در دوران رياست جمهوري فعلي دهها روزنامه توقيف شده است، تمامي سايتهاي سياسي از دسترس کاربران ايراني خارج ‏شده است، و اقليتهاي قومي، مذهبي، و جنسي به سختي سرکوب و از حقوق اساسي خود محروم شده اند. ‏

کتابها يا اجازه نشر نمي يابد، يا به شدّت سانسور مي شود. روحانيان دگرانديش مانند عبدالله نوري، محسن کديور، هادي ‏قابل، يوسفي اشکوري، و اسدالله بيات، و نيز مراجع تقليد ديني مانند آيت الله منتظري را در زندان يا منزل زنداني مي کنند. ‏در اواسط آبان ماه سال جاري يک فصلنامه تخصصي به نام "مدرسه" را صرفاً به دليل انتشار نظرات ديني محمد مجتهد ‏شبستري، يک روحاني برجسته دگرانديش، توقيف مي شود. در طول چند سال گذشته بيش از يکصد نشريه مستقل به ‏دستور دولت تعطيل شده است. زهرا کاظمي، زني خبرنگار را بدون هيچ دليل موّجه قانوني بازداشت و زير شکنجه به قتل ‏مي رسانند. دولت با حمايت علني و بي دريغ رهبر جمهوري اسلامي، طرحي را تحت عنوان "پروژه امنيت اجتماعي" به ‏راه مي اندازد، و نيروهاي پليس به بهانه مبارزه با آنچه بنيادگرايان مظاهر فساد مي دانند، زنان و فرزندان بيگناه مردم را ‏در خيابانهاي شهر مورد ضرب و شتم قرار مي دهند و شمار زيادي از مردم عادي کوچه و خيابان را به بهانه هاي واهي ‏بازداشت مي کنند. اين "پروژه" در چندين مورد پيامدهاي فاجعه آميزي به بار آورد. براي مثال، زني پزشک (زهرا بني ‏يعقوب) را در خيابان به جرم آنکه با نامزد خود قدم مي زده است بازداشت مي کنند، و پس از چند روز(در 13 اکتبر ‏‏2007) جنازه وي را به خانواده اش تحويل مي دهند. بنيادگرايان حاکم بر ايران مدام از کرامت زنان سخن مي گويند، اما ‏زنان برابري خواه ايراني را با خشونت سرکوب و راهي زندان مي کنند. کارگراني مانند منصور اسانلو را صرفاً به جرم ‏آنکه براي دفاع از منافع صنفي خود خواهان تشکيل سنديکاي مستقل کارگري شده اند زنداني و به حبسهاي سنگين محکوم ‏مي کنند. دانشجويان منتقد دولت و مدافع حقوق بشر را در زندان براي آنکه به جرمهاي ناکرده اعتراف کنند، مورد ‏وحشيانه ترين شکنجه ها قرار مي دهند. اين سياستهاي ظالمانه با شعارهايي که حکومت ايران در ستايش ارزشهاي ديني، ‏اخلاقي، و معنوي سرمي دهد هيچ تناسبي ندارد. ‏

رژيم حاکم بر ايران در سه دهه گذشته مردم ايران را به شدّت تحقير و سرکوب کرده است، و در سطح جهاني تصويري از ‏ايرانيان ارائه داده است که مطلقاً در خور مردم بافرهنگ و صلح دوست ايراني نيست. رفتارهاي دولت ايران موجب شده ‏است که افکار عمومي جهانيان ايرانيان شريف و فرهيخته را به چشم تروريست بنگرند. حکومت ايران درآمدهاي سرشار ‏نفتي را به جاي آنکه براي رفع فقر و شکاف طبقاتي فزاينده در جامعه ايراني صرف کند، آن را مصروف عظمت طلبي ‏هاي اتمي رهبر جمهوري اسلامي، خريد و توليد تسليحات نظامي، و کمک به گروههاي مسلح عراق و افغانستان و لبنان و ‏فلسطين مي کند. ‏

در اين بين خصوصاً پروژه عظمت طلبي اتمي رهبر جمهوري اسلامي بيش از هميشه مردم ايران را با خطر اجماع جهاني ‏عليه ايران و تحريم اقتصادي روبرو ساخته است. عظمت طلبي اتمي رهبر جمهوري اسلامي از سوي گروههاي اصلاح ‏طلب ايراني طي نامه هاي علني و غير علني به رهبر جمهوري اسلامي مورد نقد و اعتراض قرار گرفته است. حتّي ‏بسياري از سياستمداران درون جمهوري اسلامي، نظير هاشمي رفسنجاني، محمّد خاتمي، و بسياري ديگر از چهره هاي ‏سياسي سرشناس، در ديدارهاي خصوصي با رهبر جمهوري اسلامي با سياستهاي هسته اي که توسط دولت آقاي احمدي ‏نژاد دنبال مي شود، مخالفت کرده اند، و معتقدند که براي جلب اعتماد جامعه بين المللي و جلوگيري از تصويب قعطنامه ‏هاي جديد شوراي امنيت بايد فرايند غني سازي اورانيوم به حالت تعليق درآيد، و دولت از اقدامات ماجرايانه و تحريک آميز ‏پرهيز نمايد‎.‎

دموکراسي در سطح ملّي پيش شرط و ضامن صلح در سطح بين المللي است. در جهان امروز آرمانهايي مانند دموکراسي، ‏آزادي، و حقوق بشر از جمله ارزشهاي مشترک بشري است. اين آرمانها نه فقط از پشتوانه عقل مصلحت انديش بشر ‏معاصر برخوردار است، بلکه وجدان اخلاقي بشر معاصر نيز بر اعتبار آنها گواهي مي دهد. دعوت جهانيان به ارزشهاي ‏مشترک ديني، اخلاقي، و معنوي در واقع دعوت همگان به پاسداشت دموکراسي، آزادي، و حقوق بشر است.‏

بدون ترديد مردم ايران در تلاش خود براي کسب آزادي و برقراري دموکراسي به حمايت اخلاقي – معنوي جامعه بين ‏المللي از جمله مردم آمريکا نياز دارند. شايسته است که مردم شريف آمريکا از دولت خود بخواهند که سناريوي حمله ‏نظامي به ايران، و نيز پروژه "تغيير رژيم" را از دستور کار خود خارج نمايد، و در عوض باب مذاکره و ارتباط انتقادي ‏و سازنده را با دولت ايران بگشايد، بدون آنکه مذاکرات و توافقات احتمالي بر سر مسائل هسته اي به ناديده گرفتن نقض ‏حقوق بشر در ايران بينجامد. ما با هر گونه تحريمي که به مردم ايران صدمه وارد آورد مخالف هستيم، نبايد به جاي ‏بنيادگرايان حاکم بر ايران، مردم ايران را مجازات کرد. جامعه ي جهاني مي تواند براي کليه ي کساني که مخالفان سياسي ‏‏– عقيدتي را زنداني ، شکنجه، اعدام و ترور کرده اند، کيفر خواست تهيه کند و به محض خروج از ايران، آنها را ‏بازداشت و به اتهام شرکت در سرکوب سازمان يافته، محاکمه و محکوم نمايد. اين اقدام يکي از مصاديق حمايت معنوي – ‏اخلاقي است که به تقويت جامعه ي مدني کمک مي کند. مشارکت سياسي، از طريق برگزاري انتخابات آزاد رقابتي، يکي ‏از حقوق اساسي مردم مي باشد. اما رژيم ايران براي محروم کردن مردم از حق مشارکت سياسي، شبه انتخابات تقلبي ‏ناموثر(انتخاب شده ها فاقد قدرت و اختيار براي ايجاد تحول و اصلاح در نظام سياسي اند و ساختار حقوقي به گونه اي ‏طراحي شده که قدرت هيچگاه به مخالفان انتقال نيابد ) برگزار مي کند.در آستانه ي برگزاري شبه انتخابات تقلبي بعدي در ‏‏24 اسفند، برخي از گروه هاي سياسي مخالف و فعالين حقوق بشر، خواهان نظارت بين المللي بر انتخابات ايران شده اند، ‏تا حداقل بتوان انتخاباتي منصفانه(خارج از کنترل شوراي نگهبان)، اگر چه غير موثر، برگزار کرد. در اين شرايط، ‏برگزاري هرگونه انتخابات با وجود شوراي نگهبان، بدون نظارت بين المللي و بدون انتقال قدرت، نامشروع تلقي مي ‏شود.مردم ايران براي تعيين سرنوشت و مشارکت سياسي به "انتخابات آزاد" براي "انتقال قدرت" نياز دارند. امروزه در ‏کشورهاي مختلف، وقتي زمامداران در انتخابات مرتکب تقلب مي شوند، مخالفان به همراه مردم به خيابانها مي ريزند و ‏حکومت را وادار به عقب نشيني مي کنند، اما در ايران وقتي در انتخابات تقلب صورت مي گيرد، فرد قدرتمندي چون ‏هاشمي رفسنجاني از سر ناچاري مي گويد من پيگيري اين امر را به خدا واگذار مي کنم و فرد قدرتمند ديگري چون مهدي ‏کروبي(رئيس مجلس ششم)از عضويت در مجمع تشخيص مصلح نظام استعفأ مي دهد. جنبش دموکراسي خواهي و آزادي ‏طلبي ايران ريشه در آرمانهاي اخلاقي، فرهنگي، و معنوي ايرانيان دارد. گذار ايران به دموکراسي و مبارزه با حکومت ‏سرکوبگر و ظالم بنيادگرايان حاکم بر ايران وظيفه ايرانيان شجاع و آزاديخواه است، نه دولت آمريکا. ‏

منبع: نيوزويک بين المللي، 18 فوريه 2008‏

--
http://zerodegree.persianblog.ir
http://shzerodegree.blogspot.com
http://zerodegree.wordpress.com

هیچ نظری موجود نیست: