۷ اسفند ۱۳۸۵
برگزاری دادگاه دوفعال سیاسی ومطبوعاتی
by: Sherwood at ۸:۲۰ قبلازظهر 0 comments
هشدار نسبت به تکرار قتل هاي زنجيره اي
کانون نويسندگان ايران در اين بيانيه و خطاب به "مردم آزاده ايران" انتشار داد اعلام کرد: "در هفته هاي اخير، در ادامه سرکوب، مسايل مهمي رخ داده است که با توجه به شرايط دشوار کنوني، سرنوشت مردم ميهن ما را به مخاطره جدي مياندازد". در اين بيانيه با اشاره به اينکه کانون بارها به مجازات اعدام اعتراض و خواهان برچيده شدن احکام اعدام شده است، آمده: " ر يک سال اخير در چند استان از جمله خوزستان، کردستان، و سيستان و بلوچستان اعدام هايي صورت گرفته که آخرين مورد آن اعدام چند نفر در شهر اهواز و زاهدان است".
اين بيانيه در ادامه "وضعيت جسمي و رواني احمد باطبي را که از سال ۷۸ تاکنون در زندان است" مايه نگراني همه مردم عنوان و خواهان آزادي فوري وي و ديگر زندانيان سياسي شده است.
نهاد صنفي و مستقل نويسندگان ايران در بخش ديگري از بيانيه خود با اظهار تاسف از مسدود شدن سايت کانون نويسندگان ايران در روزهاي اخير همچون بسياري از سايت هاي ديگر، اعلام کرده که با مسدود شدن اين سايت، تنها راه ارتباط کانون با مخاطبانش از ميان رفته است. اين بيانيه با اشاره به اينکه نشريات دانشجويي با سانسور شديدي روبه رو هستند و روزي نيست که شماري از اين نشريات توقيف و نويسندگان آنها به دادگاه فرا خوانده نشوند، خواهان برداشتن اين سد و بندها از پيش روي نشريات روشنگر دانشجويي شده است.
"موج سرکوب روشنفکران و نويسندگان ايران، هنرمندان و فعالان سياسي ـ اجتماعي" يکي ديگر از مواردي است که بر اساس اعلام کانون نويسندگان هر روز ابعاد و شکل هاي گوناگون به خود ميگيرد. در اين بيانيه با اشاره به اينکه احضار به دادگاه ها، امري روزمره شده، و"تهديد و ارعاب مستقيم و غير مستقيم به ابزاري معمول بدل گشته است" نسبت به بازگشت برخي از روزنامه ها به شيوه هاي قتل هاي زنجيره اي هشدار داده شده است. اين بيانيه تاکيد کرده: "مدتي است برخي روزنامه ها، قلم بر مدار روزگار قتل هاي زنجيره اي ميگردانند و يادآور برنامه «هويت» و «چراغ» شدهاند. هتاکي ميکنند و ميکوشند با بهرهگيري از واژههايي چون مرتد، معاند، مفسد و... زنجيرهاي ديگر بسازند".
در بيانيه کانون نويسندگان ايران همچنين آمده: "عوامل اجرايي اين سياست، در کوچه و پس کوچه ها، راه بر نويسندگان و فعالان سياسي مي بندند و آن ها را به قصد کشت کتک مي زنند". در پايان اين بيانيه کانون نويسندگان ايران اعتراض و انزجار شديد خود را نسبت به اين گونه اعمال ابراز داشته و خواستار پايان دادن به چنين حرکات ضد انساني شده است.
دوم اسفند نيز ده ها تن از نويسندگان، شاعران و فعالان فرهنگي کشور با امضاي نامه سر گشاده اي نسبت به ابعاد تازه سانسور و حذف فرهنگي اعتراض کردند. در اين نامه با اشاره به اينکه آزادي قلم، انديشه و بيان، صرف نظر از قوميت، زبان، مذهب، جنسيت، طبقه و باورهاي سياسي، حق انکارناپذير همه انسان هاست، تاکيد شده: "درهمه دوره هاي تاريخ کشورمان، تيغ بي رحم سانسور و حذف فرهنگي را همراه با همه تنگناها، محدوديت ها و تهديدهاي بيامان موجود بر سر راه رشد و شکوفايي فرهنگي، احساس کرده ايم".
معترضان به حذف فرهنگي علاوه بر اين يادآوري کرده اند: "اين روزها در کشور ما، سانسور ابعاد وسيعتري يافته است و هردم ترفند تازه اي براي نظارت و قيمومت بيش تر، در قلمرو انديشه و قطع جريان آزاد اطلاعات به کار مي رود". "توقيف کتابها و نشريات" و "بستن روزنامه ها"، "اعمال نگرش تمامت خواه حاکم و جلوگيري از دسترسي به بسياري از پايگاه هاي اطلاع رساني اينترنتي" و "تعقيب و آزار وبلاگ نويسان" در اين نامه به عنوان مواردي از نقض آشکار حقوق انساني ذکر شده که همچنان ادامه دارد.
"بناي سياست حاکم بر حذف آثار خلاق" و "تحميل آثار دستوري و يارانهاي و منطبق با خواست حاکميت"در عرصه هاي ادب و هنر، همچون سينما، کتاب، تاتر، موسيقي و نقاشي بخش ديگري از موارد اعتراض نويسندگان، شاعران و فعالان فرهنگي را به خود اختصاص داده است. نويسندگان اين نامه در ادامه با اشاره به "نبود هيچ گونه راه و روش دموکراتيک در حاکميت" آن را مانعي در برابر روايت هاي انديشمندانه نويسندگان، شاعران، مترجمان و هنرمندان و پژوهشگراني دانسته اند که با هوشمندي، واقعيت هاي انساني و اجتماعي را در جامعه تصوير کرده اند. در اين نامه که همزمان با روز جهاني زبان مادري منتشر شد، آمده: "اين روزها، گسترش سانسور در کشور ما، بحران اجتماعي و فرهنگي گسترده اي را سبب شده و زيان هاي مادي و معنوي فراواني به بار آورده است که سرنوشت همه دستاندرکاران عرصه هاي ادب و هنر و پژوهش را تحت تاثير قرار داده است".
امضاء کنندگان اين نامه که از نويسندگان و فعالان فرهنگي سرشناس ايران هستند در نامه خود تاکيد کرده اند: "سانسور به هرشکل، چه پيش و چه پس از نشر و نمايش آثار، پديده اي ضد خلاقيت است. اما آن چه در کشور ما روي مي دهد، يعني مميزي و توقيف اثرپيش از نشر، پديدهاي نادر است که در هيج جاي جهان وجود ندارد". آنها هم چنين سانسور را سبب سرخوردگي و انزواي فکري بسياري از نويسندگان و هنرمندان به ويژه جوانان دانسته و تاکيد کرده اند: "وقتي تاريخ و فرهنگ ملتي اين چنين زير تيغ سانسور برود، ملت دچار از خود بيگانگي ميشود و فرهنگ جامعه زير سلطهي خودکامگان قرار مي گيرد".
"سانسور آثار نويسندگان کلاسيک ايران" نيز در اين نامه به عنوان بخش ديگري از اعمال سانسور در ماه هاي اخير ذکر و تاکيد شده که حتي ميراث ادبيات و فرهنگ ايراني از آسيب سانسور در امان نمانده است. بر اساس اعلام نويسندگان معترض به تشديد سانسور در ايران "چاپهاي تازه آثار بزرگاني چون خيام، مولانا، سعدي، حافظ، فردوسي و عبيد زاکاني به سبب سانسور موجب رويگرداني همسايگان پارسي زبان ما از اين آثار شده است". همچنين تاکيد شده که اين تجربه تلخ در باره ديگر زبان هاي رايج ايران نيز تکرار ميشود.
در اين نامه با اشاره به اينکه"پيامد زيانبار سانسور تنها منحصر به توقف نشر نمي شود بلکه نابودي زندگي اقتصادي همه دست اندرکاران عرصه هاي فرهنگي را در پي دارد"، يکي از "پيامدهاي شوم" سانسور حذف ناشران مستقل از گردونه نشر عنوان شده است. آنها هشدار داده اند که اين کار آسيب هاي جبران ناپذيري به رقابت سالم در نشر کتاب وارد آورده است. علاوه بر اينها، "باطل کردن مجوز نشر آثاري که پيش تر مجوز دريافت کردهاند" در اين نامه يکي ديگر ازنشانه هاي "تشديد بي سابقه ِحذف فرهنگي" عنوان شده است. نويسندگان اين نامه با اشاره به پديدار شدن شرايطي که عرصه را بر پديد آورندگان آثار فرهنگي مستقل تنگ کرده است، اعلام کرده اند: "همه امکانات و کمک هزينه هاي دولتي چاپ و نشر در اختيار صاحبان آثار مقبول حاکميت قرار مي گيرد".
اين نامه که نام ده ها تن از نويسندگان، شاعران و فعالان فرهنگي مستقل ايران در پاي آن ديده مي شود، در پايان با اشاره به ماده 19 اعلاميه جهاني حقوق بشر خواستار"محو کامل و بي قيد و شرط همه اشکال سانسور و حذف در عرصه هاي فرهنگي و هنري" شده و نويسندگان آن تاکيد کرده اند: "ما خواهان اقدامات جدي همه فعالان عرصه فرهنگ و انديشه، براي مقابله با سانسور هستيم".
by: Sherwood at ۸:۱۶ قبلازظهر 0 comments
دستگيري سه روزنامه نگار گيلاني
عبدالله مومني، سخنگوي سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي در اين مورد گفت: ماموران اداره اطلاعات غروب روز پنج شنبه با مراجعه به دفتر ادوار تحكيم شاخه گيلان و ارايه كارت رسمي اقدام به بازداشت آرش بهمني، سيد كوهزاد اسماعيلي و بابك مهديزاده دبيران كميتههاي اطلاعرساني حقوق بشر و مالي اين تشكيلات كردند.
وي با بيان اينكه پس از اين اتفاق اعضاي شعبه گيلان سازمان ادوار تحكيم وحدت براي مطلع شدن از اتهامات بازداشت شدگان تلاش كردند، گفت: برغم رايزني دوستان ما با مسوولان و تصميمگيران استان گيلان اين تلاشها تاكنون به نتيجه نرسيده است.
مومني ادامه داد: بازداشت شدگان توانستهاند با خانوادههاي خود تماس تلفني داشته باشند و به خانوادههاي خود گفتهاند كه از آنها هيچ بازجويي صورت نگرفته است اما برغم وعدهها براي آزادي اين افراد به نظر ميرسد ارادهاي براي ادامه اين روند وجود دارد.
وي ضمن هشدار نسبت به ادامه بازداشت اين افراد خواستار رعايت قانون در مورد آنها شد و افزود: اين افراد بدون ارايه حكم قضايي و اعلام اتهام مشخص در زندان هستند و با وجود گذشت چند روز از بازداشت آنها هنوز اتهامشان اعلام نشده است.
سخنگوي سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي، همچنين با بيان اينكه در اين مدت از اين افراد خواسته شده كه خبر بازداشتشان را علني و خبري نكنند، گفت: "اين برخوردها را با هدف ايجاد محدوديت براي فعالان سياسي و مدني ميدانيم كه همزمان با حضور رييسجمهور اقدام به بازداشت فعالان سياسي شده است".
وي اين بازداشتها را نشان دهنده حاكم بودن نگاه امنيتي بر دولت نهم خواند و گفت: "شايسته نيست حضور رييسجمهور در استان ها موجبات سلب آزادي و ناامني براي برخي شهروندان شود و به جاي مهرورزي وعده داده شده، شاهد ايجاد محدوديت براي فعالان سياسي باشيم".
مومني با اعلام اعتراض سازمان ادوار تحكيم وحدت به بازداشت اين افراد، خواستار آزادي آنها شد و افزود: سازمان ادوار تحكيم وحدت نسبت به رعايت حقوق بشر و حقوق شهروندي حساس است، به محدوديت اعضاي اين سازمان نيز حساستر است و بر همين اساس حساسيت خود را از طرق مسالمتآميز و مجاري قانوني به اطلاع ميرسانيم.
وي با اشاره به برگزاري اولين مجمع عمومي سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي شعبه گيلان و تعيين شوراي مركزي اين استان به مدت دو سال گفت: با توجه به اهتمام اعضاي سازمان دانش آموختگان به فعاليتهاي جمعي و تشكيلاتي به نظر ميرسد اين گونه برخوردها نتيجه و هزينه رفتن به سوي فعاليتهاي سازماندهي شده تشكيلاتي است.
به گزارش كميته تلاش براي آزادي اين سه تن، ماموران وزارت اطلاعات هنگام دستگيري اين سه نفرعمل خودرا بسيار طبيعي اعلام كرده و گفته بودند اين سه نفر مانند دفعات قبلي كه به وزارت اطلاعات احضار مي شدند پس از چند ساعت آزاد خواهند شد.
بابک مهديزاده، آرش بهمني و کوهزاد اسماعيلي که سابقه روزنامه نگاري نيز دارند، روز جمعه با خانواده هاي خود تماس گرفتند و خبر از برگزاري دادگاه خود در روز يكشنبه دادند.آنان همچنين به توصيه مسوول بازجويي خود از خانواده هايشان خواستند جهت تسريع آزادي آنها وثيقه اي هم آماده كنند، اما اين امر هنوز عملي نشده است.
ماموران اطلاعات همچنين به انحاي مختلف همکاران و خانواده هاي بازداشت شدگان را از اعلام مسئله و خبري کردن آن پرهيز داده اند.
by: Sherwood at ۸:۱۴ قبلازظهر 0 comments
حمله انصار به مراسم سخنراني شمس الواعظين
طي چند روز گذشته، شهر گرگان، حوادث غيرمترقبه اي چون ربايش همسر باطبي در ساعت 8 شب توسط نيروهاي امنيتي بوده که البته نامبرده پس از چند روز آزاد شد.
به گزارش خبرنگار روز شمس الواعظين که به دعوت خانه مطبوعات استان گلستان، قرار بود در مسجد هيات متوسلين گرگان سخنراني کند، با حمله انصار حزب الله به رهبري فردي به نام شيخ حسن زاده مواجه شد. براساس گزارش دريافته، خانه مطبوعات استان گلستان قبلا براي برگزاري اين جلسه از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي مجوزهاي لازم را براي برگزاري سخنراني شمس الواعظين دريافت کرده بود.
سرهنگ ابراهيم کريمي فرمانده نيروي انتظامي استان، در اين باره به معترضين عضوخانه مطبوعات استان گلستان که چرا بر اساس قوانين اين نيرو در تأمين امنيت مراسم کاري انجام نمي دهد گفت: نيروي انتظامي مسوول امنيت در بيرون از مکان مسجد است، و امنيت داخل آن ارتباطي به اين نيرو ندارد.
در آغاز مراسم سخنراني، شيخ حسن زاده تقاضاي صحبت کرد که مورد قبول مديريت جلسه قرار گرفت. اما بعد از اتمام سخنانش اجازه ادامه جلسه را با آغاز سخنراني شمس الواعظين نداده، و با قرائت نامه اي، اعلام کرد که فرماندار گرگان طي نامه اي اعلام کرده که جلسه مذکور غير قانوني بوده و شوراي تأمين با برگزاري آن مخالف است.
اين كه اين نامه چرا توسط فرماندار به فرد نامبرده داده شده تا درمراسم قرائت كند موضوعي است كه تا كنون ازسوي فرماندار گرگان مورد تكذيب واقع نشده است.
هواداران شيخ حسن زاده با فحاشي هاي غيرقابل تحمل، آن هم درحضور زنان، دختران، وكودكان، ودر حمايت از نظام شعارهاي زير را براي برهم زدن نظم جلسه تكرار مي كردند:
حزب فقط حزب علي/ رهبرفقط سيدعليمرگ برمنافقمرگ بر قلم به دست مزدورخط فقط خط علي/رهبر فقط سيد عليبسيجي مي ميرد/ ذلت نمي پذيرد
درخانه مطبوعات استان گلستان نيروهاي جبهه رفته وجانباز حضور دارند كه نيروهاي انصار آنان را تحت عنوان خوارج خطاب قرار داده ومراسم را به آشوب كشيدند.
ناظران سياسي منطقه معتقدند با رفتن دكترشاعري استاندار استان گلستان به معاونت وزارت بهداشت، گروه مذكور با سرپرست استانداري استان گلستان به نام دكتر انجم شعاع كه قبلا مديركل اداره محيط زيست كرمان بوده، وداراي سياست هاي ملايم تري نسبت به ديگر نيروهاي جناح راست افراطي به شمارمي رود، مخالف بوده وبا ايجاد جو تشنج وآشوب سعي دارند استان را ناامن جلوه داده ومديريت وي را زير سوال برده تا با بركناري وي نيروي موافق خود را برمسند قدرت بشانند.
by: Sherwood at ۸:۱۲ قبلازظهر 0 comments
اتاق بازرگاني سنگر سياسي نيست
تفاوت تركيب جديد اتاق با دوره هاي قبل چيست؟تركيب اتاق تهران در اين دوره از تمام جهات با دوره هاي قبل متفاوت است. دوره هاي انتصابي تا سال 66 كه كاملا مشخص و معلوم است. از سال 66 به بعد هم چون فضاي بي رمقي بر انتخابات حاكم بود افرادي انتخاب مي شدند كه از همان صنف سنتي هاي انتصابي قبل بودند. در اين دوره ميانگين مدرك تحصيلي بالا رفته و ميانگين سني پايين آمده است. تعداد بسيار زيادي از منتخبان اين دوره داراي مدرك دكترا و فوق ليسانس هستند. همچنين توزيع تخصص ها در اين دوره از انتخابات بسيار خوب است. همچنين چهره هايي كه انتخاب شده اند به معناي معمول، گروهي و حزبي نيستند. بخش صنعت اتاق در اين دوره مشخصا بسيار تقويت شده است و افراد بسيار باتجربه اي انتخاب شده اند.
يعني اصولا سياسي نيستند؟نه، سياسي بودن به معناي سياست سازي در اتاق اساسا خوب است. منظور من اين است كه فراد منتخب نمي خواهند از سنگر اتاق براي فعاليتهاي سياسي حزب خود بهره گيرند. در مجموع افرادي انتخاب شده اند كه تسليم زور، لابي و رابطه بازي نخواهند شد.
شما معتقديد بسياري از منتخبين از طيف اصلاح طلبان و تحول گرايان هستند، سنت گرايان چنين اعتقادي ندارند. نظر شما در اين مورد چيست؟ليست تحول گرايان را اگر با حساب سرانگشتي بشماريم متوجه مي شويم اكثريت با كدام طيف است.
استدلال آنها اين است كه مانند دوره قبل برخي از افراد وابسته به اصلاح طلبان در عمل به سنتي ها گرايش خواهند يافت.در دوره قبل با توجه به اينكه انتخابات در خاموشي و تاريكي برگزار شد، ما درتاريكي افرادي را يافته بوديم كه ضمن اينكه افراد محترمي بودند اما خيلي نسبت به پايداري آنها شناختي نداشتيم. اما در اين دوره با افرادي مرتبطيم كه به آرمانهاي تحول پايبند هستند. برخلاف دوره قبل، در دوره اخير در ليست سنتي ها و تحول گرايان هيچ كانديداي مشتركي حضور نداشت. از اين رو حرف آنها چندان درست نيست.
يعني پايه اي ندارد؟بله. اما حق دارند اين حرفها را عنوان كنند. چرا؟چون اينها قصد دارند به اين طريق چند ماه ديگر حضور خود را در اتاق طولاني كنند. اساسا عملكرد اين افراد به شكلي نبود كه نه كارمندان و نه اعضاء و نه طرفهاي مذاكره، دل خوشي از اينها داشته باشند. لذا اگر معلوم شود روزهاي پاياني حضور اين طيف در اتاق ايران است، شاهد وقايعي خواهند بود كه پاسخ و تلافي سيطره 27 ساله آنان بر اتاق ايران است. اما علي رغم اين، آنها تظاهر مي كنند در آينده هم به هر شكل باقي خواهند ماند. ولي آنها نبايد برخلاف نظر اعضاء خودشان را بر اتاق بازرگاني تحميل كنند. اينها خودشان هم مي دانند كه مشروعيت ندارند اما سعي مي كنند خود را بربنگاه داران اقتصادي تحميل كنند.
راه همكاري با چند نفر از سنتي ها كه به اتاق راه يافته اند باز است؟بله، قطعا ما خواستار همكاري آنان هستيم. ما با كسي دعوا نداريم. ما بر خلاف سنتي ها كه سياسي عمل كردند، قطعا قرار نيست سياسي عمل كنيم. در قانون برنامه چهارم و سياستهاي اجرايي اصل 44 براي نهاديته شدن بخش خصوصي راهكارهايي پيش بيني شده است. اتاق محل طرح چالشهاي بخش خصوصي است. رسالت اتاق، انتقال بحث هاي بخش خصوصي و يافتن راهكار براي آن است. ما با هيچ كسي مخالف نيستيم. هر كسي خواستار تحول در اتاق بازرگاني باشد و در مرحله بعد بخواهد كمكي به اقتصاد كشور كند ما دست او را مي فشاريم و حاضريم با او همكاري كنيم. اتاق محل فعاليت سياسي نيست كه ما افراد را به خاطر وابستگي هاي حزبي نپذيريم. قطعا ما تصويري را كه سنتي ها از رئيس اتاق دارند، نداريم چرا كه از نظر ما اتاق محل حضور اعضاء است. همچنين در شورا ها و مراكزي كه اتاق مي تواند نمايندگي داشته باشد تنها به اين قائليم كه افراد متخصص حضور يابند نه اينكه مثل اين 27 سال گذشته رئيس اتاق در همه مراكز دولتي و شوراها شخصا حضور داشته باشد و جالب آنكه در هيچ جايي هم به عنوان نماينده بخش خصوصي نباشد.
شما تحول خواهان چه برنامه اي براي تحول داريد؟رئوس برنامه هاي شما چيست؟برنامه بسيار مفصلي داريم. مثل اصلاح قانون اتاق در جهت دستيابي كامل و استقرار يك نهاد مردمي، تعديل ساختار اتاق در جهت رسيدن به يك الگوي جهاني، مشاركت در تدوين سياستهاي راهبردي در اقتصاد ايران، حمايت و تاسيس تشكل ها و سازمانهاي غير دولتي در زير چتر اتاق، شكل دهي و حمايت از حاكمين بخش خصوصي در اقتصاد ملي، حمايت از كار آفرينان در مسير اشتغال در كشور، شناسان وآموزش و بهره گيري مناسب از پديده ها و فناوري هاي مدرن در تجارت بين الملل، گشايش راه بهره مندي همه ازداوريهاي بين المللي و دعاوي منطقه اي و جهاني و فعال كردن بخش داوري اتاق ايران، ايجاد پايگاه اطلاعاتي و اينترنتي جامع و كارا و متناسب با شان اتاق و بسياري از رئوس ديگر. مثلا در دور گذشته كه وارد اتاق شديم حتي كامپيوتر هم به عنوان يك وسيله مدرن در اتاق وجود نداشت، يعني در كل 11 طبقه اتاق بازرگاني تنها 2 دستگاه كامپيوتر وجود داشت. ما براي اولين بار سخت افزار مدرن را به اتاق برديم. در دوره جديد ما بايد نرم افزارهم ببريم تا مديريت نويني در آنجا شكل بگيرد.
نرم افزار منظرتان بحث فكري است يا سيستم مديريتي؟هم فكر و هم مديريت. به عنوان مثال در دوره گذشته ما براي اولين بار در خاورميانه سيستم iso را در اتاق تهران پايه گذاري كرديم. از اين رو بحث ما هم فكر ها و ايده هاي تحول خواهانه است و هم سيستم مديريت و نرم افزارهاي مدرن.
تاثير اتاق بر اقتصاد هم مد نظر تان است؟بله. اتاق تاكنون بسيار درون گرا بود و تمام امور را در خودش محصور كرده بود. اتاق از اين جهت هيچ تاثيري بر اقتصاد كشور نداشت. هيچ ارتباطي هم با جامعه بين المللي نداشت. ما دنبال اين هستيم كه با مراكز عمده تجارت دنيا ارتباط برقرار كنيم. بايد راه را براي آميختن اقتصاد ايران با اقتصاد جهان باز كنيم.
در همين راستا احتمالا مهمترين چالش اتاق در رابطه با اصل 44 خواهد بود. تحول خواهان در اين زمينه هم برنامه هايي دارند؟قطعا برنامه داريم. ما احساس مي كنيم در مورداصل 44 كم كاري هايي شده است. در طول بيست سال گذشته با بي برنامگي كامل و برداشت غلط اقتصاد ما به سمت سوسياليسم و دولتي شدن رفت. اما متاسفانه وقتي بند الف و ب در خرداد 83 و سپس بند ج در تير 84 ابلاغ شد، فرصت خوب براي پرش اقتصاد ايران مورد بي اعتنايي قرار گرفت. ما اعتقاد داريم اصلي ترين بخشي كه بايد به اين موضوع توجه مي كرد اتاق بازرگاني بود كه متاسفانه اين كار انجام نشد. اكنون اصلي ترين برنامه ما، با توجه به فضايي كه اكنون ايجاد شده است، در همين راستا خواهد بود. ما نبايد در خصوص اين اصل شعار بدهيم. ما نمي توانيم مثلا با چند ميليارد پول بخشي از دولت را بخريم و دولت را كوچك كنيم. فروش كارخانه نساجي و احداث پتروشيمي قطعا در راستاي اصل 44 نيست. بايد سرمايه وارد كشور شود ودر مقابل آن مالكيت هاي دولتي خريداري شود. اكنون دولت حداقل 750 هزار ميليارد تومان دارايي دارد، در حاليكه جمع نقدينگي كشور بيشتر از 90 هزار ميليارد تومان نيست. تمام اين 90 هزار ميليارد تومان تنها حدود 13درصد دولت مي شود. از اين رو ما بايد فضا را براي ورود سرمايه هاي خارجي باز كنيم. بخصوص ما بايد راه را براي ورود سرمايه 1200 ميليارد دلاري ايرانيان مقيم خارج باز كنيم.
چقدر اميدوار هستيد كه موفق شويد؟ما با حمايتي كه بخش خصوصي در دوم اسفند امسال ازتحول گرايان نشان داد، بايد آنچه را در توان خود داريم بكار بنديم. اين كار، كاري فردي و شخصي نيست. من مطمئنم كه اگر تمام استعداد هاي بخش خصوصي در اتاق ايران متبلور و مطرح شود ما كاملا مي توانيم به همه آنچه كه اصل 44 در نظر دارد دست يابيم.
وقتي دولتي 750 هزار ميليارد تومان ثروت دارد، اتاق بودن حمايت دولت نمي تواند به اهدافش دست يابد، به حمايت دولت تا چه حد اميدوار هستيد؟من احساس مي كنم چون در اين بخش شخص رهبري به ميدان آمدند و دستور آن را ابلاغ كردند و از آنجا كه دولت تابع دستوراتي است كه از جانب رهبري ابلاغ مي شود، بنابراين معتقديم در اين راستا جلو خواهيم رفت و اين مسئله به ما کمک خواهد کرد..
چه تضميني وجود دارد كه اتفاق يك سال قبل در اتاق تهران دوباره تكرار نشود؟من فكر مي كنم بزرگترين تضميني كه وجود دارد حمايت بخش خصوصي است كه در اين دوره بسيار بسيار پر رنگ تر رخ نموده است. دولت جديد و مديران جديدي در سال قبل روي كار آمده بودند. اين كساني كه اتفاق اتاق تهران را رقم زدند در آن زمان همگرايي سياسي با دولت داشتند، آنان نمايندگان دولت را به انجام آن كار خلاف متقاعد كردند. به گمانم در يك سال گذشته كه ما نبوديم تجربه خوبي براي دولت و نمايندگان آن بودتا متوجه شوند چه افرادي در اتاق كار مي كردند و چه افرادي مي خواهند از اتاق به عنوان ابزار خود سود ببرند. اكنون ديگر همه در موقعيت هاي جديدي قرار گرفته ايم حتي دولت.
انتخابات اتاق ايران چه زماني برگزار مي شود؟تاثير انتخابات اتاق تهران بر آن چه خواهد بود؟طبق قانون بايد حداكثر تا يكماه آينده اتاق تهران و سپس اتاق ايران را تشكيل بدهند. اما تجربه دور قبل يادمان نرود كه 6 ماه آن را به تعويق انداختند. ايندفعه هم ممكن است با استفاده از خلاء قانوني و يا هرچيز ديگري سعي كنند همين کار را بكنند.
اما اتاق تهران بزرگترين اتاق كشور است و به تنهايي از هر جهت از تمام اتاقهاي ايران گسترده تر است. بنابراين نمي توان از تاثير اين انتخابات بر انتخابات اتاق ايران چشم پوشي كرد. اغلب اعضاي اتاق ايران از اعضاي اتاق تهران هستند. بنابراين نمي توان با يك سري فعاليت هاي زير ميزي و لابي اين اراده حاكم شده در اتاق تهران را متوقف كرد.
يعني اميدوار به تغييرات در آن سطح هم هستيد؟بله. قطعا به دنبال اين امر هستيم.
by: Sherwood at ۸:۰۹ قبلازظهر 0 comments
۶ اسفند ۱۳۸۵
بررسي پرونده 1300 صفحه اي در يک روز
سرانجام صبح روز شنبه دادگاه منصور اسانلو رييس هيئت مديره سنديکاي کارگران شرکت اتوبوسراني تهران و حومه در شعبه 14 دادگاه انقلاب تهران بر گزار شد. منصور اسانلو که هشت ماه از سال گذشته را به اتهام فعاليت هاي سنديکايي و دفاع از حقوق کارگران شر کت واحد در زندان گذرانده، همچنان اعتقاد دارد داشتن سنديکا و اعتصاب براي احقاق حقوق کارگران در برابر کارفرما، حق او و همکارانش است و او تاکنون تنها بر اساس اين حق قانوني خود، عمل کرده است.اين اعتقاد و پايداري اسانلو در پيگيري ديدگاه هايش بود که باعـث شد فرداي آن روز علاوه بر همسر و دو فرزندش تعدادي از کارگران عضو سنديکا هم که پس از دستگيري هاي گسترده پاييز سال 84 و اخراج از شرکت واحد اکنون همچنان از کار بيکار هستند براي حمايت از وي در مقابل سر دراصلي دادگاه انقلاب در خيابان معلم تجمع کنند.
تجمع کنندگان در برابر چشمان پرسشگر عابرين و مراجعه کنندگان به دادگاه انقلاب، پلاکاردهايي با مضاميني همچون درخواست علني بودن دادگاه اسانلو و يا رفع هرگونه محدوديت براي فعاليت سنديکايي را در دست داشتند. آنها در پاسخ به پرسش هاي عابران که جوياي جرم اسانلو بودند تنها فعاليت هاي قانوني براي تاسيس سنديکا و دفاع از حقوق کارگران را عنوان مي کردند.
منصور اسانلو به همراه دکتر يوسف مولايي و دکتر خورشيدي وکلاي مدافع وي در ساعت 9 صبح روز شنبه روانه دادگاهي شدند که حتي اعضاي درجه يک خانواده وي هم اجازه ورود به آن را نيافتند و خبرنگاران نيز نتوانستند با حضور در اين دادگاه به علل مخالفت هاي دستگاه قضايي با فعاليت هاي قانوني سنديکاليست ها پي ببرند؛ هر چند اتهامات وي در اين پرونده تبليغ عليه نظام و اقدامات ضد امنيتي عنوان شده بود.ظهر ديروزيوسف مولايي وکيل مدافع رييس هيات مديره سنديکاي کارگران شرکت اتوبوسراني تهران پس از خروج از دادگاه در گفتگويي با مطبوعات اعتراض به غير علني بودن دادگاه گفت: در اينگونه موارد اصل بر علني بودن دادگاه است مگر آنکه قاضي با دلايل منطقي غير علني بودن دادگاه را توجيه کند. اما در اين دادگاه بدون هيچ دليلي شاهد بوديم که شرايط غير علني حاکم بود.
مولايي در ادامه غير علني بودن دادگاه را به ضرر موکل خود دانست و گفت: شرايط ويژه دادگاه انقلاب به متهم فضاي بازو اجازه دفاع آزادانه را نمي دهد.
وکيل مدافع اسانلو با اعلام اين خبر که مسير دادرسي اين پرونده در همين جلسه به پايان رسيد از درخواست فرصت 5 روزه وکلاي مدافع جهت تقديم لايحه دفاعيه به دادگاه خبر داد و در پايان گفت: از نظر ما شرايط برائت اسانلو فراهم است و به راي دادگاه هم خوشبين هستيم.
منصور اسانلو نيز پس از پايان جلسه دادگاه طي گفت و گويي با اعلام اين مطلب که به علت دستور قاضي دادگاه از تشريح محتواي جلسه معذور است نسبت به روند دادگاه و اتهاماتش اعتراض کرد. اسانلو با اشاره به اينکه به نظر مي رسد محافل قدرت به نوعي مي کوشند تا هرچه سريع تراين پرونده را به مرحله صدور راي برسانند گفت: تعجب و اعتراض من از اين است که چگونه قاضي اين پرونده 1300 برگي را در يک جلسه رسيدگي کرد. وي به استنباطي بودن اتهاماتش اشاره کرد و افزود: استنباط افراد در مسير اين دادرسي بسيار مهم است. آيا ميتوان تبليغ عليه خانه کارگر را به تبليغ عليه نظام تعبير کرد؟
اسانلو در پايان ضمن اعلام نارضايتي از روند رسيدگي پرونده اش آن را عجولانه خواند.
by: Sherwood at ۸:۱۷ قبلازظهر 0 comments
۵ اسفند ۱۳۸۵
اعتراض کانون نویسندگان به «سانسور» در ایران
پنجشنبه، 3 اسفند 1385
کانون نويسندگان ايران با انتشار بيانيه ای به آنچه «تشديد سانسور» و «حذف آثار فرهنگی توسط جمهوری اسلامی ايران» خوانده، شديدا اعتراض کرد.کانون نويسندگان ايران در بيانيه خود خطاب به مردم ايران، «آزادی قلم، انديشه و بيان، صرف نظر از قوميت، زبان، مذهب، جنسيت، طبقه و باورهای سياسی» را «حق انکار ناپذير همه انسان ها» خوانده و تاکيد کرده است که اين روزها در ايران، «سانسور» ابعاد وسيع تری يافته است.در اين بيانيه در تشريح آنچه «سانسور فرهنگی در ايران توصيف شده آمده است: «سانسور فرهنگی شامل توقيف کتاب ها و نشريات و بستن روزنامه ها و اعمال نگرش تمامت خواهِ حاکم و جلوگيری از دسترسی به بسياری از پايگاه های اطلاع رسانی اينترنتی و تعقيب و آزار وبلا گ نويسان بوده است»در اين بيانيه آمده است: «گسترش سانسور در ايران، بحران اجتماعی و فرهنگی گسترده ای را سبب شده و زيان های مادی و معنوی فراوانی به بار آورده است که سرنوشت همه دست اندرکاران عرصه های ادب و هنر و پژوهش را تحت تاثير قرار داده است.»کانون نويسندگان ايران از جمله تشکل های با سابقه فرهنگی در ايران است که اعضای آن بارها از سوی جمهوری اسلامی تحت فشار قرار گرفته و تشکل آنها نيز به رسميت شناخته نشده است.کانون نويسندگان در ادامه بيانيه خود به مهمترين پيامدهای اعمال سانسور و حذف آثار فرهنگی اشاره کرده و می نويسد: «سانسور سبب سرخوردگی و انزوای فکری بسياری از نويسندگان و هنرمندان به ويژه جوانان شده است . وقتی تاريخ و فرهنگ ملتی اين چنين زير تيغ سانسور برود، ملت دچار از خود بيگانگی میشود و فرهنگ جامعه زير سلطه خودکامگان قرار می گيرد.»اين بيانيه می افزايد: «در اين ميان ، آثار نويسندگان کلاسيک ما نيز از آسيب سانسور در امان نمانده است . چنان که چاپ های تازه آثار بزرگانی چون خيام، مولانا، سعدی، حافظ، فردوسی و عبيد زاکانی به سبب سانسور موجب رويگردانی همسايگان پارسی زبان ما از اين آثار شده است . اين تجربه تلخ درباره ديگر زبان های رايج ايران نيز تکرار میشود.»در بيانيه ياد شده به «زيان های اقتصادی سانسور» برای ناشران کتاب اشاره شده و آمده است: «يکی از پيامدهای شوم سانسور، حذف ناشران مستقل از گردونه نشر است. اين کار آسيب های جبران ناپذيری به رقابت سالم در نشر کتاب وارد آورده است . در شرايطی که عرصه بر پديد آورندگان آثار فرهنگی مستقل تنگ شده است، همه ی امکانات و کمک هزينه های دولتی چاپ و نشر در اختيار صاحبان آثار مقبول حاکميت قرار می گيرد.»امضا کنندگان بيانيه کانون نويسندگان، خواستار محو کامل و بی قيد و شرط همه اشکال سانسور و حذف در عرصه های فرهنگی و هنری و همچنين اقدامات جدی همه فعالان عرصه فرهنگ و انديشه، برای مقابله با سانسور شده اند.
by: Sherwood at ۸:۱۴ قبلازظهر 0 comments
اعتصاب سراسری معلمان از 15 اسفند
"ما نگرانيم از اينكه شوراي نگهبان بندهاي ديگري از لايحه خدمات كشوري را رد كند و بدين ترتيب حق و حقوق ما ضايع شود".اين خواسته معلميني بود كه ظهر ديروز براي دومين بار طي سه هفته اخيردر مقابل مجلس شوراي اسلامي تجمع كردند.آين معلمان با تجمع مقابل مجلس قصد داشتند به رد لايحه مديريت خدمات كشوري از سوي شوراي نگهبان اعتراض كنند.این معلمان در واقع تمام خيابان مجاهدين اسلام را در تصرف خود داشتند، هر چند عبور و مرور خودرو ها همچنان انجام مي شد.ماموران لباس شخصي و لباس يشمي نيروي انتظامي نيز به تعداد زيادي مشاهده مي شدند.
مانند تجمع دو هفته قبل تعداد زيادي دوربين فيلمبرداري نيز از هر سو مشغول فيلمبرداري بود در حالي كه معلمان حتي خواهان فيلمبرداري از مراسم براي خود نبودند.
حتي پنجره هاي طبقات چهارم و پنجم مجلس نيز پذيراي افرادي بود كه با دوربين هاي مخصوص خود مشغول فيلمبرداري بودند.برخي از معلمان دقيقا در عدسي دوربين هاي فيلمبرداري كه در خيابان و نزديك تجمع آنها موجود بود خیره مي شدند وبه فيلمبردارمي گفتند:" بيا تصوير من را را هم بگير شايد براي ارتقا، به دردت بخورد".
فرهنگيان حاضر در اين تجمع که خبرگزاري ها تعداد آنها را "چند صد نفر" اعلام كردند و خودشان معتقد بودند جمعيت آنها از مرز 3 هزار نفر نيز گذشته، در عین حال نماينده بسياري از تشكل هاي فرهنگيان بودند.
در جریان اين تجمع از سوي معلمان تريبون آزاد تشكيل شد و حدود بيست نفر از معلمان زن و مرد به ارائه مباحث خود كه اغلب كوتاه و زمينه هاي معيشتي،كرامت انساني،منزلت معلمي و سوء مديريت در وزارت آموزش و پرورش را شامل مي شد، پرداختند.چيزي كه تجمع امروز را از تجمع دو هفته قبل متمايز مي كرد حضور بسيار زياد خانم هاي معلم بود كه همراه با همكاران ديگر خود شعار می دادند و فرياد مي زدند.
آنها شعارهايي همچون" معلم دستفروش نتیجه تبعیض"،"رييس جمهور كشور وعده به فرهنگيان شعار بود شعار"، "مجلسان هفتم مصوبه هماهنگ فريب بود، فريب بود"،" حقوق ما ريال است، هزينه به دلار است"، "معلمين كشور، رزمندگان جنگند، انصاف نبود اينقدر از تبعيضات برنجند"،"شوراي نگهبان، عدالت عدالت"،" مجلس، دولت، نگهبان، غافل از فرهنگيان"،" معلم چند شغله نتيجه تبعيضه، نداشتن انگيزه، نتيجه تبعيضه" سرمي دادند.
بسياري از معلمان در خصوص علت تجمع خود در مقابل مجلس و نه شوراي نگهبان كه اين لايحه را رد كرده است اعلام كردند:" اساسا گويا اين طرح قرار بود از ابتدا رد شود و در نتيجه اعتراض ما در دو هفته قبل، دولت و مجلس اين طرح را تصويب كردند و در عوض از شوراي نگهبان خواستند آن را رد كند و بدين ترتيب توپ را به زمين شوراي نگهبان انداختند".
در اين تجمع همچنين معلمان حاضر اعلام كردند خواهان استعفا و يا بركناري،"محدث" معاون وزير آموزش و پرورش هستند كه به معلماني كه در تجمع 15 بهمن شركت كرده بودند توهين كرده است.
در ادامه این گردهمایی نيز معلمان خواستار استيضاح "فرشيدي"وزير آموزش و پرورش به علت سوءمديريت و عدم درك مسايل آموزشي شدند.
در تجمع معلمان تنها نماينده اي كه حضور يافت"قنبري"بود كه معلمان از آنجا كه به شدت عصباني بودند اجازه ندادند او حرفهاي رسمي اش را به اتمام برساند.قنبري اعلام كرد مجلس وظيفه اش را در قبال نظام هماهنگ و معلمان انجام داده است.تجمع معلمان ديروز در حالي شكل گرفت كه شنبه گذشته بسياري از معلمان در راستاي برنامه اي كه در تجمع دو هفته قبل اعلام شده بود در مدارس حضور يافتند اما به كلاسهاي درس نرفتند.
همچنين تجمع ديروز معلمان در حالي صورت گرفت كه هنوز شوراي نگهبان در بررسي اش در خصوص لايحه نظام هماهنگ به بند 10 كه در ارتباط با معلمان است نرسيده و تا بند 5 كه مورد بررسي شوراي نگهبان قرار گرفته تا كنون 20 ايراد مشاهده شده است.
تجمع فرهنگيان كه تا حدود ساعت5 عصر ادامه داشت با صدور قطعنامه اي 4 ماده اي خاتمه يافت.
در بند يكم اين قطعنامه آمده بود:"در صورت ادامه اين روند و عدم نتيجه گرفتن معلمان تجمعي در روز شنبه 12 اسفند ماه در مقابل مجلس برگزار خواهند كرد".
بند دوم تاكيد مي كرد:"معلمان ديگر هيچ مقام و هيچ مسوولي را در تجمع بعدي جز رئيس جمهور و رئيس مجلس نخواهند پذيرفت و از پذيرش نمايندگان نيز معذور خواهند بود".
در بند سوم اين قطعنامه اشاره شده:"در صورت عدم پاسخ روشن به خواسته ها،معلمان كشور از 15 اسفند از حضور در مدارس خودداري خواهند كرد".
و در نهايت بند چهارم با اشاره به عملكرد صدا و سيما و دعوت به روشنگري و عملكرد فراجناحي، پيشنهاد كرده بود:" ميزگردي با حضور نماينده مجلس،نماينده دولت و نماينده معلمان در اين رسانه ملي برگزار شود".
by: Sherwood at ۸:۰۴ قبلازظهر 0 comments
صدور احکام سنگین حبس برای دکترکیوان انصاری،سعید درخشندی وابوالفضل جهاندار
همچنین سعيد درخشندي و ابوالفضل جهاندار، از فعالان دانشجويي به ترتيب به سه و دو سال و نيم حبس تعزيري محكوم شدند. بر اساس رأي صادره از سوي شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران، اين فعالان دانشجويي به اتهام توهين به مقامات، اقدام عليه امنيت ملي و اجتماع و تباني به جهت برهم زدن امنيت كشور به سه و دو سال و نيم حبس تعزيري محكوم شدند. پرونده درخشندي و جهاندار با تجديدنظرخواهي وكلاي مدافع آنها جهت رسيدگي به دادگاه تجديدنظر استان تهران ارجاع ميشود. پيش از اين جلسه محاكمه اين دو فعال دانشجويي، روز سيام دي ماه سال جاري در شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران برگزار شده بود.
منبع:ایلنا
by: Sherwood at ۸:۰۲ قبلازظهر 0 comments
آزادی بیان هم، حق مسلم ماست
این شکایت توسط چند ناشر و نویسنده انجام شده و دلیل هم این بوده که از زمانی که آقای صفار هرندی آمده سانسور شدیدتر شدهاست. حتی مجوز کتاب هایی را هم که قبلا چاپ شده باطل کرده اند و آنها هم بایدمجددا مجوز بگیرند. به عنوان مثال کتاب "سهم من" که 13 بار چاپ شده در نوبت چهاردهم جلوی چاپش را گرفته و حتی دلایل آن را هم اعلام نکرده اند. فقط شفاهی چیزهایی گفته اند. به طورکلی همه چیز سلیقه ای شده است؛ مثلا در موردی گفته اند باید به جای جمله «فلان فلان شده» بنویسی پدرسوخته....
پس شکایت به دلیل وجود سانسور است؟
بله، چون طبق قانون اساسی، انتشار کتاب و نشریات باید آزاد باشد و اگر خلافی هم کرده باشند باید بعد از چاپ به آن رسیدگی شود. اما ممیزی کتاب، قبل از چاپ خلاف قانون است. ضمن آنکه این ممیزی ضابطه مند هم نیست.
اولا اگر در دولت آقای خاتمی هم چنین بوده، همان موقع هم خلاف قانون بوده است. نکته دوم اینکه در زمان گذشته وقتی برای کتابی مجوز صادر می شد، آن مجوز برای چاپ های بعدی هم معتبر بود. نه اینکه برای هر بار چاپ، کتاب دچار ممیزی شود.
البته دراین شکی نیست که انرژی هسته ای حق مسلم ماست اما ما حقوق مهم تر و واجب تری هم چون رفاه، آرامش، بهداشت، آزادی و ... هم داریم. نمی شود یک حق را فدای حق دیگر کرد.
خصوصا وقتی آن حق مربوط به حق فرهنگی و آزادی بیان باشد و آزادی بیان را با مجوز انرژی هسته ای محدود کرد. کسانی که آرزومند داشن انرژی هستند، باید بدانند مبادله صریح اطلاعات و آزادی بیان هم حق مسلم ماست. چگونه با این محدودیت ها می خواهند به انرژی هسته ای برسند؟
هیچ مساله ای مجوز محدودیت آزادی بیان را نمی دهد؛ خصوصا که عملکرد وزارت ارشاد سلیقه ای هم هست. من نمی دانم مثلا چرا باید جلوی چاپ یک داستان ساده که 13 بار چاپ شده و تاکنون هم بر اثر چاپ آن هیچ حادثه ای هم در کشور اتفاق نیفتاده،گرفت.
شما یا شاکیان با اعضای کمیسیون فرهنگی مثل آقای افروغ که منتقد سیاست های فرهنگی دولت هستند نیز مشورت کرده اید؟
برای کنفرانس مطبوعاتی از کمیسیون فرهنگی مجلس و همچنین از وزارت فرهنگ هم دعوت شده بود. البته من شخصا با مجلس صحبتی نکرده ام ولی ناشرین به کرات به مجلس ووزارت ارشاد مراجعه کرده و چون نتیجه ای نگرفته اند به من مراجعه کردند.
من چون کلا آدم خوش بینی هستم امیدوارم دیوان عدالت اداری استقلال خودش را نشان دهد و به شکایت ما رسیدگی کند. اما اگر عدالت را کنار بگذارد، من به عنوان وکیل دادگستری این حق را برای خودم قایلم که این مساله را حتی در مجامع بین المللی نیز عنوان کنم.
by: Sherwood at ۷:۵۷ قبلازظهر 0 comments
۲۳ بهمن ۱۳۸۵
ديپلماسي داخلي متفاوت هاشمي
اعتماد روزنامه هوادار هاشمي رفسنجاني در گزارشي بيرامون اين ديدار نوشته در حالي که اخبار پراکنده يي مبني بر کدورت مراجع قم از احمدي نژاد منتشر مي شود، در خانه اکثريت علماي قم به روي هاشمي باز است. علاوه بر ديدارهاي خصوصي با رهبران مذهبي شرکت و سخنراني در همايش دوسالانه پژوهش برتر حکومت اسلامي و سخنراني در مدرسه عالي امام خميني برنامه هاي رسمي نخستين روز سفر هاشمي رفسنجاني بود.
سفر رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام از چند نظر اهميت استثنائي داشت. اين نخستين سفر هاشمي به قم بعد از ديدار وي در پانزده خرداد که با اغتشاش روبه رو شد و چند تن از وابستگان آيت الله مصباح يزدي که از آن ها به عنوان روحانيون هوادار احمدي نژاد ياد مي شود با ناسزاگوئي به هاشمي، عملا مانع از ادامه سخنراني وي شدند. اهميت ديگر سفر به موقعيت حساس سياست خارجي است که باعث شده است هم نماينده ويژه رهبر جمهوري اسلامي [علي اکبر ولايتي] راهي مسکو شود و پيامي را در آستانه تشکيل کنفرانس مونيخ به رييس جمهوري روسيه برساند و هم علي لاريحاني که اعلام شده بود در اجلاس امنيتي مونيخ حاضر نخواهد شد راهي آن شهر شده تا همزمان با نطق تند ولاديمير پوتين در آن حضور داشته بانشد. اين مجموعه در حالي که تبليغات مربوط به احتمال حمله نظامي آمريکا به ايران شدت گرفته، شرايط بين المللي و منطقه اي ايران را به شدت حساس کرده و از همين رو به سفر هاشمي به قم – پايتخت دوم جمهوري اسلامي – اهميتي فوق العاده بخشيد.
دستمان خالي نيست
هاشمي رفسنجاني خود هدف از اين سفررا استفاده از تجربيات اساتيد قم و تازه کردن ديدار با آنها عنوان کرد، اما محور ديدار وي ضرورت اتخاذ تدبير در اوضاع بحراني کنوني با همفکري علما و حفظ وحدت روحانيت بود. همان موضوعي که هاشمي در اظهاراتش طي چند ماه اخير بر آن تاکيد کرده است. علاوه بر اين، عضو مجلس چهارم خبرگان رهبري، از اهميت مجلس خبرگان سخن گفت. وي اين ساختار را چتر حفاظتي بر روي نظام دانست و گفت: "امروز داستان و شيوه کار ما براي تعيين رهبري روشن است و دستمان از نيروهاي با صلاحيت نيز خالي نيست."
منتخب اول خبرگان رهبري از استان تهران در ابتداي ورود به قم عازم بيوت صافي گلپايگاني، صانعي، موسوي اردبيلي، نوري همداني، مکارم شيرازي، جوادي آملي، شبيري زنجاني، فاضل لنکراني و مشکيني شد و همچنين با بيت مرحوم ميرزاجواد تبريزي هم ديدار کرد. مضاف بر اين صبح جمعه نيز در محل اقامتش با مسعودي خميني توليت آستان حضرت معصومه و آيت الله اميني، کريمي و استادي ملاقات کرد و سخنراني اش در حرم حضرت معصومه نشان داد که با گذشت فاصله زماني چند ماهه ورق به نفع رئيس جمهور اسبق برگشته و او ميهمان ويژه همايش هاي دو روز گذشته قم شده است.
هاشمي رفسنجاني با اشاره به موضوع تجميع سومين دوره انتخابات شوراها و چهارمين دوره انتخابات مجلس خبرگان با اشاره به انتخابات اخير اين مجلس گفت اين ساختار يک چتر حفاظتي بر روي نظام است و اگر در شرايط حساس حاضر نباشند، معلوم نيست چه اختلافاتي در کشور براي کسب منصب رهبري ايجاد مي شود. رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، پشتوانه مردمي را ضمانت بقاي مجلس خبرگان عنوان کرد و گفت: "امروز برخي ها نظام ما را مسخره مي کنند و مي گويند حکومتشان، حکومت آخوندي است که البته متاسفانه به درستي از نظام و ساختار خود دفاع نکرديم و اين موضوع هم در مظلوميت مانده است."
درباره جهان
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام همچنين در سمينار "عراق، چالش هاي امروز، بايدها و نبايدها"، همزمان با روزي که روزنامه کيهان کساني را که حمله نظامي آمريکا به ايران را محتمل مي دانند جاسوس غرب توصيف کرده بود ضمن اعلام احتمال حمله امريکا به ايران گفت؛ "حمله به ايران آسان نيست و گران تمام مي شود، اما دشمنان زخمي هستند و بايد فرض را بر حمله بگذاريم و خود را آماده دفاع کنيم".
هاشمي رفسنجاني در گفته هائي که بلافاصله در سراسر جهان پحش شد اضافه کرد بايد مشکلات عراق را ضرب در ده کرد تا امريکا بتواند به ايران حمله کند. البته ما هم بايد خيلي مواظب باشيم و نبايد دشمن را تحريک کنيم و او را کوچک بشماريم. ما منابع، شخصيت هاي مهم و دوستان خوبي در دنيا داريم و مردم ما هم همواره در صحنه حاضر هستند، بايد با استفاده از روش هاي ديپلماتيک اين مسائل را حل کنيم و نگذاريم کار به نقاط حساس بکشد.
کسي که از قديمي ترين گاردهاي انقلاب است و در همين روزها در يک برنامه تلويزيوني از موارد اختلاف خود با آيت الله خميني بنيادگذار جمهوري اسلامي پرده برداشت و نشان داد که از اولين روزهاي انقلاب ضد سلطنتي عضو شوراي انقلاب و طرف مشورت رهبر انقلاب بوده است ربايش ديپلمات هاي ايراني در عراق، اين امر را يک رسوايي بزرگ براي دولت امريکا خواند و گفت: "امريکا با اين اقدام خود مي خواهد به ايران ضرب شست نشان دهد و به دنبال ايجاد جنگ رواني است."
يکي از حضار در سمينار عراق در مورد نقش شيعيان تندرو در حوادث عراق پرسيد و هاشمي پاسخ داد: "شيعيان افراطي در مسائل عراق بي نقش نيستند اما دشمنان ملت ايران هستند که در مساجد شيعه و حرم امامان بمب گذاري مي کنند." وي همچنين به طرح خاورميانه بزرگ اشاره کرد و گفت: "لقمه بزرگ اين طرح ايران است." هاشمي رفسنجاني در ادامه با اشاره به طرح دشمن در ايجاد اختلاف بين شيعيان و سني ها گفت؛ «متاسفانه برخي کارهايي که افراطيون شيعه و سني با شيوه هاي مسلحانه و غيرمسلحانه و گفتارهاي خود انجام مي دهند، بهانه را به دست امريکايي ها داده است که به دنبال اختلاف بين شيعه و سني باشند در حالي که همه ما مسلمان هستيم. از جاهلانه ترين کارهايي که امروز صورت مي گيرد، توسعه اختلاف بين شيعه و سني است. در اين راستا هم ما بايد خودمان را کنترل کنيم و هم برادران سني خودشان را کنترل کنند.
خبرگزاري ها در مورد ديدار هاشمي رفسنجاني با موسوي اردبيلي، عضو ديگر شوراي اوليه انقلاب گزارش مفصلي مخابره نکرده اند و تنها اشاره شده که آيت الله موسوي اردبيلي درباره اهميت حوزه علميه سخن گفته است. موسوي اردبيلي از جمله روحانيوني بود که از ابتداي انقلاب در رديف هاي اول بعد از آيت الله خميني قرار داشت و از وي در بعضي از منابع به عنوان جانشين بنيان گذار جمهوري اسلامي ياد مي شد. اما بعد از درگذشت آيت الله خميني رياست قوه قضاييه و خطبه هاي نماز جمعه تهران را رها کرد و در قم به تدريس و رياست بر دانشگاه مفيد پرداخت. اما آيت الله يوسف صانعي که در سال هاي نخستين انقلاب دادستاني کشور را به عهده داشت در ديدار هاشمي با وي بنا به گزارش خبرگزاري تاکيد کرد: "بايد براي استقلال حوزه تلاش کرد." اين مرجع تقليد ضمن تجليل از "درايت، ايمان و شجاعت" رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: "مقبوليت شما نزد افکار عمومي و بزرگان همه جناح ها وظيفه جناب عالي را براي عبور نظام و کشور از شرايط حاد کنوني سنگين تر مي کند." هاشمي رفسنجاني نيز آزادمنشي حوزه علميه را بسيار مهم توصيف کرد و گفت: "توجه به مسائل روز يکي از ملزومات تعميق طرح مسائل در حوزه هاي علميه است."
آيت الله مشکيني امام جمعه قم و رييس مجلس خبرگان که هاشمي در آخرين روز اقامت خود در قم به ديدار وي رفت، راي بالاي هاشمي در چهارمين دوره انتخابات مجلس خبرگان را نشان از جايگاه وي نزد افکار عمومي دانست. هاشمي رفسنجاني از آيت الله نوري همداني نيز – که تفکراتش در نقطه مقابل آيت الله صانعي و موسوي اردبيلي قرار دالرد - ديدار کرد. وي به تحريکات ضدشيعي و تلاش براي ايجاد اختلاف در جهان اسلام سخن گفت و با بيان مشکلات موجود در بانکداري اسلامي گفت: "بايد در جهت اسلامي طرح کردن سيستم بانکي تلاش بيشتري کرد" او همچنين گفت: "متاسفانه در کتب دانشگاهي مطالب ضدشيعي گنجانده شده است."
روزنامه هاي هوادار هاشمي نوشته اند رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام دو روز بسيار پرکار را پشت سر گذاشت. هم اکنون بايد به انتظار تاثيرات سفر وي به قم در عرصه داخل و خارج بود و ديد که ديپلماسي متفاوت هاشمي به چه نتيجه اي ختم مي شود.
by: Sherwood at ۷:۵۶ قبلازظهر 0 comments
قبض و بسط روايت انقلاب
به اين معنا، تبليغات مربوط به انقلاب، يک دوره قبض و يک دوره بسط را پشت سر گذاشته است.
در سالهاي پس از پيروزي انقلاب با قبض مواجه بوديم. بهترين نمونه و مصداق قبض در تبليغات انقلاب، تصاوير آيه الله خميني در پاريس، زمان پياده شدن در هواپيما و سخنرانيهاي اول انقلاب بود. هر سال کسي يا چهرهاي که در کنار ايشان نشسته بود، يا در تصويري حضور داشت، حذف ميشد. تصوير قطب زاده که در هواپيما در کنار ايشان نشسته، آيه الله طالقاني در فرودگاه، دکتر يزدي در سخنرانيها و مصاحبههاي اول انقلاب و حتي مهندس بازرگان نخست وزير انقلاب، از مصاديق اين ماجرا هستند. حتي تصاوير شاه نيز کمتر نشان داده ميشد. سخنرانيهاي خود آيه الله خميني نيز با سانسورهاي عديده منتشر ميشوند.
ماجراي اين قبض در کتابهاي درسي و کتابهاي رسمي تاريخي بيش از اين است.
اين قبضها مقصود نظام براي عرضه کردن تصويري دقيقاً ساخته و پرداخته شده از انقلاب را فراهم ميکند. اما اين بازسازي يک پيامد روشن داشت. تبليغات انقلاب به تدريج به کليشهاي فاقد جذابيت بدل شدند. به ويژه آنکه افزايش نارضايتي گروهها و اقشاري از مردم، به تدريج اين کليشه را به ضد خود بدل ميساخت.
چنين بود که فرايند بسط تدريجي پس از فرايند قبض آغاز شد. اما متاسفانه اين فرايند بسط چنان مديريت ميشود که به هيچ روي اساس آن روايت تک ذهني را بر هم نزند. به ياد دارم که اولين اقدام براي بازآفريني اين کليشه نشان دادن چهره شاه بود. البته تصاوير معدود. مانند صحنه تاجگذاري و صحنه توام با گريه هنگام خروج از ايران.
پخش تصاويري از مهندس بازرگان نيز گام بعدي در شکستن اين کليشه بود. از دو سه سال پيش هر سال تصاويري بديع از تظاهرات مردم نشان داده ميشود که به صراحت نشانگر حضور گروههاي ديگر در ماجراي انقلاب است. حتي تصاويري که نشانگر حضور نيروهاي چپ در انقلاب بود. پخش بخشي از دادگاه خسرو گلسرخي نيز در همين چارچوب قابل فهم است.
اما نکته جالب توجه اثرگذاري اين الگوست. من امسال شخصاً شاهد بودم که اين کليشه زدايي آرام، دوباره گروههايي از مردم را به سر شوق ميآورد. تکرار آن کليشهها، در گروههايي از مردم واکنش معکوس به بار ميآورد به طوري که گاه با شاه همدلي ميکنند. اما من امسال شاهد بودم که نفس ديدن چهره خسرو گلسرخي در تلويزيون، دوباره احساسهاي اول انقلاب و خشم عليه شاه را در آنها زنده ميکند.
اقدامي دوجانبه در اين فرايند بسط در حال انجام است: جمهوري اسلامي تا حدودي توفيق پيدا ميکند که به تدريج با بازآفريني چهرههاي محذوف، آنها را در منظومه تنگ خود مصادره کند. اما با اين کار، انسجام منظومه تنگ خود را نيز به هم ميزند.
کاش تلويزيون ميتوانست از تصلب روايتهاي تک صدايي خارج شود و به جاي مصادره ديگرهاي ممنوع در فضاي تک صدايي خود، نمايانگر فضاي چندصدايي و پيچيده اول انقلاب شود. او با عدم آشتي با فضاي چندصدايي اول انقلاب، خواسته يا ناخواسته باني يک مخاطره بزرگ است و آن بي اثرشدن و ناشنيدني شدن اصل انقلاب است. اگر اين چهرههاي مصرف نشده، دست کم براي گروههاي ديگر امکانهايي براي بازآفريني انقلاب، اگرچه به نحوي ناموافق با جمهوري اسلامي ايران فراهم ميکنند، تلويزيون با اين مصادرههاي هر ساله اين امکان را نيز زائل ميکند
متاسفانه جمهوري اسلامي چندان خود را در حصر کليشه هاي تک ذهني خود مي پندارد که گاه از يک تصوير يا کلام نيز احساس نگراني مي کند. غافل از آنکه به شرط برون رفت از اين کليشه هاي بي معنا، سخن هاي بسيار شنيدني در باب انقلاب مي توان گفت.
by: Sherwood at ۷:۵۳ قبلازظهر 0 comments
خطرناک ترين پيامد جنگ در خليج فارس
چهار سال بعد از حمله آمريکا به عراق، اين کشور خود را با موجي از فرقه گرايي مذهبي روبرو مي بينند که بسياري آمريکا را مسئول آن مي دانند.
تصرف زمين هاي ازدست داده
ايران روابط خود با گروه هاي اسلامگراي فلسطيني را گسترش داده و به آنها کمکهاي مالي اي ميکند که قبلا ازطرف کشورهاي عرب خليج فارس مي شد. ايران همچنين در لبنان و عراق، به عواملش کمک هاي مالي، تسليحاتي و عقيدتي مي کند و به زورآزمايي با آمريکا ميپردازد.
خالد الدخيل نويسنده و استاد دانشگاه در عربستان مي گويد: "آمريکا مقصر اصلي افزايش نفوذ ايران در خاورميانه است. اما اين نفوذ بيشتر نشانگر شکست سياست هاي آمريکا و متحدان عرب آن در منطقه است، تا تغيير واقعي در ظرفيت هاي اقتصادي و سياسي ايران."
در چنين شرايطي آمريکا مواضع شديدتري نسبت به ايران اتخاذ کرده است. رئيس جمهور بوش از برنامه پنتاگون براي کشتن و دستگيري عوامل ايران در عراق دفاع مي کند. معاون او چني، در مصاحبه با نيوزويک گفته است اعزام ناو هواپيمابر دوم به خليج فارس براي ارسال اين پيام به منطقه بوده که آمريکا "در حال همکاري با متحدان خود و سازمانهاي بين المللي براي برخورد با تهديد ايران است". مقامات ايراني- که دل و جرات گرفته اند ولي از همسايگان اتمي خود، اسرائيل و پاکستان و حضور آمريکا در خليج فارس، عراق و افغانستان دل نگرانند- اخطار کرده اند که حمله آمريکا به تاسيسات خود را بدون پاسخ نخواهند گذاشت.
نجفعلي ميرزايي، ديپلمات سابق ايران در بيروت و رئيس بخش مطالعات ايراني-عرب سازمان گفتگوي تمدنها، گفت: "هواداران ايران در همه جا هستند- در عراق، در افغانستان- و در همه جا حضور دارند. در صورتي که جنگي به ايران تحميل شود، سربازان آمريکايي گروگانهاي ما خواهند بود. آنها در واقع در چنگ ما هستند. در صورت جنگ، ايران لطمه خواهد ديد، اما آمريکا صدمه بيشتري مي بيند."
شکاف عميق
با جدي تر شدن اين مبارزه، مردمان بسياري در کشورهاي عربي خود را در حاشيه مي بينند. آنها بيشتر نگران شديد شدن تنش ميان مسلمانان سني و شيعه در سراسر خاورميانه هستند؛ حتي عده اي آمريکا را متهم مي کنند که براي مقابله با ايران به اين تنش دامن مي زند. طلال سلمان، سردبير روزنامه السفير در لبنان، مي گويد: "آمريکا براي توجيه شکست خود در عراق نيازمند دشمن تراشي است تا ما از گرگ بترسيم و براي حفاظت خود ناوگان خارجي را بياوريم تا زمين، دريا و هواي ما را اشغال کند."
اختلاف ايران با همسايگان عرب و سني اش صدها سال است که سابقه دارد، اما همچون ديگر مناقشات جديد در خاورميانه، اين اختلافات نيز آغشته به سياست و منافع اقتصادي است. ايران به خودي خود احساس قدرت مي کند، زيرا اولا حمله آمريکا به افغانستان طالبان را سرنگون کرد که در دهه 1990 چيزي نمانده بود با ايران وارد جنگ شود، و ثانيا آمريکايي ها صدام حسين را ساقط کردند که ايران به مدت هشت سال با او جنگيد. فرمانروايان عرب متحد با آمريکا هشدار مي دهند و از آن جمله پادشاه اردن در سال 2005 از هلال شيعه با نگراني ياد کرد که از ايران شروع و به اکثريت شيعه عراق و لبنان کشيده مي شود که شيعيان بزرگترين جامعه را در آنها تشکيل مي دهند.
وابستگي سياسي
حسني مبارک رئيس جمهور مصر اعلام کرد که شيعيان در کشورهاي عربي بيشتر طرفدار ايران هستند تا کشورهاي متبوع خودشان. و ملک عبدالله پادشاه عربستان در يک مصاحبه بي سابقه، بدون نام بردن از ايران، گفت اين کشور قصد دارد عربهاي سني را به کيش شيعه بکشاند. او اما به روزنامه کويتي السياسه گفت: "اکثريت مسلمانان سني هرگز دين خود را تغيير نخواهند داد." ايران در حال گسترش نفوذ خود در سراسر منطقه است: احزاب تبعيدي شيعه عراق و شبه نظاميان آنها، حزب الله لبنان و جنبش بي پول حماس در فلسطين. عبدالله الشيجي، استاد علوم سياسي و رئيس گروه مطالعات آمريکايي در دانشگاه کويت مي گويد: "من با سياست ايران موافق نيستم، اما به آانها حق ميدهم. بايد قبول کنيم که آنها مي دانند چه مي خواهند و با برنامه ريزي از فرصت ها استفاده مي کنند."
در جنوب بيروت بر روي پلي که در حملات هوايي اسرائيل خراب شده اين شعار به چشم مي خورد: "دشمن صهيونيستي خراب مي کند و جمهوري اسلامي ايران مي سازد". حتي قبل از پايان جنگ 33 روزه، ايران مبلغ 150 ميليون دلار براي بازسازي اهدا کرد.
در عراق نيز ايران موشک هايي را به شبه نظاميان شيعه مي دهد که قادر به نفوذ در زره خودروهاي آمريکايي هستند. يکي از فرماندهان جيش مهدي گفت هرچقدر هم از ايران بدش بيايد، اما از تحويل 50 موشک انداز در بصره استقبال مي کند.
دامنه حضور ايران در جهان عرب و بالا گرفتن فرقه گرايي ناشي از نفوذ ايران، باعث نگراني عربهايي مي شود که در عين حال از افزايش تنش بين آمريکا و ايران هراسان هستند.
تنگه هرمز
عباس بلورفروشان رئيس انجمن بازرگانان ايراني مي گويد: "اگر ايران بمباران شود بي ترديد پاسخ خواهد داد. آنها بيکار نخواهند نشست ولي اينکه چکار خواهند کرد روشن نيست."
نجفعلي ميرزايي در پاسخ مي گويد: "نتيجه آن فاجعه بار خواهد بود." او پاسخ هاي احتمالي ايران را اين گونه برمي شمارد: بستن تنگه هرمز که 20 درصد نفت جهان از آن عبور مي کند، تلافي جويي در عراق، افغانستان و حتي در لبنان و حمله به هدف هاي آمريکايي در خليج فارس. او مي گويد: "ايراني ها هميشه اين سياست را داشته اند و بارها گفته اند که خليج فارس يا براي همه امن است و يا براي هيچکس امن نيست."
براي مبارزه با نفوذ ايران، آمريکا سعي در تشکيل جبهه اي از متحدان عرب ميانه رو دارد: مصر، اردن، عربستان و کشورهاي حاشيه خليج فارس. در نوامبر 2006 نخست وزير اسرائيل اهود المرت گفت سعي خواهد کرد براي ايجاد يک بلوک ضد ايراني، ارتباطات خود با اين کشورها را گسترش دهد، کشورهايي که بعضي از آنها هنوز اسرائيل را به رسميت نمي شناسند.
اما اييال زيسر با احتياط مي گويد: "اين کشورها چندان قدرتمند نيستند و خود مشکلاتي دارند. تهديد ايران ممکن است آنها را به هم نزديک کند، اما هرگونه اتحاد حاصل از اين نزديکي فقط ماهيتي دفاعي داشته و چهره خاورميانه را تغيير نخواهد داد."
با اين حال جهان عرب از قدرت گيري ايران احساس خطر مي کند. دخيل، نويسنده سعودي مي گويد: "هم اکنون جنگ داخلي فرقه اي در عراق باعث پررنگ شدن خطوط فرقه اي در تمامي منطقه شده است. اين مهمترين و خطرناکترين پيامد جنگ آمريکا در عراق است."
by: Sherwood at ۷:۵۰ قبلازظهر 0 comments
انزواي احمدي نژاد و پيشرفت مذاکرات
اصولگرايي
از اين پس، ولايتي و در واقع آيت الله خامنه اي خواهند بود که صحنه را رهبري مي کنند؛ به عنوان مثال، ديداري که روز پنج شنبه با ولاديمير پوتين در مسکو انجام شد. تاکنون پرونده هسته اي ايران در دست لاريجاني و احمدي نژاد بوده؛ دومي شخصيتي است که حتي نمي تواند به وعده هاي انتخاباتي و "سيستماتيک" خود جامه عمل بپوشاند. آنگونه که به نظر مي رسد، از لاريجاني نيز ديگر کاري ساخته نيست و ديگر نمي تواند پيشرفتي در اين پرونده حاصل کند. احمدي نژاد نيز پس از انتخابات شوراها و مجلس خبرگان تا حد قابل توجهي تضعيف شده و اکنون صاحب منصبان حکومتي نيز اصولگرايي او را زير سؤال برده اند و او را مسؤول تحميل مجازات هاي سازمان ملل و حملات احتمالي امريکا مي دانند. در اين وضعيت مي بينيم کرملين لحن خود را در متقاعد کردن حکومت ايران که پيشنهاداتي خاص براي خروج از اين بحران دارد، تغيير مي دهد. در اواخر ماه ژانويه، ايگور ايوانوف، دبير امنيت ملي روسيه به تهران اعزام شد. علي خامنه اي که هرگز با مقامات غيرمسلمان [به استثناي چند رييس دولت] به مذاکره نمي نشيند، در اقدامي بي سابقه پذيراي او شد. روز اول فوريه، پوتين از مقامات ايراني خواست"به طور فعال درخصوص پيشنهاد محمد البرادعي، رييس آژانس اتمي کار کنند". پيشنهادي مبني بر اينکه ايران و شوراي امنيت به طور همزمان فعاليت هاي غني سازي و اقدامات تحريم کننده خود را متوقف کنند.
ولايتي در مسکو اعلام کرد ايران از "تلاش هاي" روسيه حمايت مي کند و او حامل پيامي ازسوي دولت تهران در اين زمينه است. مي توان حدس زد او به پيشنهاد البرادعي و يا حداقل نسبت به خواسته کرملين، مبني بر بازگشت به ميز مذاکره، پاسخ مثبت دهد. اگر پوتين و ايوانوف توانسته باشند در موضع ايران تغييري ايجاد کنند، مسلماً اطمينان دولت تهران را درخصوص موضوعات ديگري که هيچ گاه جنبه رسمي پيدا نخواهند کرد نيز جلب کرده اند: روسيه براي ايران کمک هاي نظامي تأمين خواهد کرد تا بدين وسيله بتواند در برابر حمله امريکا مقاومت کند.
از هم اکنون، مسکو 29 سيستم موشکي زمين به هواي TOR-M1 به ارزش 700 ميليون دلار براي ايران تأمين کرده [در ماه ژانويه]، به طوري که ايران قادر است هواپيماها و موشک هاي پرتاب شده از ناوهاي جنگي را به راحتي مورد هدف قرار دهد. اين در واقع حکم يک تقويت نظامي را دارد که به طور چشمگيري هزينه مداخله نظامي امريکا را افزايش خواهد داد.
بهانه
اين روند که از طرف مسکو آغاز شده مجدداً منطق ديپلماتيک را روي صحنه آورده است. اکنون اين روند مي تواند"منطق جنگ"ي را که بر تهران و واشنگتن تحميل شده متوقف و پنتاگون را نيز از "بهانه مداخله نظامي" محروم کند. به علاوه، مطمئناً خواهد توانست در يک نشست شوراي امنيت که در آن همکاري هسته اي ايران با سازمان ملل مورد بررسي قرار مي گيرد، "منطق تحريم" را هم زير سؤال ببرد.
منبع: ليبراسيون، فوريه 2007
مترجم: علي جواهري
by: Sherwood at ۷:۴۸ قبلازظهر 0 comments
۲۲ بهمن ۱۳۸۵
چگونه می توان مانع جنگ شد؟
هنگامي كه تصويب قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران و در راه بودن قطعنامههاي بعدي را در كنار تشديد سياستهاي ايالات متحده عليه ايران قرار ميدهيم، به ناچار روندي را مشاهده ميكنيم كه دير يا زود به تقابل ميرسد. تقابلي كه در خصوص ابعاد و حواشي آن نميتوان پيشبيني دقيقي كرد، و صرفاً ميبايد به حدس و گمان متوسل شد، و تصور ميكنم كه اين عدم تعيّن حتي براي مقامات تصميمگيرنده دو طرف نيز وجود دارد. و به همين دليل فكر ميكنم كه ايالات متحده و دولت ايران در وضعيتي قرار گرفتهاند كه طرفين ضمن اينكه براي يكديگر خط و نشان ميكشند، در عين حال مترصدند كه از خطوط معيني پيش نروند تا موجب تحريك ناخواسته طرف مقابل نشوند، و به همين دليل سياست نمدمال كردن را پيشه ميكنند، به اين معنا كه گامهاي كوچكي برميدارند تا واكنش طرف مقابل را بسنجند، اگر طرف مقابل دستش خالي باشد، توجيه مناسبي براي عدم واكنش خواهد داشت، اما اگر دستش پر باشد آن نيز واكنش مناسبي نشان ميدهد. درست شبيه اتفاقي كه براي چهار سال دوم اصلاحات رخ داد و اصلاحات نمدمال شد، بدون آنكه رعد و برقي يا زلزلهاي رخ دهد و در نهايت هم كالبد آن را در تاريخ اصلاحطلبي و البته به صورت غير محترمانهاي به خاك سپردند. (ببخشيد از اين حاشيه كه حيفم آمد نگويم)
در اين ميان قضيه اخير فرق ميكند، اگر به نقطه بحراني و بروز اتفاق ناخواسته برسد، نتايج آن به شكل هولناكي متفاوت از نمدمال شدن اصلاحات است، البته بروز چنين واقعهاي به زعم من يكي از نتايج محتمل و قابل تصور نمدمال شدن و تن دادن به نمدمالي اصلاحات است. در هر حال به دليل اين نگراني، برخي ميپرسند كه چه كار بايد كرد تا اين واقعه رخ ندهد؟ برخي از اصلاحطلبان بازگشت به سياستهاي پيشين هستهاي (دولت قبلي) را توصيه ميكند، گويي كه دولت قبلي در اين سياست استقلال رأي داشت، كه اگر چنين است، چرا در عرصه داخلي چنين استقلال رأيي را از خود نشان نميداد. به علاوه دولت پيشين همواره مدعي بود كه در سياست هستهاي پيرو رهبري نظام است، و طبيعي است كه رهبري نظام نيز كماكان چنين نقشي را عهدهدار است و دولت جديد حتي بيش از قبليها بر اين پيروي اصرار دارند. بنابراين چنين گزارهاي بيش از آن كه حل مسأله باشد، نوعي شعار براي كسب وجاهت سياسي است. و اگر دولت قبلي هم بود دير يا زود با همين سرنوشت مواجه بود، مگر آنكه ميخواست خارج از چارچوب سياستهاي كلي نظام و رهبري عمل كند.
عدهاي ديگر پيشنهاد تعليق را ميدهند. اين پيشنهاد راهي عملي است، اما براي كسي كه بخواهد آن را اجرا كند، مشكلات زيادي دارد. از جمله پذيرش شكست، بلاموضوع شدن طولانی مدت غنيسازي، بروز مشكلات ديگر در فرآيند برنامههاي هستهاي و... و ديگر اينكه اگر آقايان ميخواستند كه تعليق را بپذيرند، چرا الآن بايد بپذيرند، ميتوانستند سال قبل چنين كنند كه چيزي هم نصيب آنان شود. و از همه مهمتر اينكه اين شعار را همراهي با و پذيرش خواست آمريكا ميدانند كه عوارض چنين امري براي دستاندركاران امر سنگينتر از عوارض تحريم و حمله نظامي ،تحليل ميشود.
عدهاي ديگر شعار صلح سر ميدهند. اينها دو گروه هستند، گروهي از موضع ايراني و گروهي از موضع آمريكايي. گروه اول كه موردنظر من است، وقتي كه اين شعار را بدهند، و خواهان عدم حمله شوند، فوري متهم به همراهي با دولت ايران ميشوند، زيرا صلحطلبي فينفسه مطلوب معرفي نميشود. حتي بسياري از صلحطلبان هم در مواقع خاصي از جنگ دفاع ميكنند، بنابراين شعار صلحطلبي در بحران فعلي لزوماً معادل شعار دسترسي ايران به غنيسازي اورانيوم تحت شرايط حاضر تعبير خواهد شد و اين شعار در نهايت چون موضع يك طرف را تقويت ميكند، مشابه شعار تعليق است كه آن نيز به تقويت موضع يك طرف كمك ميكند و چنين شعارهائي اگر به نتائج عملی نرسد(گه معتقدم در شرائط کنونی نخواهد رسید)، موجب تشديد بحران ميشود، زيرا با تقويت كفه طرفين، امكان عقبنشيني و مصالحه را كمتر ميكند.
برخي ديگر هم هستند( هم در ايران و هم در ايالات متحده ) و درصددند با بزرگ كردن نتايج و تبعات عدم عقبنشيني طرف مقابل، آنها را به عقبنشيني وادارند و از اين طريق مانع جنگ شوند. در ايالات متحده با تأكيد بر قطعنامههاي شوراي امنيت، تحريمهاي بانكي و مالي، ناوها و هواپيماها و موشكهاي پاتريوت در منطقه و نوشتن مقالات متعدد و... دولت ايران را مرعوب می كنند، از اين طرف هم با دادن پاسخ كه در صورت حمله، تنگه هرمز را ميبنديم و به همه منافع آمريكا در همه جهان حمله ميكنيم و... هزينه اقدام عليه خود را بالا می برند.
اين سياست از سوي هر دو طرف با جديت پيگيري ميشود و به نظر ميرسد در كوتاهمدت موثرترين شيوه هم هست. اما مشكل اين است كه نقش آن فقط در كوتاهمدت و مثل قرص مسكن است و فقط درد را آرام ، بدون آنكه درمانش كند. اين شيوه دو طرف را مجبور ميكند كه جانب احتياط را رعايت كنند، اما از آنجا كه شكاف ميان آنان نيز بيشتر ميشود، شدت برخورد احتمالي را نيز افزايش ميدهد. دو طرف را به سوي حل مسأله رهنمون نميكند، بلكه آنها را در بهترين حالت در صلح مسلح نگه ميدارد. چنين احتياطي دير يا زود احتمالا بر اثر حادثهاي پيشبيني نشده يا محاسبه غلط يك طرف از ميان خواهد رفت. ضمن اين كه طرفين براي ارزيابي يكديگر هم كه شده سكوت نميكنند و اقدامات محدودي را عليه يكديگر به عمل ميآورند كه چنين چيزي هر آن ميتواند به تشديد بحران منجر شود.
چرا همه راهها بسته است؟ ساخت بازي موجود ميان ايران و آمريكا، در قالبي است كه بازي را صفر و يك كرده و نه تنها سر جمع مثبت براي آن وجود ندارد، بلكه پذيرش شكست نسبي و فرار از شكست مطلق هم در حال رنگ باختن است و با اين حساب راهي براي جلوگيري از بروز فاجعه يا كم كردن احتمال بروز آن در ساختار موجود باقي نميماند. اگر راهي هست بايد معطوف به تغيير در ساخت بازي شود.
تغيير در ساخت بازي چه معنايي دارد؟ قصد ندارم كه توضيح فني دهم، زيرا يادداشت را مفصل و كمي پيچيده ميكند، اما اجمالاً بگويم كه يكي از شيوههاي تحقق اين هدف، ورود عنصر ثالث به بازي است كه با دخالت خود و ارايه دادههاي جديد در بازي موجب ميشود كه بازي از وضع صفر و يك موجود و" شكست" یا "پيروزي" خارج شود. اين عنصر ثالث قبل از رفتن پرونده به شوراي امنيت، ميتوانست كشورهاي اروپايي و چين و روسيه باشند، اما با عدم پذيرش ايران و ارجاع پرونده به شوراي امنيت و سپس صدور قطعنامه، قضيه پيچيده شد و عنصر ثالث از ميدان خارج و ساخت بازي بيش از پيش صفر و يك شد.
عنصر ثالث در داخل هم ميتوانست اصلاحطلبان باشند كه با اتلاف سرمايه مردمي خود، امكان ايفاي چنين نقشي را حداقل در شرايط حاضر از دست دادهاند و در ساخت قدرت هم تنها آقاي هاشمي است كه بالقوه توان ايفاي چنين نقشي را دارد. اما معلوم نيست كه در نهايت اقدامي كند. من قصد باز كردن غدههاي گذشته را ندارم اما در سالهاي بعد از 1376 بارها گفتم كه اگر آقاي هاشمي كمي فاصله ميگرفتند و وارد ميدان نميشدند (مثل رياست مجمع، يا انتخابات مجلس ششم و...) قطعاً سرمايهاي محسوب ميشدند كه ميتوانستند روزي و روزگاري كه نياز باشد، گرهاي از كار كشور بگشايند، و امروز آن روز است، اما چه ميتوان گفت كه توان لازم خود را براي اين كار در جريان 9 سال اخير تا حدود زیادي صرف امور فرسايشي غیر ضرور کرده است.
عامل ديگري هم كه خارج از اراده من و شماست و ميتواند تغييراتي اساسي را موجب شود و زمينه را براي فعال شدن عناصر ثالث فراهم كند، درآمدهاي نفتي است كه با كاهش آن چنين شرايطي به سرعت فراهم ميشود، اما مشكل اينجاست كه اولاً معلوم نيست اين واقعه در حد نياز رخ دهد. ثانياً، معلوم نيست كه قبل از بروز بحران رخ دهد.
برخيها معتقدند كه در صورت بروز هر تهاجمي، منافع آمريكا در كل منطقه از طرف ايران با خطر مواجه ميشود. خوب، چنين احتمالي كاملاً معقول است، اما مشكل ما هزينههايي نيست كه ايالات متحده در جريان چنين اقدامي پرداخت ميكند، مشكل هزينههايي است كه مردم ايران خواهند پرداخت. اما ميدانيم كه اين استدلال براي تفاهم و خروج از بحران كافي نيست، زيرا اگر به صرف واهمه داشتن از هزينههاي احتمالي از هر درگيري پرهيز شود، در اين صورت همه كشورها عليه چنين كشوری طمع پيدا ميكنند، بنابراين براي رفع درگيري بايد استدلالهاي ديگري را بكار گرفت. از جمله اين كه جامعه ايران تا چه حد در اتخاذ چنين تصميمي مشاركت دارد و هزينههاي آن را به منافعش ترجيح ميدهد؟ جامعهاي كه چالش اصلي مجلس و دولت آن قيمت گوجهفرنگي است تا چه حد آمادگي ذهني ورود به اين عرصه را دارد؟ يا اين كه اگر هم اين سياست ميخواهد پيش رود، چرا به ابزار داخلي آن كه مردمسالاري و حمايتهاي بيشائبه مردم از حكومت خويش است گردن نهاده نميشود؟ و...
انتظار شما چيست؟ كدام يك از عناصر ثالث فعال خواهند شد؟ آيا اصولاً چنين امري محقق ميشود يا اين كه اين راه تا پايان ادامه خواهد يافت؟
by: Sherwood at ۹:۲۷ قبلازظهر 0 comments
چگونه می توان مانع جنگ شد؟
هنگامي كه تصويب قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران و در راه بودن قطعنامههاي بعدي را در كنار تشديد سياستهاي ايالات متحده عليه ايران قرار ميدهيم، به ناچار روندي را مشاهده ميكنيم كه دير يا زود به تقابل ميرسد. تقابلي كه در خصوص ابعاد و حواشي آن نميتوان پيشبيني دقيقي كرد، و صرفاً ميبايد به حدس و گمان متوسل شد، و تصور ميكنم كه اين عدم تعيّن حتي براي مقامات تصميمگيرنده دو طرف نيز وجود دارد. و به همين دليل فكر ميكنم كه ايالات متحده و دولت ايران در وضعيتي قرار گرفتهاند كه طرفين ضمن اينكه براي يكديگر خط و نشان ميكشند، در عين حال مترصدند كه از خطوط معيني پيش نروند تا موجب تحريك ناخواسته طرف مقابل نشوند، و به همين دليل سياست نمدمال كردن را پيشه ميكنند، به اين معنا كه گامهاي كوچكي برميدارند تا واكنش طرف مقابل را بسنجند، اگر طرف مقابل دستش خالي باشد، توجيه مناسبي براي عدم واكنش خواهد داشت، اما اگر دستش پر باشد آن نيز واكنش مناسبي نشان ميدهد. درست شبيه اتفاقي كه براي چهار سال دوم اصلاحات رخ داد و اصلاحات نمدمال شد، بدون آنكه رعد و برقي يا زلزلهاي رخ دهد و در نهايت هم كالبد آن را در تاريخ اصلاحطلبي و البته به صورت غير محترمانهاي به خاك سپردند. (ببخشيد از اين حاشيه كه حيفم آمد نگويم)
در اين ميان قضيه اخير فرق ميكند، اگر به نقطه بحراني و بروز اتفاق ناخواسته برسد، نتايج آن به شكل هولناكي متفاوت از نمدمال شدن اصلاحات است، البته بروز چنين واقعهاي به زعم من يكي از نتايج محتمل و قابل تصور نمدمال شدن و تن دادن به نمدمالي اصلاحات است. در هر حال به دليل اين نگراني، برخي ميپرسند كه چه كار بايد كرد تا اين واقعه رخ ندهد؟ برخي از اصلاحطلبان بازگشت به سياستهاي پيشين هستهاي (دولت قبلي) را توصيه ميكند، گويي كه دولت قبلي در اين سياست استقلال رأي داشت، كه اگر چنين است، چرا در عرصه داخلي چنين استقلال رأيي را از خود نشان نميداد. به علاوه دولت پيشين همواره مدعي بود كه در سياست هستهاي پيرو رهبري نظام است، و طبيعي است كه رهبري نظام نيز كماكان چنين نقشي را عهدهدار است و دولت جديد حتي بيش از قبليها بر اين پيروي اصرار دارند. بنابراين چنين گزارهاي بيش از آن كه حل مسأله باشد، نوعي شعار براي كسب وجاهت سياسي است. و اگر دولت قبلي هم بود دير يا زود با همين سرنوشت مواجه بود، مگر آنكه ميخواست خارج از چارچوب سياستهاي كلي نظام و رهبري عمل كند.
عدهاي ديگر پيشنهاد تعليق را ميدهند. اين پيشنهاد راهي عملي است، اما براي كسي كه بخواهد آن را اجرا كند، مشكلات زيادي دارد. از جمله پذيرش شكست، بلاموضوع شدن طولانی مدت غنيسازي، بروز مشكلات ديگر در فرآيند برنامههاي هستهاي و... و ديگر اينكه اگر آقايان ميخواستند كه تعليق را بپذيرند، چرا الآن بايد بپذيرند، ميتوانستند سال قبل چنين كنند كه چيزي هم نصيب آنان شود. و از همه مهمتر اينكه اين شعار را همراهي با و پذيرش خواست آمريكا ميدانند كه عوارض چنين امري براي دستاندركاران امر سنگينتر از عوارض تحريم و حمله نظامي ،تحليل ميشود.
عدهاي ديگر شعار صلح سر ميدهند. اينها دو گروه هستند، گروهي از موضع ايراني و گروهي از موضع آمريكايي. گروه اول كه موردنظر من است، وقتي كه اين شعار را بدهند، و خواهان عدم حمله شوند، فوري متهم به همراهي با دولت ايران ميشوند، زيرا صلحطلبي فينفسه مطلوب معرفي نميشود. حتي بسياري از صلحطلبان هم در مواقع خاصي از جنگ دفاع ميكنند، بنابراين شعار صلحطلبي در بحران فعلي لزوماً معادل شعار دسترسي ايران به غنيسازي اورانيوم تحت شرايط حاضر تعبير خواهد شد و اين شعار در نهايت چون موضع يك طرف را تقويت ميكند، مشابه شعار تعليق است كه آن نيز به تقويت موضع يك طرف كمك ميكند و چنين شعارهائي اگر به نتائج عملی نرسد(گه معتقدم در شرائط کنونی نخواهد رسید)، موجب تشديد بحران ميشود، زيرا با تقويت كفه طرفين، امكان عقبنشيني و مصالحه را كمتر ميكند.
برخي ديگر هم هستند( هم در ايران و هم در ايالات متحده ) و درصددند با بزرگ كردن نتايج و تبعات عدم عقبنشيني طرف مقابل، آنها را به عقبنشيني وادارند و از اين طريق مانع جنگ شوند. در ايالات متحده با تأكيد بر قطعنامههاي شوراي امنيت، تحريمهاي بانكي و مالي، ناوها و هواپيماها و موشكهاي پاتريوت در منطقه و نوشتن مقالات متعدد و... دولت ايران را مرعوب می كنند، از اين طرف هم با دادن پاسخ كه در صورت حمله، تنگه هرمز را ميبنديم و به همه منافع آمريكا در همه جهان حمله ميكنيم و... هزينه اقدام عليه خود را بالا می برند.
اين سياست از سوي هر دو طرف با جديت پيگيري ميشود و به نظر ميرسد در كوتاهمدت موثرترين شيوه هم هست. اما مشكل اين است كه نقش آن فقط در كوتاهمدت و مثل قرص مسكن است و فقط درد را آرام ، بدون آنكه درمانش كند. اين شيوه دو طرف را مجبور ميكند كه جانب احتياط را رعايت كنند، اما از آنجا كه شكاف ميان آنان نيز بيشتر ميشود، شدت برخورد احتمالي را نيز افزايش ميدهد. دو طرف را به سوي حل مسأله رهنمون نميكند، بلكه آنها را در بهترين حالت در صلح مسلح نگه ميدارد. چنين احتياطي دير يا زود احتمالا بر اثر حادثهاي پيشبيني نشده يا محاسبه غلط يك طرف از ميان خواهد رفت. ضمن اين كه طرفين براي ارزيابي يكديگر هم كه شده سكوت نميكنند و اقدامات محدودي را عليه يكديگر به عمل ميآورند كه چنين چيزي هر آن ميتواند به تشديد بحران منجر شود.
چرا همه راهها بسته است؟ ساخت بازي موجود ميان ايران و آمريكا، در قالبي است كه بازي را صفر و يك كرده و نه تنها سر جمع مثبت براي آن وجود ندارد، بلكه پذيرش شكست نسبي و فرار از شكست مطلق هم در حال رنگ باختن است و با اين حساب راهي براي جلوگيري از بروز فاجعه يا كم كردن احتمال بروز آن در ساختار موجود باقي نميماند. اگر راهي هست بايد معطوف به تغيير در ساخت بازي شود.
تغيير در ساخت بازي چه معنايي دارد؟ قصد ندارم كه توضيح فني دهم، زيرا يادداشت را مفصل و كمي پيچيده ميكند، اما اجمالاً بگويم كه يكي از شيوههاي تحقق اين هدف، ورود عنصر ثالث به بازي است كه با دخالت خود و ارايه دادههاي جديد در بازي موجب ميشود كه بازي از وضع صفر و يك موجود و" شكست" یا "پيروزي" خارج شود. اين عنصر ثالث قبل از رفتن پرونده به شوراي امنيت، ميتوانست كشورهاي اروپايي و چين و روسيه باشند، اما با عدم پذيرش ايران و ارجاع پرونده به شوراي امنيت و سپس صدور قطعنامه، قضيه پيچيده شد و عنصر ثالث از ميدان خارج و ساخت بازي بيش از پيش صفر و يك شد.
عنصر ثالث در داخل هم ميتوانست اصلاحطلبان باشند كه با اتلاف سرمايه مردمي خود، امكان ايفاي چنين نقشي را حداقل در شرايط حاضر از دست دادهاند و در ساخت قدرت هم تنها آقاي هاشمي است كه بالقوه توان ايفاي چنين نقشي را دارد. اما معلوم نيست كه در نهايت اقدامي كند. من قصد باز كردن غدههاي گذشته را ندارم اما در سالهاي بعد از 1376 بارها گفتم كه اگر آقاي هاشمي كمي فاصله ميگرفتند و وارد ميدان نميشدند (مثل رياست مجمع، يا انتخابات مجلس ششم و...) قطعاً سرمايهاي محسوب ميشدند كه ميتوانستند روزي و روزگاري كه نياز باشد، گرهاي از كار كشور بگشايند، و امروز آن روز است، اما چه ميتوان گفت كه توان لازم خود را براي اين كار در جريان 9 سال اخير تا حدود زیادي صرف امور فرسايشي غیر ضرور کرده است.
عامل ديگري هم كه خارج از اراده من و شماست و ميتواند تغييراتي اساسي را موجب شود و زمينه را براي فعال شدن عناصر ثالث فراهم كند، درآمدهاي نفتي است كه با كاهش آن چنين شرايطي به سرعت فراهم ميشود، اما مشكل اينجاست كه اولاً معلوم نيست اين واقعه در حد نياز رخ دهد. ثانياً، معلوم نيست كه قبل از بروز بحران رخ دهد.
برخيها معتقدند كه در صورت بروز هر تهاجمي، منافع آمريكا در كل منطقه از طرف ايران با خطر مواجه ميشود. خوب، چنين احتمالي كاملاً معقول است، اما مشكل ما هزينههايي نيست كه ايالات متحده در جريان چنين اقدامي پرداخت ميكند، مشكل هزينههايي است كه مردم ايران خواهند پرداخت. اما ميدانيم كه اين استدلال براي تفاهم و خروج از بحران كافي نيست، زيرا اگر به صرف واهمه داشتن از هزينههاي احتمالي از هر درگيري پرهيز شود، در اين صورت همه كشورها عليه چنين كشوری طمع پيدا ميكنند، بنابراين براي رفع درگيري بايد استدلالهاي ديگري را بكار گرفت. از جمله اين كه جامعه ايران تا چه حد در اتخاذ چنين تصميمي مشاركت دارد و هزينههاي آن را به منافعش ترجيح ميدهد؟ جامعهاي كه چالش اصلي مجلس و دولت آن قيمت گوجهفرنگي است تا چه حد آمادگي ذهني ورود به اين عرصه را دارد؟ يا اين كه اگر هم اين سياست ميخواهد پيش رود، چرا به ابزار داخلي آن كه مردمسالاري و حمايتهاي بيشائبه مردم از حكومت خويش است گردن نهاده نميشود؟ و...
انتظار شما چيست؟ كدام يك از عناصر ثالث فعال خواهند شد؟ آيا اصولاً چنين امري محقق ميشود يا اين كه اين راه تا پايان ادامه خواهد يافت؟
by: Sherwood at ۹:۲۷ قبلازظهر 0 comments
۲۱ بهمن ۱۳۸۵
نزديکي به هاشمي، دوري از احمدي نژاد
با وجود تحليل هاي بسياري که در پي رياست جمهوري محمود احمدي نژاد، در مورد تضعيف جايگاه روحانيت در مقابل نيروهاي منسوب به نهادهاي نظامي انتشار يافت است، هنوز هستند بسياري که طبقه روحاني را، نيرويي بالقوه توانا براي مقابله با انحصار قدرت توسط نومحافظه کاران مي دانند. اين ناظران، در توضيح اين تواناي بالقوه، به نتايج درگيري هاي ميان رييس جمهور و هوادارانش با هاشمي رفسنجاني (به عنوان نماينده "روحانيون باسابقه" حکومت ايران) استناد مي کنند.
مهم ترين بخش از اين درگيري، به انتخابات اخير مجلس خبرگان مربوط مي شود. انتخاباتي که هاشمي رفسنجاني، چند روز پيش و در آستانه سفر خود به قم براي مذاکره با علما، نتايج آن را به گونه اي معني دار مورد يادآوري قرار داد. او در جمع ائمه جماعات و جمعه گفت: "روحانيت در آخرين انتخابات خبرگان رهبري جايگاه مردمي خود را نشان داد و من مطمئنم با اين اعتماد بالاي مردم به روحانيت تيرهاي مسموم كساني كه روحانيت را خار در چشم خود ميدانند به سوي ما رها خواهد شد". (17 بهمن ) اشاره هاشمي به انتخابات اخير، وقتي معني دار مي شود که به خاطر آوريم پس از نخستين دوره انتخابات خبرگان در 27 سال پيش، انتخابات هاي بعدي اين مجلس، همواره صرفا محل رقابت "علماي باسابقه" با يکديگر بوده است: تنها در انتخابات اخير بوده که هواداران رييس جمهور، با هدايت سرسخت ترين حامي روحاني او، محمد تقي صباح يزدي، نمايندگان نسل جديدي از روحانيون تندرو را تحت عنوان "نخبگان حوزه و دانشگاه" وارد صحنه رقابت با تشکل هاي روحاني اصلي محافظه کار (جامعه مدرسين حوزه علميه قم و جامعه روحانيت مبارز) کردند.
در همين راستا بود که در آستانه انتخابات خبرگان، مسوول دفتر آيتالله مصباح يزدي(جلالي) در گفتوگو با خبرگزاري ايسنا اعلام كرد که ستادهاي "خودچوش" طرفدار نامبرده در انتخابات خبرگان از" فهرست منهاي هاشمي" حمايت ميكنند"، و يكي از نزديكان جنجالي مصباح يزدي (روانبخش) با اعلام اين که "ممكن است مردم دوست نداشته باشند كه تابع محض ليستها باشند و كساني را انتخاب كنند كه داراي مساله هستند"، در مورد مشخصات فهرست انتخاباتي خالي از افراد "مساله دار" گفت: "در اين ليست قطعا آقايان هاشمي و حسن روحاني حضور نخواهند داشت." (6 آبان 85) در همان زمان، نشريه "پرتو سخن" به مسووليت مصباح يزدي، با اشاره غير مستقيم به هاشمي رفسنجاني و حسن روحاني، اولي را به خاطر آن که عملكردش "موجب شكاف بيشتر طبقاتي شده و در سايه مديريتش معدود افرادي از رانت هاي فاميلي بهره مند شده اند"، و دومي را به دليل اين که "با سياست هاي نادرست و منفعلانه خود موجب تعليق كليه مراحل فناوري هسته اي صلح آميز شده" فاقد صلاحيت براي حضور در مجلس خبرگان دانست.
اما نتيجه نهايي انتخابات، حکايت از آن داشت که نه تنها هاشمي رفسجاني (و نيز حسن روحاني) به مجلس خبرگان راه يافتند، که آراي هاشمي حدود 700 هزار راي بيشتر از مصباح يزدي بود، و به علاوه، تنها کانديداي اختصاصي ليست هواداران مصباح و احمدي نژاد که در هيچ ليس ديگري نبود (آيت الله خوشوقت) اساسا انتخاب نشد. اين در حالي بود که همزمان، در انتخابات شوراها هم، تنها سه نفر از کانديداهاي ليست هواداران رييس جمهور (رايحه خوش خدمت) توانستند در ميان 15 نفر منتخبين تهران جاي بگيرند که 2 نفر از آنها کانديداي اختصاصي ليست مزبور بودند؛ شکستي که در ساير حوزه هاي انتخاباتي نيز، به گونه اي مشابه براي نومحافظه کاران ايراني تکرار شد.
شکست سنگين هواداران رييس جمهور در در انتخابات خبرگان و شوراها، در شرايطي به وقوع پيوست که در آستانه انتخابات، هاشمي رفسنجاني با ادبياتي بي سابقه به موضع گيري در مقابل احمدي نژاد پرداخته بود تا براي ناظران، ترديدي در شدت گرفتن مواجهه اين دو در عرصه سياسي ايران باقي نماند. بارزترين موضع گيري رفسنجاني، زماني صورت گرفت که در پي چند هفته حملات پي در پي محمود احمدي نژاد و دولت او به "دانشگاه آزاد"، هاشمي رفسنجاني در مقام رييس هيات امناي دانشگاه، فشارهايي كه براي تسلط بر آن آغاز شده را "موذي گري" دانست و تاکيد کرد: "اگر قرار بود در مقابل اين موذيگريها عقب بنشينيم، بايد به همان اتاق طلبگي برميگشتيم و يا در روستا ها براي مردم مساله ميگفتيم." اين موضع در حالي بيان شد که هاشمي رفسنجاني روز قبل از آن نيز در بياني صريح گفته بود: "اميدواريم شرارتهايي كه ميشود تا دانشگاه آزاد را به عنوان واحد ملي و جهاني تضعيف كند، شرش از سر دانشگاه كوتاه شود". هاشمي رفسنجاني در اظهاراتي همزمان در جمع فعالان سياسي استان اصفهان، با اشاره جرياني که "براي کنارگذاشتن نيروهاي قديمي فعاليت ميکند و از آن بدتر به دنبال بدنام کردن اين افراد است" گفت: "با اين تهديدات که در خارج عليه کشورمان وجود دارد اگر نارضايتيهاي داخلي هم به آن اضافه شود، يا به بيتفاوتي تبديل ميشود و يا بدتر از آن چالش به وجود ميآورد که هر دو اينها چراغ سبز نشان دادن به دشمن است." (امروز – 12 آذر 85)
در پي اين اظهارات بود که اقدام نامعمول 221 نفر از نمايندگان مجلس ايران، حمايت آنها از موضع هاشمي را در دعوايي که بر سر دانشگاه آزاد به راه افتاده بود نشان داد: اين نمايندگان، با ارسال نامه اي سرگشاده به رهبر جمهوري اسلامي، از عملکرد جاسبي، رئيس دانشگاه آزاد اسلامي تقدير کردند. (ايسنا – 14 آذر 85)
تعداد 221 نفري امضا کنندگان نامه فوق، شباهت معني داري به تعداد امضا کنندگان نامه ديگري داشت که 4 ماه پيش از آن، توسط اکثريت بالايي از نمايندگان مجلس ايران انتشار يافته بود و از قضا محور آن هم، هاشمي رفسنجاني بود. آن نامه، در پي ايجاد اغتشاش توسط شاگردان مصباح يزدي در حين سخنراني هاشمي رفسنجاني در قم و توسط 210 نماينده مجلس امضا شده بود و در آن، ضمن محکوميت "تلاش سازمان يافته" براي برهم زدن سخنراني هاشمي رفسنجاني در شهر قم، اين حرکت ناپسند موجب "خشنودي دشمنان انقلاب و مغاير با حفظ وحدت ملي" دانسته شده بود (ايسنا – 28 مرداد 85) ...
در چنين فضايي است که هاشمي رفسنجاني، فردا بار ديگر عازم قم است تا با روحانيون عالي رتبه ديدار کند (آفتاب 19 بهمن). به هر ترتيب، گذشته از آن که نيروهاي منتسب به محور مصباح-احمدي نژاد، در جريان مسافرت جديد هاشمي به قم، مجددا به ابراز وجود بپردازند يا نه، نفس ملاقات ريس مجمع تشخيص مصلحت نظام به قم براي ديدار با علما و مراجع (همان مراجعي که از رييس جمهور گله مندند و از ملاقات با وزرايش ابا مي کنند) در شرايط فعلي، اتفاق مهمي است.
حداقل، اگر - چنانکه گروهي از تحليلگران معتقدند – نهاد روحانيت "هنوز" در ساختار حکومت ايران نقشي داشته باشد، اتفاقاتي از اين دست، قاعدتا مي تواند نشان از تاثيراتي محتمل در تغيير معادلات قدرت در ايران داشته باشند.
by: Sherwood at ۸:۱۴ قبلازظهر 0 comments
چهار ارزيابي جامعهشناختي از موقعيت زنان ايران(84-1376 )
by: Sherwood at ۸:۰۸ قبلازظهر 0 comments