۲۳ خرداد ۱۳۸۴

استراتژي هاي به چنگ آوردن سيمرغ

جمله ي آخرت مرا بياد "وحدت در عين كثرت" انداخت كه خود، مجموعه را ناچار به توقع حداقلي از مطالبلتش مي كند؛ بگذريم. از مطلب ات دو نكته را گرفتم: اول اينكه انحصار طلبي ها و عدم روحيه همدلي و همكاري مانع اصلي يا يكي از موانع اصلي پرداختن به دموكراسي است كه - به نظر تو - گريبان جامعه را گرفته است و باعث مي شود تا نتوان به تعريف درستي از دموكراسي مختص اين جامعه با هويت و فرهنگ تاريخي خاص خودش دست يافت. معناي اين حرف هم همان است كه خودت اول گفته اي؛ اينكه ما چه هستيم و به تعبيري بستر فرهنگي و هويت تاريخي ما چه چيزي را طلب مي كند، و احتمالا بعد از آن بايد از خودمان بپرسيم كه با اين بستر و هويت، ما چه بايد باشيم و چه نبايد باشيم، يا چه مي توانيم باشيم و چه نباشيم؟ اين امر به گونه اي به يك نگاه مجرد به جامعه بدون داشتن پيش شرط هاي مختلف تئوري هاي فلسفي و اجتماعي نياز دارد كه فارغ از بايدها و نبايدهاي ايدئولوزيك و مذهبي به موضوعي به نام جامعه ي ايراني نگاه كند. و آن وقت شايد به تعريفي ويژه از دموگراسي خاص اين مملكت دست يابد.در واقع قسمت دوم موضوع نوشته ي تو به اين موضوع باز مي گشت و از اين رهگذر به معناي "داد و ستد فرهنگي" رسيده اي.
آنچه مطرح كرده اي راهكار بنيادي ساخت دموكراسي شخصي براي مملكتي مثل ايران است و بي شك جوابگو خواهد بود، اما اين مهم به نظر مي رسد به تامين بسترهاي فراواني نياز دارد كه برخي از آنها حتي به تغيير در نگاه و رفتار و درك جامعه از موضوعات مختلف باز مي گردد و لاجرم پروسه اي طولاني را طلب مي كند. چيزي كه كم و بيش مي شد از نوشته هايت در كيهانگشت هم نتيجه گرفت. آنجا در واقع بيشتر به عوارضي مي پردازي كه نبايد باشند و احتمالا حضور نقيض آنها اگر واجب نباشد، مستحب هست. ولي معمولا براي رسيدن به هدف، ضمن استفاده از استراتژي هاي بلند مدت و بنيادي، از راهكارهاي ميان مدت و كوتاه مدت نيز در جهت كاهش مقاومت ها و سرعت بخشيدن به روند رسيدن به هدف در كنار اجراي پروژه ي اصلي استفاده مي شود. اگر برداشت من در مورد زمان بر بودن اين پروژه درست باشد و اگر با روش هاي جنبي ميان مدت و كوتاه مدت هم موافق باشي؛ مي توانيم به هر دو زمينه بپردازيم.

هیچ نظری موجود نیست: