۲۳ بهمن ۱۳۸۵

قبض و بسط روايت انقلاب

منبع: روز آنلاين
محمد جوادغلامرضا کاشي - دوشنبه 23 بهمن 1385
چرا تلويزيون ايران يکباره اقدام به پخش دادگاه خسرو گلسرخي مي‌کند؟جمهوري اسلامي ايران، همزمان با سالگرد بيست و دوم بهمن نيازمند بسيج مردم در حد گسترده است. بنابراين نيازمند تبليغات موثر است. اما تبليغات موثر با کليشه‌سازي‌ها در خصوص انقلاب سازگار نيست. چنين است که هر سال به نحوي خود براي شکستن کليشه‌هايي که خود باني آنهاست، پا پيش مي‌گذارد.
به اين معنا، تبليغات مربوط به انقلاب، يک دوره قبض و يک دوره بسط را پشت سر گذاشته است.
در سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب با قبض مواجه بوديم. بهترين نمونه و مصداق قبض در تبليغات انقلاب، تصاوير آيه الله خميني در پاريس، زمان پياده شدن در هواپيما و سخنراني‌هاي اول انقلاب بود. هر سال کسي يا چهره‌اي که در کنار ايشان نشسته بود، يا در تصويري حضور داشت، حذف مي‌شد. تصوير قطب زاده که در هواپيما در کنار ايشان نشسته، آيه الله طالقاني در فرودگاه، دکتر يزدي در سخنراني‌ها و مصاحبه‌هاي اول انقلاب و حتي مهندس بازرگان نخست وزير انقلاب، از مصاديق اين ماجرا هستند. حتي تصاوير شاه نيز کمتر نشان داده مي‌شد. سخنراني‌هاي خود آيه الله خميني نيز با سانسورهاي عديده منتشر مي‌شوند.
ماجراي اين قبض در کتاب‌هاي درسي و کتاب‌هاي رسمي تاريخي بيش از اين است.
اين قبض‌ها مقصود نظام براي عرضه کردن تصويري دقيقاً ساخته و پرداخته شده از انقلاب را فراهم مي‌کند. اما اين بازسازي يک پيامد روشن داشت. تبليغات انقلاب به تدريج به کليشه‌اي فاقد جذابيت بدل شدند. به ويژه آنکه افزايش نارضايتي گروه‌ها و اقشاري از مردم، به تدريج اين کليشه را به ضد خود بدل مي‌ساخت.
چنين بود که فرايند بسط تدريجي پس از فرايند قبض آغاز شد. اما متاسفانه اين فرايند بسط چنان مديريت مي‌شود که به هيچ روي اساس آن روايت تک ذهني را بر هم نزند. به ياد دارم که اولين اقدام براي بازآفريني اين کليشه نشان دادن چهره‌ شاه بود. البته تصاوير معدود. مانند صحنه تاجگذاري و صحنه توام با گريه هنگام خروج از ايران.
پخش تصاويري از مهندس بازرگان نيز گام بعدي در شکستن اين کليشه بود. از دو سه سال پيش هر سال تصاويري بديع از تظاهرات مردم نشان داده مي‌شود که به صراحت نشانگر حضور گروه‌هاي ديگر در ماجراي انقلاب است. حتي تصاويري که نشانگر حضور نيروهاي چپ در انقلاب بود. پخش بخشي از دادگاه خسرو گلسرخي نيز در همين چارچوب قابل فهم است.
اما نکته جالب توجه اثرگذاري اين الگوست. من امسال شخصاً شاهد بودم که اين کليشه زدايي آرام، دوباره گروه‌هايي از مردم را به سر شوق مي‌آورد. تکرار آن کليشه‌ها، در گروه‌هايي از مردم واکنش معکوس به بار مي‌آورد به طوري که گاه با شاه همدلي مي‌کنند. اما من امسال شاهد بودم که نفس ديدن چهره خسرو گلسرخي در تلويزيون، دوباره احساس‌هاي اول انقلاب و خشم عليه شاه را در آنها زنده مي‌کند.
اقدامي دوجانبه در اين فرايند بسط در حال انجام است: جمهوري اسلامي تا حدودي توفيق پيدا مي‌کند که به تدريج با بازآفريني چهره‌هاي محذوف، آنها را در منظومه تنگ خود مصادره کند. اما با اين کار، انسجام منظومه تنگ خود را نيز به هم مي‌زند.
کاش تلويزيون مي‌توانست از تصلب روايت‌هاي تک صدايي خارج شود و به جاي مصادره ديگرهاي ممنوع در فضاي تک صدايي خود، نمايانگر فضاي چندصدايي و پيچيده اول انقلاب شود. او با عدم آشتي با فضاي چندصدايي اول انقلاب، خواسته يا ناخواسته باني يک مخاطره بزرگ است و آن بي اثرشدن و ناشنيدني شدن اصل انقلاب است. اگر اين چهره‌هاي مصرف نشده، دست کم براي گروه‌هاي ديگر امکان‌هايي براي بازآفريني انقلاب، اگرچه به نحوي ناموافق با جمهوري اسلامي ايران فراهم مي‌کنند، تلويزيون با اين مصادره‌هاي هر ساله اين امکان را نيز زائل مي‌کند
متاسفانه جمهوري اسلامي چندان خود را در حصر کليشه هاي تک ذهني خود مي پندارد که گاه از يک تصوير يا کلام نيز احساس نگراني مي کند. غافل از آنکه به شرط برون رفت از اين کليشه هاي بي معنا، سخن هاي بسيار شنيدني در باب انقلاب مي توان گفت.
منبع: ادوار نيوز

هیچ نظری موجود نیست: