۲۱ آذر ۱۳۸۵

چرا نمی توان در انتخابات شرکت کرد؟

ادوار نيوز - حنيف يزداني
دوباره موسم انتخاب دیگری فرا می رسد و بحث مسائل و تحلیل های سیاسی پس از وقفه ایی یک ساله در این باره به راه می افتد.سال گذشته در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری پس از تجربه نا موفق اصلاحات و همچنین عملکرد انحصار طلبانه حاکمیت در به وجود آوردن شرایط نا مطلوب و حداقل های انتخابات آزاد ، بحث تحریم و عدم شرکت توسط دانشجویان فراگیر شد ، تا انجا که در مرحله آخر نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری دانشجویان تحریم کننده در یک سو و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران و سیاسیون اطلاح طلب داخل و خارج از حکومت در یک سو صف بندی کردند.
با اینکه بحث پیرامون انتخابات شورا ها و خبرگان رهبری ، حساسیت انتخابات ریاست جمهوری را ندارد و فضای سیاسی هم اکنون شفاف تر از سال گذشته قبل از روشن شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری بود ، ولیکن یاد آوری چند نکته زیر را خالی از لطف نمی دانم: 1. بسیاری معتقدند تنها راه سنجش اعمال و تفکرات افراد و گروهها بعد از گذشت یک دوره تاریخی است و راه دیگری برای سنجیدن خوبی و بدی یا کارایی و نا کار آمدی تئوری ها و عملکرد ها وجود ندارد. به این ترتیب قضاوت در باره اعمال خویش و دیگران را به آینده ایی نا معلوم حواله می کنند .برای مثال بارها و بارها شنیده ایم که گفته می شود: «تاریخ در باره ما قضاوت می کند»یا «شما در برابر تاریخ چه پاسخی خواهید داد؟».این طرز تفکر ارزیابی پس از رویداد را محوری می کند . روشن است که با توسل به ارزیابی پس از رویداد خواهیم توانست برای مسائل مختلفی به قضاوت ارزشیابی بنشینیم ولیکن این شیوه برای امروز و مردمی که همینک زنده اند کارآیی نخواهد داشت. مارکوزه روشنفکر بزرگ قرن بیستم در تسامح سرکوبگر می گوید:«در تعامل میان نظریه و عمل ، راه حل ها ی درست و نادرست از یکدیگر قابل تشخیص می شوند......تجربه و فهم جامعه موجود چه بسا که به خوبی قادر به شناسایی چیزی باشد که به جامعه آزاد و عقلانی راه نمی برد ، هر چیزی که امکانات آفریدن این جامعه را باز می دارد و منحرف می کند. آزادی همانا آزاد سازی است ، یعنی فرایند تاریخی خاصی در نظریه و عمل و به این معنا دارای درست و غلط و حقیقت و کذب مختص به خود است.»
در واقع مارکوزه با بیانی شیوا بیان می کند که هر عملی که در خلاف جهت آزادی باشد نخواهد توانست برای ما آزادی بیاورد. وی با بیان اینکه می بایستی بین تفکرات وایده ها با اعمال رابطه دیالکتیکی بر قرار باشد در واقع می گوید با هر عملی به یک نظریه و آرمان مشخص نخواهیم رسید. آزادی به عنوانی هدفی در خود، اقتضا می کند که روش ها برای رسیدن به آزادی نیز مبین آزادی باشند. نپذیرفتن این عقاید برای دموکراسی خواهان و آزادی طلبان هزینه های هنگفتی به بار می آورد. به طور مثال اگر آزادی را هدفی در خود ندانیم ، دیکتاتور ترینها نیز می توانند به بهانه رسیدن به آزادی و دموکراسی زمینه ساز به وجود آمدن بدترین استبدادها شوند و جنایتهای هولناکی به وجود آورند. مارکوزه شیوه ایی دیگر از ارزشیابی میان خوب یا بد را بیان می کند که بر پایه همسنگی عمل و نظر استوار گشته است؛عملی می تواند به آزادی راه برد که خود همسنگ و همجنس آزادی باشد.
2. انسان از دیر باز به دنبال برآورده کردن بیشتر حقوق خویش بوده است . تلاش انسانها در گسترش علوم مختلف ، در متحول کردن نوع دینداری ، در دادن نظریه های نو تر و... همه موید حق طلبی انسانها است. در دوران قبل از رنسانس انسان جایگاهی به عنوان فاعل شناسنده در جهان نداشت. عقل انسانها در آن دوران حد اکثر می توانستند به عنوان عقلی مفسر باشد و از عقل نقاد بعد از رنسانس خبری نبود.
اما بعد از رنسانس، با تغییر جهانبینی ها، جایگاه انسان نیز تغییر کرد . دراین میان با تبیین اندیشه های انسان محور، نگاه به انسان از ابژه به سوژه و فاعل شناساننده بدل شد. ولیکن در نظریه های متقدم مدرن نیز نگاه به انسان بیشتر نگاهی ابزاری بود. در آن نظریه ها انسان تنها به عنوان یکی از نهاد های تولید کننده کالا و خدمات مورد توجه بود. توسعه از دیدگاههای متقدم فقط مبتنی بر توسعه اقتصادی می بود.
اما با پیشرفت نظریات انسان گرایانه ، « انسان محوری » به عنوان مفهوم پایه بیشتر و بیشتر محتوا می یافت. در این میان آمارتیا سن برنده جایزه نوبل اقتصاد در 1998 با تبیین نظریه« توانمندی انسانی» به جای «سرمایه انسانی»(دیدگاه متقدم) بنیان نگاه به انسان را از رویکرد ابزاری انگارانه به رویکردی بر پایه کرامت انسانی قرار می دهد.
در واقع در دیدگاه آمارتیاسن هدف توسعه افزودن بر کرامت و آزادی انسانها است ولیکن در دیدگاههای متقدم آدامزی توسعه برای رسیدن به اهداف تولید بیشتر ، سرمایه بیشتر ، امکانات بیشتر و ... نقشی ابزاری برای انسانها قائل است.
در رویکرد «توانمندی انسانی» که آمار تیاسن آنرا در کتاب «توسعه به مثابه آزادی» بیان می دارد گسترش آزادی ، هم به عنوان هدف و هم به عنوان ابزار توسعه دیده می شود و به بیانی در این رویکرد ، توسعه جوهره ی امکانهای آزادی شناخته می شود.از دید گاه آمار تیاسن توسعه هنگامی به وقوع می پیوندد که عوامل اساسی ضد آزادی از میان برود؛ عواملی چون تنگدستی و ستم ، کمبود فرصت های اقتصادی ، محرومیت های نظام مند اجتماعی ، نبود روا داری ، دخالت بیش از اندازه ی دولت های سرکوبگر و....
در حقیقت امار تیاسن توسعه را به معنای از میان برداشتن هر آنچه می داند که در مقابل آزادی انسانها سد ایجاد کرده است. ولی در دیدگاه متقدم ِ«سرمایه انسانی» توسعه به معنای افزایش بهروری نیروی انسانی است که می خواهد امکانات تولید را به هر شیوه ایی بیشتر کند. نتیجه نگرش سرمایه انسانی امروزه آن شده است که جهان و جهانیان در چنگال شرکت های فرا ملیتی گرفتار آمده اند.
با همه این توضیحات دموکراسی خواهان ایرانی بایستی روشن کنند که به کدام دو رویکرد ذکر شده تمایل دارند. آیا آنها به آزادی و انسانها تنها به عنوان ابزار می نگرند؟ اگر چنین است تفاوت بنیادی ایشان با اقتدار طلبان حاکم چیست؟ چه تفاوت ماهوی بین اینگونه افراد با مستبدان وجود دارد؟ از سوی دیگر با خلاصه کردن آزادی و دموکراسی در خلاصی یافتن از شرایط نا بسامان موجود آیا دموکراسی و آزادی تحقق خواهد یافت؟
بر همه روشن است که جامعه ایران امروز از آسیب ها و نابسامانی های متفاوتی در رنج است ؛از یک سو در بند استبداد گرفتار آمده است ، از سوی دیگر به خاطر نداشتن آزادی های اساسی از لحاظ اجتماعی به ورطه اضمحلال کشیده شده است ،در مسائل فرهنگی ، از خود بیگانگی به مسئله ایی عمومی تبدیل شده است حال آیا می توان با محدود کردن آزادی در کسب قدرت سیاسی دیگر وجوه اجتماعی ، فرهنگی را نادیده گرفت؟
به عبارت دیگر در شرایطی که جامعه ایرانی به الگو های دست یافتنی برای ادامه حیات فرهنگی واجتماعی نیاز مبرم دارد ،چگونه نیروهای سیاسی ، اجتماعی حاظر می شوند چهره و سرمایه اجتماعی و سیاسی خویش را در بازی های قدرت طلبانه سیاسیون اقتدار طلب به حراج بگذارند؟ البته دموکراسی خواهانی که در انتخابات ها شرکت می کنند ، ممکن است بگویند که به جنبه فرهنگی- اجتماعی نیز علاوه بر مسائل سیاسی توجه خواهند کرد. ولیکن باید دانست تنها کسانی می توانند که به جنبه های مختلف آزادی توجه کنند و به همه آن وجوه دست یابند و جامعه را به رشد و توسعه متوازن برسانند که آزادی را هدفی در خود بدانند.
مسلم است دراین رویکرد «هدف وسیله را مجاز نمی کند» و به قول هربرت مارکوزه: هر چیزی که امکانات آفریدن این جامعه(آزاد) را باز می دارد و منحرف می کند بر اساس تجربه و فهم جه جامعه آزاد و عقلانی راه نمی برد . تنها با برقراری یک دیالکتیک بین نظر معطوف به آزادی و عمل متناسب با آن است که می توان به دموکراسی رسید.
3. بسیاری از دوستان دموکراسی را خون بهای تلاشها و هزینه ها و جانفشانی های ایرانیان در یک صد سال گذشته می دانند و می گویند که شرط حفظ دموکراسی شرکت درانتخابات است و با تحریم یا عدم شرکت در انتخاباتها ، دموکراسی از میان خواهد رفت. ولیکن نظریه پردازان دموکراسی ، دموکراسی را با آزادی برابر نمی دانند، از نگاه آنان دموکراسی شیوه ایی از حکومت است که با آن می توان بهتر از شیوه های دیگر آزادی و سایر حقوق انسانها را بر آورده کرد. در حقیقت از نگاه نظریه پردازان دموکراسی ، دموکراسی یک وسیله رسیدن به حق است. حال اگر این وسیله نتواند به وظیفه خود به نحو احسن عمل کند ، استفاده از ان نقض غرض خواهد بود. البته نگارنده معتقد به نا کار آمدی دموکراسی نیست ، ولیکن با توجه به مسائل به وجود آمده در راه انتخاباتها در ایران و نظارت های استصوابی متعدد ، فرایند دموکراسی در ایران محتوای خود را از دست داده است.
4. بسیاری دیگر از دوستان دموکراسی خواه شرکت کننده در انتخابات می پندارند که برای توسعه یافتن ( توسعه به معنای آمارتیاسنی ) می باید از قدرت استفاده کرد و بدون داشتن قدرت توسعه محقق نخواهد شد. ولی باید دانست که در برابر این گزاره که « بدون داشتن قدرت توسعه محقق نخواهد شد» نمی توان نظر دقیقی ارائه داد زیرا قدرت مفهومی است که نیاز به تبیین در خوری دارد تا از ابهام رهایی یابد. آزادی همچنانکه بیان شد غایتی فی نفسه است؛ بر این اساس نیرویی که آزادی را به پیش می برد می باید همسان و همسنگ آزادی باشد. بر این اساس قدرت واژه ایی رسا در بیان کردن نیرویی که آزادی را هدایت می کند نمی تواند باشد.
برای شفاف کردن قدرت نیاز به« شقه کردن» آن است. شرط اصلی تحقق آزادی به وجود آمدن «خود سالاری» در برابر« دیگر سالاری» است. مسلم است بنیان نیرویی که باعث شود خود سالاری بیشتر شود متفاوت است با نیرویی که دیگر سالاری را تقویت می کند و از فرد گرایی می کاهد. آزادی هنگامی تحقق خواهد یافت که نیروهای به پیش برند ه آزادی( توان سازنده) بتوانند بر نیروهای مانع در برابر آزادی (زور (تفوق یابند. تفاوت بین این دو نیرو در نگاه کلاسیک به قدرت ( هابزی) نادیده گرفته می شود و باعث می شود تبیین مسائل سیاسی با مشکل رو برو شود. بسیاری به خاطر عدم ارائه برنامه لازم از سوی نیروهای آزادی طلب را بهانه شرکت در انتخابات می کنند. ولی غافل از آنکه نداشتن توان سازنده دلیل بر یاری زور و زور مداری نخواهد شد. در حقیقت حاکمیت بعد از شکست اصلاحات به گونه ایی عمل کرده است که نمی تواند مولد هیچگونه توان سازنده ایی باشد. از سوی دیگر تصویر حاکمیت سیاسی در نگاه ایرانیان امروزه آنچنان است که اگر کسی بخواهد در دایره بلوک قدرت به فعالیت سیاسی بپردازد می بایستی برای پرداختن هزینه های اجتماعی آن نیز آمادگی داشته باشد.
در قسمت بعدی دیگر دلایل شرکت کنندگان در انتخابات را بررسی خواهیم کرد. منابع جامعه شناسی انتقادی انتشارات اختران تسامح انتقادی هربرت مارکوزه اطلاعات سیاسی اقتصادی شماره 225-226 توسعه انسانی و توانمندی انسانی دکتر وحید محودی

هیچ نظری موجود نیست: